رؤسای قوه قضائیه وکیل آنلاین مجله حقوقی

راسیونالیسم چیست؟

23:01 - 02 فروردين 1399
کد خبر: ۵۹۹۷۰۶
راسیونالیسم مدرن، مبنای نظام‌های سیاسی و بوروکراسی‌ها و مدل‌های اقتصادی و مناسبات انسانی و کلیت نظام معاش مردمان در عصر مدرنیته است.

راسیونالیسم چیست؟گروه سیاسی ؛ یکی از ضرورت‌های زمان‌شناسی در دوره کنونی، شناخت مکاتب و گرایش‌های فکری موجود در دنیاست که اغلب آن‌ها محصول دوران پس از رسانس هستند. تحریریه سیاسی در همین زمینه ۱۶ بُرش از کتاب «واژه‌نامه سیاسی_فرهنگی» که به قلم «شهریار زرشناس» عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گردآوری شده است را منتشر می‌کند.

راسیونالیسم
راسیونالیسم، از ریشه Ratio لاتین و فرانسه گرفته شده است. Ratio در لغت به معنای عقل و راسیونالیسم به معنای عقل گرایی است. اما عقل، حقیقتی است که به یک اعتبار، سیرتطور تاریخی‌ای داشته و در هر دوره، معنا و مرتبه و وجوهی از آن ظاهر گردیده است. افلاطون در یونان باستان برای ادراکات حسی و غیر معقول ارزش چندانی قائل نبود.

او ادراکات عقلی را دارای دو مرتبه می‌دانست: ادراک عقلی حسابگرانه و ریاضی‌ای که آن را دیانویا می‌نامید. افلاطون دیانویا را جزء سافل عقل، یا همان عقل استدلالی واعداداندیش می‌دانست. او معتقد بود که این عقل مبنای خود را بر برخی اصول متعارفه، یا موضوعه قرار می‌دهد و با استفاده از سلسله‌ای از استدلال‌ها برخی نتایج را به دست می‌آورد.

ادراک عقلانی‌ای که منجر به علم حقیقی می‌گردد و همانا به معنای دیدار حقایق کلی عقلانی (مثل) می‌باشد و افلاطون آن را نوئزیس می‌نامید. نوئزیس مرتبه ادراک ماهیات عقلانی امور و حقایق اشیاء است. واژه یونانی دیانویا و نوئزیس هر دو از ریشه یونانی Noein به معنای دیدن، تعقل و ادراک کردن گرفته شده است. در نگاه افلاطون دیانویا تماما مرتبه عقل جزئی است و سیر دیالکتیکی فیلسوف در نظر او به معنای اتصال دیانویا به عنوان مرتبه نازل عقل به نوئزیس است و نوئزیس نائل شدن به درک حقایق مجرد عقلانی (مثل) است.

در فلسفه ارسطو، عقل تقریبا معادل عقل جزئی است هر چند که در نگاه ارسطو نیز عقل جزئی، باید از هدایت عقل فعال بهره‌مند گردد؛ اما به نظر می‌رسد که عقل فعال ارسطو چیزی جز یک عقل جزئی شبه متعالی نیست و حتی به اندازه مُثُل افلاطونی هم روحانیت ندارد.

در نزد ارسطو هم عقل در یک سلوک صرفاً عقلانی و بی آنکه از سوی غیبت فراخوانده شود یا مورد محبت و لطف قرار گیرد یا به انکشاف و شهود دست یابد، یک سیر استدلالی برای فهم کلیات را طی می‌کند و در نظر ارسطو، این کلیات، وجود عینی ندارند؛ بلکه محصول انتزاع از محسوسات هستند. عقل افلاطون و به ویژه عقل ارسطویی، تقریبا یک عقل جزئی معرفت جوی کاسموسانتریک است و خصلتی کارافزا و تصرف گرا ندارد؛ هر چند در خود نوعی خود بنیادی مستور و پنهان دارد و صورتی از عقل منقطع از وحی و شهود است. عقل ارسطویی نوس نامیده می‌شد.

راسیون که در عصر مدرن اساس راسیونالیسم دکارتی و مبنای فلسفه جدید قرار گرفت صورت ابزاری و محاسبه گر و استیلا جو و خود بنیاد عقل جزئی (عقل منقطع از وحی) است. این عقل، به جهان، به صورت امری برای تصرف گری نفسانی، با اتکاء به زبان ریاضی و کمّی انگارانه و جهت غایات سودجویانه سوژه (من نفسانی مدرن) و بر بنیاد خود بنیادانه می‌نگرد.

این عقل، مظهر نیست انگاری مضاعف (نیهیلیسم بشر انگارانه و نفسانیت مدار) عصر جدید است و با تکیه بر همین Ration (راسیون) یا عقل، بنیان تکنولوژی مدرن و بوروکراسی و روابط استثماری میان آدمیان نهاده شده است. راسیونالیسم به معنای اصالت راسیون (عقل کارافزای نفسانیت مدار استیلاجوی محاسبه گر بشر سالارانه) است.

تمام فلسفه غربی پس از دکارت – حتی گرایش‌های پوزیتیویستی و آمپریستی – ذیل راسیونالیسم دکارتی تحقق یافته است. مفهوم راسیون و راسیونالیسم به طور ماهوی با تعریف و معنای عقل درروایات و آیات اسلامی تفاوت دارد. حتی عقل مورد نظر فلاسفه‌ای چون؛ فارابی، ابن سینا و ملاصدرا نیز علی رغم تأثیرپذیری‌های بسیارشان از عقل یونانی افلاطونی – ارسطوی به طور ماهوی با راسیونالیسم مدرن، تفاوت و بلکه تقابل دارند.

راسیونالیسم مدرن، مبنای نظام‌های سیاسی و بوروکراسی‌ها و مدل‌های اقتصادی و مناسبات انسانی و کلیت نظام معاش مردمان در عصر مدرنیته است. عقل گرایی مدرن (راسیونالیسم) از دهه‌های پایانی قرن نوزدهم و با ظهور آرای متفکرانی، چون  کی یرکه گار (۱۸۵۵ میلادی)، شوپنهاور (۱۸۶۰ میلادی) و به ویژه نیچه (۱۹۰۰ میلادی) و مجموعه فیلسوفان پست مدرن غربی قرن بیستم مورد نقادی‌ها و حملات جدی قرار گرفته است. امروز با جرأت می‌توان گفت: راسیونالیسم دکارتی، گرفتار بحران زوال است.

بیشتر بخوانید:


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *