جنگ «صلیبی یهودی» علیه اسلام با شیوه های نوین

11:31 - 26 بهمن 1394
کد خبر: ۱۳۵۵۸۹
اگر جنگ های صلیبی که در آندلس (اسپانیا) علیه مسلمانان با آن شیوه در گرفت و باعث شکست مسلمانان و خروج آنها پس از قرن ها از آن دیار شد به تاریخ پیوسته، اکنون جنگ های صلیبی علیه مسلمانان به شیوه و روشی دیگر آغاز شده و سال هاست که ادامه دارد.
جنگ «صلیبی یهودی» علیه اسلام با شیوه های نوینبه گزارش گروه بین الملل یهودیت و مسیحیت همواره با جهان اسلام مشکل داشته اند و آن را خطری برای خود و جوامع مسیحی و یهودی تلقی می کردند. احساس چنین خطری هم به این خاطر است که ظرفیت تأثیر گذاری اسلام ناب محمدی(ص) بسیار بالا است به گونه ای که در صورت معرفی درست اسلام درصد گرایش جوامع غربی و اروپایی به اسلام بسیار افزایش خواهد یافت.

افزایش جمعیت مسلمانان جهان سال هاست که به عنوان یک دغدغه جدی به ویژه برای آمریکایی ها و اروپایی ها درآمده و آن ها را وادار ساخته تا از سال ها پیش اقدامات بازدارنده خود را آغاز کنند و عملیاتی سازند.

آنها علاوه بر ایجاد جنگ و کشتار در سطح دنیا به ویژه در کشورهای اسلامی، ایجاد بیماری های مرگبار و لاعلاج را هم در دستور کار خود داشته و دارند. بروز بیماری های تازه که درمان آنها بسیار دشوار است، از دیگر پروژه هایی است که آمریکایی ها در آزمایشگاه های پنتاگون پیگیری می کنند و ویروس این بیماری ها را در کشورهای کمتر توسعه یافته و اسلامی پخش می کنند. این بیماری ها مانند ایدز، ابولا، زیکا و بسیاری ویروس های تازه است.

از دیگر برنامه هایی که آمریکایی ها با استفاده از ابزار مجامع بین المللی دنبال می کنند برنامه های کنترل جمعیت است. جمهوری اسلامی ایران یکی از کشورهای هدف طرح کنترل جمعیت سازمان بهداشت جهانی بود.

پیش بینی سازمان بهداشت جهانی برای کاهش جمعیت ‏ایران برای سال 2020بود که ایران 10سال زودتر به آن رسید و از سال 1415 به بعد رشد ‏منفی جمعیتی ایران آغاز خواهد شد. ‏

طرح سازمان بهداشت جهانی برای کنترل و کاهش جمعیت ایران زمانی آغاز شد که کشورمان تازه از جنگ خلاص شده بود و کشور نیازمند پرورش نیروی جوان برای آینده نه چندان دور خود بود اما این سازمان با ارائه طرح خود و پذیرش دولت وقت آن را به خوبی اجرا کرد و از وام های کلان آن هم بهره برد.

اسناد مبالغ وام هایی که بانک های جهانی برای کنترل جمعیت به ایران داده بود وجود دارد؛ مستندات کمک های صندوق کودکان سازمان ملل، سازمان بهداشت جهانی وجود دارد و این سوال مطرح است که دلیل این همه اصرار مجامع جهانی برای کنترل جمعیت در ایران چه بود؟

پرسش اینجاست که آیا این سازمان های جهانی نمی توانند پول ها، کمک های بلاعوض و یا وام هایی که برای کنترل و کاهش جمعیت کشورهای دیگر هزینه می کنند، برای ارتقاء سطح زندگی، بهداشت و درمان و کشاورزی آنها هزینه کنند؟

اصرار آنها برای کنترل و در واقع کاهش جمعیت در ایران در حالی از سوی سازمان بهداشت جهانی پیگیری می شد که اکثر کشورهای اروپایی هم اکنون یا بیش از ایران جمعیت دارند یا هم اندازه هستند.

آلمان در سال 2013 بیش از 80 میلیون جمعیت را در خود جا داده بود و اکنون قطعاً باید چند میلیون دیگر به آن افزود، این جمعیت در وسعت 375 هزار کیلومتر مربعی زندگی می کنند. انگلیس با 130 هزار کیلومتر مربع وسعت در سال 2014 میلادی بیش از 64 میلیون نفر جمعیت داشته است که اکنون باید به آمار آن افزود. فرانسه هم در سال 2012 بیش از 66 میلیون جمعیت داشته است در حالی که وسعت آن 406 هزار کیلومتر مربع است.

وسعت این سه کشور اروپایی 911 هزار کیلومتر مربع می شود در حالی که جمهوری اسلامی ایران بیش از یک میلیون و 600 هزار کیلومتر مربع وسعت دارد و اکنون جمعیت کشورمان 80 میلیون نفر است.

سرجمع جمعیت سه کشور آلمان، فرانسه و انگلیس که وسعت این سه بسیار کمتر از وسعت ایران است، 210 میلیون نفر می شود. یعنی 130 میلیون نفر از جمعیت ایران بیشتر، حال چنین کشورهایی البته با پروژه های آمریکایی، طرح هایی را در دنیا اجرا می کنند که هیچگاه برای خود پیاده نمی کنند. طرح کاهش جمعیت در دیگر کشورها از جمله جمهوری اسلامی ایران از همان دست است.

کاهش جمعیت دیگر کشورها برای تضعیف آنها و در مقابل افزایش جمعیت خود برای تقویت نیروی انسانی، برنامه دراز مدتی است که از سال های دور آغاز شده و ذره ذره در بسیاری از کشورها از جمله کشورهای اسلامی اجرا شده است.

آمریکایی ها تنها به طرح کنترل جمعیت با سیاست کاهش، از راه سازمان بهداشت جهانی بسنده نکرده و راه های دیگری را هم رفته اند. ایجاد بیماری های تازه با ویروس های کشنده و لاعلاج، ایجاد جنگ های طولانی میان کشورها برای کشتار و لشکر کشی های ارتش ایالات متحده به دیگر کشورها و جا گذاری آشوب و بی ثباتی در آنها در راستای همان سیاست کشتار جمعیتی است که دنبال می کند.

خوانندگان گرامی به این بخش توجه ویژه کنید و آن را کمی جدی تر ببینید. هنری کیسینجر را می شناسید؟ او سیاستمدار معروف آمریکایی و یهودی‌الاصل است که در کشور آلمان به دنیا آمد. او در سال ۱۹۳۸ به همراه خانواده از آلمان تحت کنترل نازی‌ها به آمریکا رفت، در نیویورک ساکن شد و در ۱۹۴۳ تابعیت این کشور را به دست آورد.

کیسینجر در دورهٔ ریاست جمهوری ریچارد نیکسون به عنوان وزیر امور خارجه آمریکا مشغول به کار شد و پس از پایان دوره نیکسون به خاطر رسوایی واترگیت، در همان سمت با جرالد فورد به همکاری ادامه داد.

کیسینجر از دسامبر ۱۹۶۸ تا ژانویه ۱۹۷۷ مشاور امنیت ملی رئیس جمهور بود و همچنین از ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۵ رئیس شورای امنیت ملی آمریکا و  از سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۷ هم وزیر خارجه ایالات متحده بوده است. او اکنون به عنوان یک سیاستمدار در آمریکا مشغول است که نظریه ها و تئوری های او در سیاست خارجی آمریکا نقش نقش و تأثیر اساسی دارد.

هنری کیسینجر سال 1974 برنامه‌ای را در سر داشت که طی آن از غذا به عنوان یک سلاح استفاده می‌شد. این برنامه را در یادداشت شماره 200 در سند تحقیقات امنیت ملی سال 1974 می‌توان دید. عنوان این یادداشت «پیامدهای جهانی رشد جمعیت برای امنیت و منافع خارجی آمریکا» بود. این سند، یک سال بعد در ماه نوامبر سال 1975، به عنوان سیاست رسمی «جرالد فورد»رئیس‌جمهوری وقت آمریکا به تصویب رسید. این یادداشت، یک طرح مخفیانه برای کاهش رشد جمعیت در کشورهای کم‌تر توسعه‌یافته با استفاده از کنترل جمعیت و به طور ضمنی، جنگ و قحطی بود. «برنت اسکوکرافت» که تا آن زمان، جایگزین کیسینجر به عنوان مشاور امنیت ملی شده بود، مسئول اجرای این طرح شد. همچنین به جورج اچ دابلیو بوش، رئیس وقت سازمان سیا و وزرای امور خارجه، خزانه‌داری، دفاع و کشاورزی دستور داده شد با اسکوکرافت همکاری کنند.

عوامل اصلی در تثبیت این سند از این قرار بودند: "هنری کیسینجر، ریچارد نیکسون، مارگارت سانگر، صندوق جمعیت سازمان ملل متحد، آژانس توسعه بین‌المللی آمریکا (USAID)، فدراسیون برنامه‌ریزی‌شده آمریکا، فدراسیون بین‌المللی فرزندآوری برنامه‌ریزی‌شده، باشگاه رم، یونیسف، سازمان بهداشت جهانی، بانک جهانی سازمان ملل متحد.


طبق دستورالعمل «کتاب غذا» که در سازمان جهانی غذا تهیه شده است،، مواد غذایی محدود می‌شود و مصرف آب کاهش پیدا می‌کند. هم‌چنین، مواد غذایی که در دسترس مردم قرار می‌گیرد، از نوع «اصلاح ژنتیکی» خواهد بود و مواد مغذی نخواهد داشت. به علاوه، هنگامی که یک کشور عضو کتاب غذا می‌شود، هرگز نمی‌تواند این پیمان را ترک کند.

آمریکا برای مصالح و منافع ملی خود دست به هر کاری می زند. کاهش جمعیت دنیا برای ایجاد توازن جمعیتی در اقصی نقاط جهان برای این در دستور کار آمریکایی ها و غربی ها قرار گرفته است تا بتوانند از این طریق تمرکز جمعیتی را تحت کنترل داشته باشند.

هدف آمریکایی ها هم بیشتر بر روی کشورها، مناطق جغرافیایی و مذهبی خاصی از جمله مسلمانان است. روش های زیادی در کنار هم و همگام از سال های گذشته پیش رفته اند و اکنون ترکیب جمعیتی مثلا غرب آسیا را با دیگر نقاط دنیا مقایسه کنید متوجه می شوید که تناسب درستی ندارد با توجه به این که وسعت و منابع این کشورها بسیار بیشتر از کشورهای پیشرفته غربی و اروپایی است.

کشورهای در حال توسعه هدف اصلی طرح هایی است که آمریکایی ها آنها را دنیال می کنند. ایران یکی از کشورهای ویژه برای ایالات متحده در اجرای برنامه های شوم خود است.

کیسینجر در همان طرح خود برنامه هایی را برای کاهش چشمگیر جمعیت دنیا پیشنهاد کرده و نوشته بود؛ «اکنون جهان غرب، به واردات- صادرات مواد معدنی از کشورهای در حال توسعه وابسته است. اگر رشد جمعیت این کشورها بخواهد مانع توسعه اقتصادی ما و پیشرفت‌های اجتماعی بشود، این بی‌ثباتی به این معنی است که تولیدات آتی و ذخایر معدنی این کشورها نیز با رکود مواجه خواهند شد.»

یکی دیگر از راه هایی که کیسینجر پیشنهاد می کند ایجاد جنگ هایی است که باعث کشتار می شود. برای کاهش جمعیت کشورهای دنیا تنها یک راه کافی نیست و باید از راه های گوناگون بهره برد. علاوه بر راه های بهداشتی برای کاهش جمعیت، محصولات کشاورزی و غذا اشاره شد و راه دیگر جنگ های خانمازسوز و ویرانگر با کشتار بسیار است.

چنین جنگ هایی برای آمریکا از هر نظر سود است. مهمترین سودی که آنها می برند فروش سلاح هایی است که در کارخانه های تولید تسلیحات خود ساخته شده و به کشورهای درگیر جنگ فروخته می شود. چرخ اقتصادی کارخانه های نظامی آمریکا با درآمد بسیار بالا می چرخد، سرمایه حکام آمریکایی بیشتر می شود در عوض کشورهای درگیر فقیرتر می شوند.

جمعیت آنها به خاطر جنگ هایی که در آن کشورها در گرفته کاهش می یابد. اگر به خاطر داشته باشید هنگامی که عراق تحت تحریم های شدید آمریکا و سازمان ملل قرار گرفت بیش از 2 میلیون کودک به خاطر کمبود شیر و مواد غذایی کشته شدند. در پس این تحریم های اقتصادی که به نفت در برابر غذا مشهور بود، جنگ خلیج فارس آغاز شد و عراق به اشغال آمریکایی ها در آمد. در این جنگ هم هزاران نفر از مردم این کشور کشته شدند.

جنگ صدام علیه ایران که 8 سال طول کشید باعث به شهادت رسیدن 220 هزار نفر از رزمندگان و هموطنان ایرانی شد و بر اساس آمارهای اعلام شده کشته های عراق هم به 162 هزار نفر می رسد.

اکنون هم جنگ در غرب آسیا که از سوی آمریکا به آن دامن زده می شود، ادامه همان پروژه ای است که کیسنیجر آن را طراحی کرد و از سال 1974 تاکنون ادامه دارد و ابعاد تازه ای یافته است.

از زمان آغاز جنگ در سوریه تاکنون بیش از 250 هزار نفر در این کشور کشته شده اند و صدها هزار نفر دیگر با آسیب های جدی روبرو گشته و میلیون ها نفر از مردم این کشور مسلمان آواره شده اند.

سوریه در این 5 سال گذشته به ویرانه ای تبدیل شده و حتی اوضاع آن از عراق هم وخیم تر است. هیچگونه فعالیت اقتصادی در این کشور وجود ندارد و کشاورزی آن ویران گشته و اکنون مردم آن با بحران غذا و دارو روبرو هستند.

در گوشه دیگری از منطقه غرب آسیا فاجعه دیگری رخ داده و ادامه دارد. یمن کشوری که از سوی رژیم سعودی با حملات گسترده هوایی مواجه است با یک فاجعه انسانی روبرو است.

کمبود دارو و غذا و در واقع نبود این کالاها فاجعه بزرگ انسانی را در یمن رقم زده است و تاکنون هم هیچ اقدامی از سوی سازمان های بین المللی برای کمک به مردم این کشور انجام نشده است.

نسل کشی مردم فلسطین هم سال هاست در دستور کار آمریکا و رژیم غاصب اسرائیل قرار دارد و اکنون این موضوع که مهمترین مسئله جهان اسلام است به یک موضوع حاشیه ای تبدیل شده و برای کشورهای عربی، دیگر فلسطین موضوع اصلی آنها نیست، در واقع از ابتدا هم نبوده است و اکنون پشت پرده روابط کشورهای عربی مرتجع منطقه با سران رژیم اسرائیل آشکارتر شده و هر روز نشانه های آن بروز می کند.

در جریان برگزاری نشست امنیتی مونیخ بود که وزیر جنگ رژیم غاصب اسرائیل موشه یعلون با ترکی الفیصل رئیس اسبق سرویس اطلاعاتی رژیم سعودی ضمن دست دادن در برابر دوربین های خبری با یکدیگر گفت و گو کردند.

جمع بندی همه اقداماتی که از سوی آمریکا و کشورهای همپیمان او علیه جهان اسلام صورت گرفته نشان می دهد که جنگ «صلیبی یهودی» علیه مسلمانان سال هاست که آغاز شده و اکنون با شدت بیشتری در غرب آسیا ادامه دارد.

ترغیب به ورود ارتش کشورهای عربی به جنگ در سوریه در همین راستا انجام می شود. آمریکایی ها خود را کنار کشیده اند و هزینه های همه فتنه انگیزی را بر دوش مسلمانان و جهان اسلام انداخته اند تا منطقه حساس و استراتژیک غرب آسیا از لحاظ جغرافیایی و اقتصادی هر چه بیشتر تضعیف شود و وابستگی آن به آمریکا شدت بگیرد و به اندازه ای برسد که سیاست استفاده از غذا به عنوان سلاح کارآیی داشته باشد.

اما در این میان و در منطقه آشوب زده غرب آسیا جمهوری اسلامی ایران گرچه هدف اصلی آمریکاست، از گزند توطئه های آنها در امان نبوده است. کنترل جمیت یکی از همان توطئه هایی بود که سال ها پیش به ایران دیکته شد و در برخی مسائل از جمله سیاست های اقتصادی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی که برای ویران کردن اقتصاد کشورهایی همچون ایران دیکته می شود، باید هوشیار بود.

از دیگر مسائلی که اکنون در حوزه غذا و کشاورزی از سوی سازمان فائو(خواربار و کشاورزی ملل متحد) با طراحی آمریکا به دیگر کشورها توصیه و تأکید می شود بهره بردن از تولیدات کشاورزی با استفاده از فناوری ژنتیکی یا تراریخته است. در مقابل چنین ایده وارداتی، محصولات ارگانیک کشاورزی یا همان محصولات طبیعی قرار دارد که از سلامت برخوردار است. رشد و پرورش نامتوازن محصولات کشاورزی و دامی یکی از اهداف اجرای فناوری تراریخته است.

جهان اسلام اکنون درگیر همه این طرح های شومی است که از سوی آمریکا پیگیری می شود و متأسفانه سران کشورهای اسلامی هم همراه و همگام با این اهداف پیش می روند. برای برون رفت از این گرداب مهیب، تنها راه کشورهای اسلامی برای جلوگیری از سقوط و اضمحلال خود، همراه شدن با سیاست هایی است که ایران ترسیم کرده و برای توطئه ها و دسیسه هایی که آمریکا تدارک دیده سدی محکم ایجاد کرده است. در غیر این صورت باید شاهد از بین رفتن تک تک کشورهای اسلامی باشیم.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *