۰۸ خرداد ۱۳۹۶ | ۰۸:۳۰
بدون شك یكی از اركان جاودانگی قرآن كریم، هماهنگی آن با فطرت و عقل بشر است.

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری میزان، قرآن كریم خود را كتاب هدایتِ همگانی و همیشگی برای جامعهی بشری معرّفی كرده است «وَ ما هِی إِلاَّ ذِكْرى لِلْبَشَرِ»[1]، « إِنْ هُوَ إِلا ذِكْرَى لِلْعَالَمِینَ »[2] كتابی جاودانه است كه پس از آن كتاب دیگری نه خواهد آمد. خدای سبحان در معرّفی قرآن میفرماید: «وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِیزٌ * لا یأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَكِیمٍ حَمِیدٍ»[3] هرگز هیچ بطلانی در قرآن نفوذ نمیكند. نه از درون به زوال میگراید و عمرش به پایان میرسد و نه از بیرون عاملی میتواند آن را ابطال كرده از پای درآورد. نه دست نامحرمان به تحریف آن دراز میشود و نه هیچ مكتب و فكری میتواند بر آن خللی وارد سازد. در بحث تحدّی نیز گفته شد كه به دلیل جهانی بودن قرآن، تحدّی آن نیز جهانی و برای همهی زمانها است و ندای «هل من مبارز»قرآن در تمام زمانها و قرنها به گوش همه، چه بر دانشمندان و چه بر عوام، میرسد تا اگر میتوانند مانند قرآن و بلكه مانند سورهی كوچكی از آن بیاورند.
بدون شك یكی از اركان جاودانگی قرآن كریم، هماهنگی آن با فطرت و عقل بشر است؛ زیرا چگونه ممكن است كتابی برای راهنمایی و هدایت انسان نازل گردد و هماهنگی عمیق با جهان شگفت و ژرف از یك سو، و با جان ملكوتی آدمی از سوی دیگر نداشته باشد و همچنان رهنما و هدایتگر باقی بماند؟
قرآن كریم یادآوری و تذكرهای است برای فطرت همهی انسانها، فطرتی كه خدایی است و با اصول و معارف دینی آشنایی دیرینه و عمیق دارد «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ»[4].
اكنون لازم است تا اندكی دربارهی هماهنگی قرآن با عقل انسان سخن گوییم.
قرآن، برهان پروردگار
قرآن كریم اگر ادعایی میكند در كنار دلیل، و اگر دعوتی دارد در پرتو برهان است؛ از این رو، خدای سبحان از آن به عنوان «برهان»تعبیر كرده است: «یا أَیهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ»[5] ای مردم به درستی كه از طرف پروردگارتان كتاب برهانی برای شما آمده است. برهان یعنی ظهور؛ و به دلیلی گفته میشود كه باهر و ظاهر و گویا و قطعی باشد از این رو به چیزی كه روشن است و تاریك و مبهم نیست، برهان میگویند. موسای كلیم ـ سلام الله علیه ـ كه با عصا و ید بیضا مبعوث شد، خداوند به او فرمود «فَذانِكَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّكَ»[6] یعنی این دو معجزه دو برهان و دلیل و شاهد روشنی هستند كه جای هیچ شكی را باقی نمیگذارند.
قرآن كریم محتوایی دارد كه با فطرت درونی انسانها هماهنگ و با جهان بیرونی مطابق است و از نظر شكل و قالب بیان هم به صورت برهانی و روشن، و با دلیل قاطع است. اگر دربارهی خویش ادعا میكند كه كلام خداست، با دلیل میگوید و نشانهاش آن است كه همهی مردم جهان را به مبارزه دعوت كرده، و اگر به توحید و دین و وحی و رسالت و معاد رهنمون میشود، دلیل هر كدام را به همراه آن میآورد.
روش تفهیم قرآن كریم، حكمت و موعظهی خوب و مجادله و گفتگوی نیكو است كه خدای سبحان به رسول خود دستور میدهد تا به این سه روش نیكو مردم را به راه خدا دعوت كند «ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَن»[7] این سه روش به نحو منفصلهی مانعة الخلوّ است یعنی نباید دعوتی خالی از این سه باشد، و ممكن است كه دعوتی شامل هر سه روش باشد، البته هر كدام از آنها مغایر با دیگری است و معنای اجتماع سه روش این نیست كه یك جمله مثلاً هم برهان باشد و هم موعظه حسنه و هم جدال احسن، بلكه مقصود از اجتماع آنها این است كه ممكن است خداوند برای هدایت قومی با جملههای متعدد و كلامهای گوناگون، روشهای سه گانه را اعمال كند، و نیز پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در احادیث خود آنها را اعمال فرماید.
تفاوت قرآن كریم با كتابهای برهانی و عقلی در این است كه آن كتابها شامل برهانهای خشك و استدلالهای خالص عقلی هستند ولی قرآن كریم نخست بر اساس حكمت، با برهان و دلیل قطعی مسئله را عرضه میكند و برای كسانی كه ساده اندیش باشند و برهان و استدلال برای آنان قابل هضم نباشد، مطلب را در قالب مثل و تمثیل بیان میكند.
برهان تمانع در قرآن كریم
به عنوان مثال قرآن كریم، دربارهی توحید، برهان تمانع را بیان میكند «لَوْ كانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا»[8] این برهان پیش اهل كلام و حكمت به عنوان برهانی سنگین مطرح است و خود آنها در مورد فهم این برهان اختلاف نظرهای بسیاری دارند. مفهوم این برهان كه به صورت قیاس استثنایی ارائه شده این است كه اگر در آفرینش و ادارهی آسمانها و زمین، دو خدا حكومت و دخالت میداشتند، جهان فاسد میشد. در سورهی «ملك»نیز بطلان فاسدشدن جهان را به این صورت استثنا میفرماید: دراین عالم وقتی نگاه كنید، هیچ تفاوت و بینظمی و كمبودی نه خواهید یافت « مَا تَرَى فِی خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ »[9] تفاوت آن است كه یك سلسلهی به هم مرتبط، بعضی حَلَقاتش فوت بشود و رابط گذشته و آیندهاش گسیخته و حلقه سابق از حلقه لاحق فوت شده باشد ولی اگر همهی حلقهها در جای خود باشند، چیزی فوت نشده و همگی منسجم و هماهنگند.
سپس میفرماید: «فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى مِنْ فُطُورٍ* ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَینِ ینْقَلِبْ إِلَیكَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسِیرٌ»[10] دوباره نگاه كن، ببین فطور و شكافی در این سلسلهی علّتها و معلولها مییابی؟ پس دوباره و چند باره نگاه كن، هر چه كه نگاه كنی بالاخره دستگاه بینایی و ادراكی تو خستهتر خواهد شد ولی جای خالی و بینظمی در جهان آفرینش نخواهی یافت.
این آیه به همراه آیهی «لَوْ كانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا»[11] به صورت برهان قطعی روشن میسازد كه در جهان تنها یك خدا حكومت میكند و بس؛ زیرا اگر دو خدا حكومت میكرد، لازمهاش فساد جهان بود و اكنون كه هیچ فساد و فطور و شكاف و تفاوتی وجود ندارد، معلوم میشود كه اداره كنندهی جهان همان خدای یكتاست.
قرآن كریم این برهان بلند تمانع را، كه پیش حكما و متفكّران معركه آراست، به صورت مثلی ساده و مردم فهم، بیان كرده است. میفرماید: اگر شخصی خدمتگذار دو مولای بد اخلاق و درگیر و نساز باشد و شخص دیگری خدمتگذار یك مولای سالم و خوش اخلاق، آیا وضع این دو شخص یكسان است یا كار خدمتگذار اوّلی نابسامان و كار خدمتگذار دوّمی سامانمند؟ «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فِیهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ»[12] اگر جهان منظم، دارای دو خدا باشد مانند همان خدمتگزاری است كه دو مولای درگیر و بداخلاق داشته باشد كه در این صورت دچار تشویش و تضاد و اضطراب خواهد بود، و چون عالَم، منسجم است معلوم میشود تحت تدبیر خدای واحد است.
چنین كتابی كه همه چیزش برهانی است، مورد پذیرش عاقلان و خردمندان است و اگر كسی در این كتاب روشن و در آیات و معارف نورانی و در برهانها و مثالهای مناسبِ آن تردید و شك داشته باشد، بیتردید چنین شكّی از جهل و كم خردی و از بیماری درونی اوست؛ زیرا خدای سبحان میفرماید: «وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُونَ»[13] درك معارف قرآن و فهم امثال آن بستگی به دو عنصر تعقل وعلم دارد و قرآن كریم نه تنها با علم و عقل بشر تنافی ندارد بلكه بهره بردن از آن بدون این دو نیروی معنوی امكان پذیر نیست، البته علم وسیله حصول عقل خواهد بود و تفاوت علم و عقل در بحثهای قبل گذشت.
پی نوشت ها:
[1] ـ سوره مدّثر، آیه 31.
[2] ـ سوره انعام، آیه 90.
[3] ـ سوره فصلت، آیات 41 و 42.
[4] ـ سوره روم، آیه 30؛ پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار كن. این فطرتی است كه خداوند، انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست.
[5] ـ سوره نساء، آیه 174.
[6] ـ سوره قصص، آیه 32.
[7] ـ سوره نحل، آیه 125.
[8] ـ سوره انبیاء، آیه 22؛ اگر در آسمان و زمین، جز «الله» خدایان دیگری بود، فاسد میشدند.
[9] ـ سوره ملک، آیه 3.
[10] ـ سوره ملك، آیات 3 و 4.
[11] ـ سوره انبیاء، آیه 22.
[12] ـ سوره زمر، آیه 29؛ خداوند مثالی زده است: مردی را كه مملوك شریكانی است كه درباره ی او پیوسته با هم به مشاجره مشغولند، و مردی كه تنها تسلیم یك نفر است.
[13] ـ سوره عنكبوت، آیه 43؛ اینها مثالهایی است كه ما برای مردم میزنیم، و جز دانایان آن را درك نمیكنند.
قرآن در قرآن ـ آیت الله جوادی آملی
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حجت الاسلام والمسلمین انصاریان
انتهای پیام/
بدون شك یكی از اركان جاودانگی قرآن كریم، هماهنگی آن با فطرت و عقل بشر است؛ زیرا چگونه ممكن است كتابی برای راهنمایی و هدایت انسان نازل گردد و هماهنگی عمیق با جهان شگفت و ژرف از یك سو، و با جان ملكوتی آدمی از سوی دیگر نداشته باشد و همچنان رهنما و هدایتگر باقی بماند؟
قرآن كریم یادآوری و تذكرهای است برای فطرت همهی انسانها، فطرتی كه خدایی است و با اصول و معارف دینی آشنایی دیرینه و عمیق دارد «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ»[4].
اكنون لازم است تا اندكی دربارهی هماهنگی قرآن با عقل انسان سخن گوییم.
قرآن، برهان پروردگار
قرآن كریم اگر ادعایی میكند در كنار دلیل، و اگر دعوتی دارد در پرتو برهان است؛ از این رو، خدای سبحان از آن به عنوان «برهان»تعبیر كرده است: «یا أَیهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ»[5] ای مردم به درستی كه از طرف پروردگارتان كتاب برهانی برای شما آمده است. برهان یعنی ظهور؛ و به دلیلی گفته میشود كه باهر و ظاهر و گویا و قطعی باشد از این رو به چیزی كه روشن است و تاریك و مبهم نیست، برهان میگویند. موسای كلیم ـ سلام الله علیه ـ كه با عصا و ید بیضا مبعوث شد، خداوند به او فرمود «فَذانِكَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّكَ»[6] یعنی این دو معجزه دو برهان و دلیل و شاهد روشنی هستند كه جای هیچ شكی را باقی نمیگذارند.
قرآن كریم محتوایی دارد كه با فطرت درونی انسانها هماهنگ و با جهان بیرونی مطابق است و از نظر شكل و قالب بیان هم به صورت برهانی و روشن، و با دلیل قاطع است. اگر دربارهی خویش ادعا میكند كه كلام خداست، با دلیل میگوید و نشانهاش آن است كه همهی مردم جهان را به مبارزه دعوت كرده، و اگر به توحید و دین و وحی و رسالت و معاد رهنمون میشود، دلیل هر كدام را به همراه آن میآورد.
روش تفهیم قرآن كریم، حكمت و موعظهی خوب و مجادله و گفتگوی نیكو است كه خدای سبحان به رسول خود دستور میدهد تا به این سه روش نیكو مردم را به راه خدا دعوت كند «ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَن»[7] این سه روش به نحو منفصلهی مانعة الخلوّ است یعنی نباید دعوتی خالی از این سه باشد، و ممكن است كه دعوتی شامل هر سه روش باشد، البته هر كدام از آنها مغایر با دیگری است و معنای اجتماع سه روش این نیست كه یك جمله مثلاً هم برهان باشد و هم موعظه حسنه و هم جدال احسن، بلكه مقصود از اجتماع آنها این است كه ممكن است خداوند برای هدایت قومی با جملههای متعدد و كلامهای گوناگون، روشهای سه گانه را اعمال كند، و نیز پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در احادیث خود آنها را اعمال فرماید.
تفاوت قرآن كریم با كتابهای برهانی و عقلی در این است كه آن كتابها شامل برهانهای خشك و استدلالهای خالص عقلی هستند ولی قرآن كریم نخست بر اساس حكمت، با برهان و دلیل قطعی مسئله را عرضه میكند و برای كسانی كه ساده اندیش باشند و برهان و استدلال برای آنان قابل هضم نباشد، مطلب را در قالب مثل و تمثیل بیان میكند.
برهان تمانع در قرآن كریم
به عنوان مثال قرآن كریم، دربارهی توحید، برهان تمانع را بیان میكند «لَوْ كانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا»[8] این برهان پیش اهل كلام و حكمت به عنوان برهانی سنگین مطرح است و خود آنها در مورد فهم این برهان اختلاف نظرهای بسیاری دارند. مفهوم این برهان كه به صورت قیاس استثنایی ارائه شده این است كه اگر در آفرینش و ادارهی آسمانها و زمین، دو خدا حكومت و دخالت میداشتند، جهان فاسد میشد. در سورهی «ملك»نیز بطلان فاسدشدن جهان را به این صورت استثنا میفرماید: دراین عالم وقتی نگاه كنید، هیچ تفاوت و بینظمی و كمبودی نه خواهید یافت « مَا تَرَى فِی خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ »[9] تفاوت آن است كه یك سلسلهی به هم مرتبط، بعضی حَلَقاتش فوت بشود و رابط گذشته و آیندهاش گسیخته و حلقه سابق از حلقه لاحق فوت شده باشد ولی اگر همهی حلقهها در جای خود باشند، چیزی فوت نشده و همگی منسجم و هماهنگند.
سپس میفرماید: «فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى مِنْ فُطُورٍ* ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَینِ ینْقَلِبْ إِلَیكَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسِیرٌ»[10] دوباره نگاه كن، ببین فطور و شكافی در این سلسلهی علّتها و معلولها مییابی؟ پس دوباره و چند باره نگاه كن، هر چه كه نگاه كنی بالاخره دستگاه بینایی و ادراكی تو خستهتر خواهد شد ولی جای خالی و بینظمی در جهان آفرینش نخواهی یافت.
این آیه به همراه آیهی «لَوْ كانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا»[11] به صورت برهان قطعی روشن میسازد كه در جهان تنها یك خدا حكومت میكند و بس؛ زیرا اگر دو خدا حكومت میكرد، لازمهاش فساد جهان بود و اكنون كه هیچ فساد و فطور و شكاف و تفاوتی وجود ندارد، معلوم میشود كه اداره كنندهی جهان همان خدای یكتاست.
قرآن كریم این برهان بلند تمانع را، كه پیش حكما و متفكّران معركه آراست، به صورت مثلی ساده و مردم فهم، بیان كرده است. میفرماید: اگر شخصی خدمتگذار دو مولای بد اخلاق و درگیر و نساز باشد و شخص دیگری خدمتگذار یك مولای سالم و خوش اخلاق، آیا وضع این دو شخص یكسان است یا كار خدمتگذار اوّلی نابسامان و كار خدمتگذار دوّمی سامانمند؟ «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فِیهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ»[12] اگر جهان منظم، دارای دو خدا باشد مانند همان خدمتگزاری است كه دو مولای درگیر و بداخلاق داشته باشد كه در این صورت دچار تشویش و تضاد و اضطراب خواهد بود، و چون عالَم، منسجم است معلوم میشود تحت تدبیر خدای واحد است.
چنین كتابی كه همه چیزش برهانی است، مورد پذیرش عاقلان و خردمندان است و اگر كسی در این كتاب روشن و در آیات و معارف نورانی و در برهانها و مثالهای مناسبِ آن تردید و شك داشته باشد، بیتردید چنین شكّی از جهل و كم خردی و از بیماری درونی اوست؛ زیرا خدای سبحان میفرماید: «وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُونَ»[13] درك معارف قرآن و فهم امثال آن بستگی به دو عنصر تعقل وعلم دارد و قرآن كریم نه تنها با علم و عقل بشر تنافی ندارد بلكه بهره بردن از آن بدون این دو نیروی معنوی امكان پذیر نیست، البته علم وسیله حصول عقل خواهد بود و تفاوت علم و عقل در بحثهای قبل گذشت.
پی نوشت ها:
[1] ـ سوره مدّثر، آیه 31.
[2] ـ سوره انعام، آیه 90.
[3] ـ سوره فصلت، آیات 41 و 42.
[4] ـ سوره روم، آیه 30؛ پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار كن. این فطرتی است كه خداوند، انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست.
[5] ـ سوره نساء، آیه 174.
[6] ـ سوره قصص، آیه 32.
[7] ـ سوره نحل، آیه 125.
[8] ـ سوره انبیاء، آیه 22؛ اگر در آسمان و زمین، جز «الله» خدایان دیگری بود، فاسد میشدند.
[9] ـ سوره ملک، آیه 3.
[10] ـ سوره ملك، آیات 3 و 4.
[11] ـ سوره انبیاء، آیه 22.
[12] ـ سوره زمر، آیه 29؛ خداوند مثالی زده است: مردی را كه مملوك شریكانی است كه درباره ی او پیوسته با هم به مشاجره مشغولند، و مردی كه تنها تسلیم یك نفر است.
[13] ـ سوره عنكبوت، آیه 43؛ اینها مثالهایی است كه ما برای مردم میزنیم، و جز دانایان آن را درك نمیكنند.
قرآن در قرآن ـ آیت الله جوادی آملی
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حجت الاسلام والمسلمین انصاریان
انتهای پیام/