حضور روسای قوا در مراسم تشییع پیکر شهدای آتش نشان پلاسکو/ از همه جای ایران برای بدرقه آمدند/ پیکر شهدا در خاک آرام گرفت+ فیلم و تصاویر

8:02 - 11 بهمن 1395
کد خبر: ۲۷۰۹۴۵
دسته بندی: جامعه ، عمومی
مراسم تشییع و خاکسپاری شهدای حادثه پلاسکو با حضور پر شور مردم و مسئولان برگزار شد.
به گزارش خبرنگار اجتماعی ، آتش سوزی و فروریختن ساختمان پلاسکو در روز 30 دی ماه باعث شد تا حجم آوار این حادثه به حدی باشد که آتش نشانان تا ساعات پایانی 8 بهمن ماه، برای یافتن پیکر 16 تن از شهدای آتش نشان و 4 شهروندتلاش کنند. مراسم تشییع پیکر شهدای آتش نشان پلاسکو از ساعت 8.30 صبح امروز در مصلی تهران برگزار شد و پیکر این شهدا در بهشت زهرا(س) در کنار شهدای گمنام به خاک سپرده شد.

برای مشاهده اخبار لحظه به لحظه روزهای تلخ پلاسکو اینجا کلیک کنید.

 تصاویر منتخب از حادثه پلاسکو را اینجا مشاهده کنید.

فیلم لحظه فروریختن پلاسکو

وداع با شهدای آتش نشان در معراج شهدا

برای مشاهده گزارش های تصویری از حادثه پلاسکو و آواربرداری ها اینجا کلیک کنید

تصاویر کامل مراسم اقامه نماز میت بر پیکر شهدای آتش نشان و تشییع پیکر شهدا اینجا کلیک کنید

فیلم های مراسم تشییع پیکر شهدای آتش نشان پلاسکو اینجا کلیک کنید

برگزاری مراسم تشییع پیکر شهدای آتش نشان پلاسکو تا دقایقی دیگر/  حضور مردم قبل از آغاز رسمی مراسم


اسامی شهدای آتش‌نشان در حادثه پلاسکو به شرح زیر است :بهنام میرزاخانی، علی امینی، فریدون علی‌تبار، علی مستوفی، حسین حسین زاده، محمد آقایی قادرلو، حسین سلطانی، رضا نظری، مجتبی کوهی، امیر حسین داداشی، محسن روحانی، رضا شفیعی اینچه، ناصر مهرورز، محسن قدیانی،علیرضا سفی زاده،حامد هوایی.

گزارش لحظه به لحظه خبرنگاران و عکاسان از مراسم تشییع پیکر شهدای آتش نشان پلاسکو را مشاهده می فرمایید.


**برپایی چند ایستگاه صلواتی در بیرون از محوطه مصلی

**حضور نیروهای انتظامی و راهور در اطراف مصلای تهران

**تعدادی از شهروندان زودتر از زمان اعلام شده با اتوبوس ها به محل مراسم تششیع رسیدند

**مدیحه سرایی مداحان اهل بیت در رسای شهدای آتش نشان+فیلم

**صف طولانی عکاسان و خبرنگاران برای دریافت کارت ورود به مراسم

** حضور سرلشکر رحیم صفوی در مراسم تشییع

**
فرماندار تهران در مراسم تشییع شهدای آتش نشانان حاضر شد

**برپایی ایستگاه صلواتی در حاشیه تشییع پیکر شهدای پلاسکو+ عکس(متن خبر)

** آغاز مراسم تشییع پیکر شهدای آتش نشان

** گزارش تصویری مراسم تشییع شهدای آتش نشان را اینجا مشاهده کنید.

** شبستان مصلی در حال پر شدن است

**با خواندن اسامی شهدای آتش نشان، مردم حاضر در مصلی الله اکبر می گویند

**آتش نشانان داوطلب در محل تشییع شهدا حاضر شدند

**باران نقل و شیرینی در آخرین خداحافظی یک مادر(متن خبر)

**از همه جای ایران برای بدرقه پیکر شهدای آتش نشان آمده‌اند(متن خبر)

**رزمندگان دیروز به دیدار قهرمانان امروز آمدند(متن خبر)

** حضور امدادگران هلال احمر در مراسم بدرقه مردان آتش

**آتش نشانان با لباس های متحد الشکل در مراسم تشییع شهدا حاضر شدند

**آتش نشانان داوطلب در محل تشییع شهدا حاضر شدند

برگزاری مراسم تشییع پیکر شهدای آتش نشان پلاسکو تا دقایقی دیگر/  حضور مردم قبل از آغاز رسمی مراسم

گزارش تصویری مراسم تشییع شهدای آتش نشان

** حضور رئیس قوه قضائیه، رئیس مجلس ، معاون اول رئیس جمهور، دادستان کل، دادستان تهران و رئیس دفتر مقام معظم رهبری، شهردار در مراسم تشییع آتش نشان های شهید

**پلاکاردها سوگ شهر را به تصویر می‌کشند(متن خبر)

**علم کردن پرچم «یا حسین(ع)» در مراسم وداع با پیکر شهدای آتش نشان(متن خبر)

** خداحافظ رفیق آتش نشان(متن خبر)

**اقامه نماز بر پیکر آتش نشانان شهید+فیلم

حضور روسای قوا در مراسم تشییع پیکر شهدای آتش نشان پلاسکو/آغاز اقامه نماز میت بر پیکر شهدا/ از همه جای ایران برای بدرقه آمده اند + فیلم و تصاویر

**پیکسل تصاویر شهدای اتش نشان بر سینه آتش نشان حاضر در مراسم

** حضور مردم در قطعه 50 بهشت زهرا(س)

حضور روسای قوا در مراسم تشییع پیکر شهدای آتش نشان پلاسکو/ از همه جای ایران برای بدرقه آمده اند + فیلم و تصاویر
 قطعه 50 بهشت زهرا پیش از مراسم تدفین شهدای آتش نشان

**پیکر شهدا وارد خیابان بهشتی شد/تشییع شهدا  تا میدان هفتم تیر

**پیکر شهدای آتش نشان بر سینه آتش نشانان دیگر/خداحافظی رفیقان آتش نشان (متن خبر)

**حضور دانش آموزان در کلاس درس ایثار و مجاهدت( متن خبر)

** فیلم حضور گسترده مردم در مراسم تشییع پیکر آتش‌نشانان

**فاصله گذر حرکت قطارهای مترو از 8 تا ده صبح امروز به 90 ثانیه رسید/خدمات دهی رایگان تا پایان مراسم خاکسپاری(متن خبر)

**گلباران پیکر شهدای آتش نشان حادثه پلاسکو (متن خبر)



حضور روسای قوا در مراسم تشییع پیکر شهدای آتش نشان پلاسکو/ از همه جای ایران برای بدرقه آمده اند/شهیدان در آغوش مردم جای گرفتند+ فیلم و تصاویر

**وضعیت ترافیکی در خیابان های امروز تهران (متن خبر)

**حضور بیش از 5هزار نفر در بهشت زهرا/ مردم در انتظار پیکر پاک شهدای آتش نشان(متن خبر)

**جمعیت زیاد بدرقه کنندگان در بهشت زهرا منتظر رسیدن پیکر شهدا و انمام مراسم تدفین هستند/پیکرهای مطهر شهدا هنوز به بهشت زهرا نرسیده است

**نواختن مارش عزا توسط گروه موزیک سپاه

**شهروندان حاضر در بهشت زهرا یا حسین و یا زهرا گویان منتظر حضور پیکر شهدا هستند

**انجام فریضه نماز جماعت در محل انجام مراسم تدفین شهدا (متن خبر)


حضور روسای قوا در مراسم تشییع پیکر شهدای آتش نشان پلاسکو/ از همه جای ایران برای بدرقه آمده اند/شهیدان در آغوش مردم جای گرفتند+ فیلم و تصاویر


***آغاز رسمی مراسم خاکسپاری پیکر شهدای آتش نشان /ورود پیکر  های مطهر شهدا به قطعه 50 (متن خبر)

**آغاز تشییع پیکر شهدای آتش نشان / پیکر مطهر فرمانده شهدا به روی دستان مردم تشییع شد(متن خبر)

حضور روسای قوا در مراسم تشییع پیکر شهدای آتش نشان پلاسکو/ از همه جای ایران برای بدرقه آمده اند/ + فیلم و تصاویر

 13 شهید آتش نشان به خاک سپرده شدند/ امروز یک ایران گریست (متن خبر)




رضا
|
-
|
۰۹:۱۴ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۱
0
0
روحشان شاد ویادشان گرامی
ایرانی
|
-
|
۱۰:۳۰ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۱
0
0
خدا واقعا با شهدای کربلا محشورشون کنه. واقعا رو سفیدمون کردند.
حميدرضا نظري
|
-
|
۱۰:۴۵ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۱
0
0
دلنوشته اي در باره جانباختگان و شهداي گرانقدر حادثه ساختمان پلاسكو ساختمانی آوار مي شود و بنی آدم، آتش مي گيرد یکی زیر آوار، صدایمان می زند! حمیدرضا نظری " ای مردم! اینک یکی در زیر آوار، صدایمان می زند!" آیا صدای ناله هایش را نمی شنوید؟! این صدای یک آتش نشان شجاع و مهربان سرزمین خوب من است که اکنون دارد جان می سپارد؛ کسی که در زیر کوهی بزرگ از آهن و بتُن و مصالح سنگین و ستون های فلزی يكي از قدیمی ترین ساختمان هاي تجاری شهرم، هر لحظه به مرگ نزدیک و نزدیک تر می شود و با زندگی وداع می گوید... اینک در دلِ پرآشوب من، چه غوغايي برپا است... با چشمانی اشکبار و بُغضی سنگین در گلو، بی اختیار و به آرامي چند بار صفحه كليد رايانه را می فشارم و جمله ای در مقابل دیدگانم شکل می گیرد: " ای مردم! اینک یکی در زیر آوار، صدایمان می زند!..." **** امروز با آتش سوزی یکی از ساختمان های شهرم، آژيرماشین های آتش نشانی و امداد به شکل گسترده و عجیبی به صدا درآمد و ساعاتی بعد با فرو ریختن ناباورانه این ساختمان بلند، مردمان شهرم برخود لرزیدند و اشک ماتم همه وجودشان را دربرگرفت. صدای ممتد آژیر، نشان از عمق فاجعه می داد: " خدایا این آتش چرا خاموش نمی شود و هر لحظه بیشتر و بیشتر زبانه می کشد؟! مگر می خواهد یک شهر و یک آسمان با همه ستارگانش را به آتش بکشد و آدم های روزگارم را بسوزاند و آنان را غمگین و ماتم زده کند؟" دود به شکل گسترده و وحشتناکی همه آسمان را سیاه و سوگوار کرده بود و دیگر کسی به هوای آلوده و مرگبار بزرگ ترین شهر سرزمینم نمی اندیشید. گروه های نجات، دلاورانه و دلسوزانه و با همه توان، با شجاعت به دل آتش زدند تا جان و مال و سرمایه هموطنان شان را نجات دهند که به یکباره صدایی مهیب و دهشتناک به گوش رسید و همه نگاه های وحشت زده جمعیت را به سوی خود فرا خواند؛ ساختمان پلاسکو با همه خاطراتش منفجر شد و از پایه فرو ریخت و جمعی از مردم و کسبه و گروه های نجات و امداد و آتش نشان حاضر در ساختمان را به پایین ترین نقطه زمین کشاند و كوهي از آهن و سنگ و سیمان و بتُن و مصالح سنگین را بر سرشان فرود آورد: " آه، خداوندا! چه می بینم؟! انگار كوهي از آوار سنگين و مرگ آور، بر سر من فرود می آید و..." **** شعر گُهربار مردي از دوران کهن، مرا نشانه مي رود و همه وجودم را در بر می گیرد که:"بنی آدم اعضای..." ساختمانی آوار مي شود و بنی آدم، آتش مي گيرد. تاکنون این قدر دلتنگ و غمگین نبوده و هرگز اینگونه در خود مچاله نشده ام. نمی دانم چرا اینک چنین بی قرار و سوگوارم؟!... امشب هیچ چیزی مرا شاد نمی کند. امشب هیچ کس را نمی بینم و به هیچ چیز فکر نمی کنم و تنها ساختمانی سر به فلک کشیده در مقابل دیدگانم به نمایش در می آید که دیگر استوار و پابرجا نیست و اینک نیست و نابود شده است. پس از این دیگر چگونه به زندگی و به چهره شیرینِ کودكِ شیرین زبانم لبخند بزنم؟ در این زمان، بار سنگینی شانه هاي نحيفم را آزار مي دهد و نفسم را به شمارش در می آورد؛ از خود گلایه دارم که اینک که جمعی از هموطنانم در زیر آوار گرفتار شده و از درد، ناله می کنند، چرا چنین خنثی و ناتوان شده و کاری از دستم برنمی آید؟... دیگر حال و روز خود را نمی فهمم و دلم بیش از این طاقت ندارد؛ باید کاری بکنم و چیزی بگویم و حرفی بزنم تا شاید آرام آرام به آرامش برسم. الهی! از چه واژگانی سود بجویم تا از این درد و مصیبت رها شوم و دل بیقرارم التیام یابد؟... باز هم ناخودآگاه به سمت رایانه گوشه اتاقم می روم، اما نمي دانم از کجا آغاز کنم و چگونه سخن بگویم و از چه بنویسم؟ از جگرهای سوخته و آتش گرفته پدران و مادران آتش نشانان دلاوري كه... اما نه، نمی توانم؛ مغزم کار نمی کند و از نوشتن، عاجزم؛ در این لحظات تلخ، ذهنم مرا یاری نمی کند و همه حافظه و دانسته ها و احساساتم متوقف شده و در ایست کامل به سر می برند. همواره راحت می نوشتم، اما اکنون نمی توانم و فقط اشک می ریزم و آب دهان خود را فرو می دهم تا به ریه هایم هوایی برسد و راه نفسم باز شود. چگونه از بدن هاي له شده و استخوان هاي خردشده و یا از اجساد دو نیم شده و تکه پاره آتش نشانان برومند و مهربان شهرم بنویسم؟! چگونه از ناله و فریاد عزیزانی بگویم که در زیر خروارها خاک و آهن و مصالح مدفون شده اند و اکنون دسترسی به آنان سخت و ناممکن شده است؟ انگشتانم بر صفحه كليد رايانه ام به لرزه در می آیند زمانی که از خانواده های جانباختگان و شهيداني می نویسم که پس از شنیدن خبر ناگوار حادثه آتش سوزی و ویرانی ساختمان، نالان و گریان و فریاد زنان و شیون کنان، سراسیمه خود را به محل حادثه رساندند؛ مادری از دور، پسر جوانش را صدا می زد، پدری با کمری تاشده و گام های لرزان، خود را به کوهی از سنگ و قطعات سنگین فلزی رساند و خم شد تا در زیرآوار، پاره ای از وجود عزیز و دلبندش را بیابد و آن را ببوید... زنی همسرش را جستجو می کرد تا شايد باز هم شاد و اميدوارانه، به نزد او و فرزندان غمگين و چشم انتظارش برگردد و... آهای مردم! اینجا را ببیند؛ اینجا در زیرآوار، دست یک انسان پیداست؛ این دستِ یک آتش نشان است که دیگر جانی در بدن ندارد! خاک و سنگ و آهن را کنار بزنید! خدایا چه جوان رعنایی در اینجا چشم های خود را بسته و برای همیشه به خواب عميقي فرو رفته است. او در زیر خاک چه می کند؟ او تا دیروز، شریف و با شتاب، خود را به محل حادثه می رساند و دیگران را از زیرخاک بیرون می کشید و به آنان جانی تازه می بخشيد، اما اکنون خود... آه، مادرجان! جلو بیا و ببین آيا این جوان رشید، همان طفل معصوم و دلبند سال های نچندان دور تو نيست که در گهواره برایش لالایی می خواندی و به رویش لبخند می زدی؟... پدر جان! کمر راست کن و از جا برخیز و بیا برای آخرین بار صورت کودک دیروز و جوان برومند و ایثارگر و فداکار امروزت را ببوس و از پیشانی خون آلودش خاطره ای به یادگار بستان؛ این همان پسر با وفای توست که امروز صبح و قبل از رفتن به محل کار، بر دست های چروكيده و چهره شكسته تو بوسه زد و با ذکر و یاد خدا و برای کسب رزق و روزی حلال و به نیت نجات جان انسان های گرفتار شهرش، از خانه بیرون زد و... آه خواهرم! به چهره مهربان دوست و همبازی کودکی ها و لبخند همیشگی برادرت بنگر که چگونه برای نجات جان هموطنانش جان داد و... برادر جان! برای یافتن برادرت دیگر لازم نیست آوار را کنار بزنی؛ او اینجاست؛ بیا و او را در آغوش بگیر و خاطرات شیرین کودکی هایتان و لج بازی ها، دعواها، قهرها و آشتی های زیبا و فراموش شده تان را دوباره به یاد بیاور و با تمام وجود و به وسعت همه عمرت اشک بریز و... **** امروز هیچ کدام از اعضای خانواده من در نزديكي ساختمان پلاسکو و محل آتش سوزی حضور نداشتند و همگی با تاریکی هوا، به خانه بازگشتند. اينك همه آن ها مشکلی ندارند و در سلامتی کامل به سر می برند، اما گویی در این هوای سرد زمستانی، پاره ای از تن من و جگرگوشه ام در اين ساختمان و در زیر آوار، محبوس شده و با چهره اي خونين ناله سر داده است؛ احساس می کنم که اکنون در دل تاریکی شب، همه اهالی شهر، صدای ناله سوزناک او را می شنوند و تمام وجودشان مالامال از درد و رنج می شود؛ انگار اکنون جگر گوشه همه ما، در زیر خروارها سنگ و سیمان و آهن، گرفتار شده و از سوز سرما بر خود مي لرزد. گروه های نجات و آتش نشانان شهرم برای خاموش کردن آتش و نجات دیگران، شرافتمندانه شتافتند و خود را به دل آتش زدند، اما به یکباره در زیر آواري دلخراش مدفون شدند و... انا لله و انا الیه راجعون... **** اینک اگر بهترین و بزرگترین هدیه و شادی روزگار نصیب من شود، خوشحال نمی شوم و از آن لذت نمی برم. امشب هیچ چیزی نمی خواهم و هیچ شادی ای به من آرامش نمی دهد و آتش و آشوب دلم را خاموش نمی کند؛ من فقط صدای ناله های آتش نشانان شهرم و افرادی را می شنوم که همواره فرشته نجات بودند، اما اینک خود گرفتار شده و... امشب چه شب سختی است، انگار هرگز نمی خواهد صبح شود، انگار ماه تابان نمی خواهد برود و جای خود را به خورشید عالمتاب بسپارد؛ گویی ماه نیز همراه با ستارگان آسمان، در دل تاریکی برای خفتگان و حبس شدگان در دل زمین، اشک ماتم می ریزد. دلم می خواهد سر بر بالين بگذارم و پس از بیداری، متوجه شوم که همه چیز خواب و خیالی بیش نبوده و این حادثه هرگز در گوشه ای از شهرم رخ نداده است. خدایا، امشب چرا صبح نمی شود؟... ای خالق مهربان! امشب به خانواده عزیزانی که در زیر آوار مانده اند چه می گذرد؟ آیا کسی هست که در چنین لحظاتی بتواند احساس واقعی آنان را به رشته تحریر درآورد و از گوشه ای از درد و مصیبتی که بر آنان وارد آمده است بنويسد و سخن بگوید؟ به راستی آیا قلم، توانی دارد تا آلام جانکاه و غم بزرگ این افراد را درک و احساس کند؟ کودکی اینک در گوشه ای پاهایش را بغل کرده و با شکم گرسنه اشک می ریزد. او فقط به در خانه نگاه می کند تا پدرش همچون همیشه وارد شود و با خود شادی را برایش به ارمغان بیاورد. او از مرگ و آوار چیزی نمی داند و تنها به مادرنگاه می کند که چگونه با چشمانی اشکبار، بر سجاده ای سبز خم شده و پیشانی بر مهر نماز گذاشته و از خدای خود، صبر و آرامش را طلب می کند... **** شب است و صدای تیک تاک ساعت خانه ام، خبر از گذر زمان می دهد. امشب با همه شب های گذشته فرق دارد. هر صدای عقربه ساعت و هر ثانیه، برای من یک سال طول می کشد. امروز تعدادی از امدادگران و آتش نشانان و کسبه محل، در زیرآوار ماندند و جان دادند و هنوز اثری از آنان در دست نیست و کسی به آنان دسترسی ندارد. شاید با حرکت هر ثانیه از عقربه ها، انساني در زیر آوار جان می دهد و خانواده ای به سوگ می نشیند. زمان دارد به سرعت می گذرد و ثانیه ها، دقیقه و دقیقه ها ساعت می شود و من نگران و نگران تر می شوم و بغض سنگینی راه گلویم را می فشارد و قفسه سینه ام و ضربان قلبم به تلاطم در می آيد. گذر زمان، اکنون برایم خوشایند نیست و با خود نشان از مرگ عزیزانم دارد؛ هر چه زمان بگذرد، امید، کمتر و بر تعداد جانباختگان دلاور سرزمينم افزوده می شود... **** " ای مردم! اینک یکی در زیر آوار، صدایمان می زند!" آیا صدای ناله هایش را نمی شنوید؟! این صدای یک آتش نشان شجاع و مهربان سرزمین خوب من است که اکنون دارد جان می سپارد؛ کسی که در زیر کوهی بزرگ از آهن و بتُن و مصالح سنگین و ستون های فلزی يكي از قدیمی ترین ساختمان هاي تجاری شهرم، هر لحظه به مرگ نزدیک و نزدیک تر می شود و با زندگی وداع می گوید... اینک در دلِ پرآشوب من، چه غوغايي برپا است... با چشمانی اشکبار و بُغضی سنگین در گلو، بی اختیار و به آرامي چند بار صفحه كليد رايانه را می فشارم و جمله ای در مقابل دیدگانم شکل می گیرد: " ای مردم! اینک یکی در زیر آوار، صدایمان می زند!..."
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *