قدر ناشناسی امت در برابر خاندان پيامبر

14:30 - 04 مهر 1396
کد خبر: ۳۴۹۹۸۰
دسته بندی: صفحه نخست ، عمومی
انسان چه موجود خطرناکی است. همه هم برای دنيا و حکومت ری بود. به آن هم نرسيدند. به حکومت ری نرسيدند. يکی بعد از ماجرای کربلا هی بر سرش می زد و می گفت: باختم، باختم! گفتند: چه شده؟ گفت: به من گفتند برو کربلا امام حسين را بکش و جايزه بگير. من ده درهم خرج خودم و اسب و شمشيرم کردم. رفتم جزء لشگر يزيد و برگشتم، شش درهم به من دادند.

به گزارش ،حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در برنامه ای که در تاريخ 92/08/16 با موضوع "قدر ناشناسی امت در برابر خاندان پيامبر" پخش شد در بخشی از سخنان خود گفت:.."اسلام دليل دارد. معجره هم دارد. کنار دليل و معجره نفرين هم دارد. اگر با دليل قانع شدند، چه بهتر. اگر نه چه بهتر، معجزه، اگر نشد مي گويد: آقا بيا با هم نفرين کنيم. هر نفريني گيرا شد، معلوم مي شود آن صاحب نفرين نفسش حق است. پيغمبر ما بنا شد با مسيحي ها نفرين کنند. مسيحي ها به پيغمبر نفرين کنند. پيغمبر هم به مسيحي ها نفرين کند. اسمش چيه؟ بگوييد... مباهله... پيغمبر گفت: چه کسي را بياوريم؟ گفت: زن هايمان را مي آوريم. زهرا را آورد. خودمان را مي آوريم، اميرالمومنين را آورد، فرزندانمان امام حسن و امام حسين را آورد. حالا خود اين کلمات نکته دارد. حالا مي ترسم طول بکشد و بيش از نيم ساعت شود. وقتي پيغمبر با زهرا (س)؛ اميرالمومنين و حسنين (عليهم السلام) آمدند، مسيحي ها به رهبرشان اطلاع دادند پيغمبر با چند نفر آمد. دخترش، دامادش، نوه هايش، فرمود: نفرين نکنيد. اگر با زن و بچه اش آمده، عقب نشيني کنيد. اينها مسيحي بودند، اما يزيدي ها که در کربلا جمع شدند ديدند امام حسين با زن و بچه اش آمده است. يعني مسيحي ها وقتي ديدند پيغمبر با زن و بچه اش آمده است حيا کردند. اما اين يزيدي ها ديدند امام حسين با زن و بچه اش آمده حيا نکردند.

 

انسان چه موجود خطرناکي است. همه هم براي دنيا و حکومت ري بود. به آن هم نرسيدند. به حکومت ري نرسيدند. يکي بعد از ماجراي کربلا هي بر سرش مي زد و مي گفت: باختم، باختم! گفتند: چه شده؟ گفت: به من گفتند برو کربلا امام حسين را بکش و جايزه بگير. من ده درهم خرج خودم و اسب و شمشيرم کردم. رفتم جزء لشگر يزيد و برگشتم، شش درهم به من دادند. «خسر الدنيا و الآخره»

اينطور نيست همه ي اينهايي که به سمت دنيا مي روند به دنيا مي رسند، نه خيلي ها هم نمي رسند. بالاخره چه کسي برنده شد؟ قبر اميرالمومنين کجاست؟ قبر معاويه کجاست؟! من قبر معاويه را رفتم پيدا کردم. شام، در يک خانه اي بود راه نمي دادند. منتهي يک پولي داديم، ما را بردند. قبر معاويه يک قبر، يک گربه روي آن بود. قبر اميرالمومنين را ببينيد. برنده معاويه شد يا علي در صفين؟ يکي افتخار نمي کند جد ما يزيد است. ولي همه افتخار مي کنند ما سيد حسيني هستيم. برنده چه کسي است؟ يک سخن از يزيد جايي نقل نمي کند. سخن حسين تا به حال چند ميليون چاپ شده. برنده کيه؟ در کربلا اراده ي خدا بود و اراده ي طاغوت. کدام اراده ها غالب شد؟ «وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى‏ أَمْرِهِ» (يوسف/21) اراده ي خدا غالب است.

مواظب باشيم در عزاداري هايمان منکر نباشد. اگر غذا مي دهيم، حتي يک دانه برنج، يک لپه اسراف نشود. جوري باشد که هرکس هرچه ميل دارد بخورد. يک دانه هم اسراف نشود. اسراف گناه کبيره است. قرآن مي فرمايد: «وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفينَ» (انبياء/9) در عزاداري اسراف نشود. سعي کنيم در عزاداري ها فرقي بين آدم ها نگذاريم. حالا اين آقا تاجر است، باني است، دو تا گوسفند دارد. يک قابلمه بيشتر بدهيم. براي بچه هايش ببرد. گوسفند تا مادامي که براي طرف است، هست. وقتي نذر کرد و سر گوسفند بريده شد و در ديگ رفت، باني و غير باني يکسان است. مي خواهيم سياه پوش بزنيم، سعي کنيم ديوار مسجد خراب نشود. يعني موقوفات است، اين ديوار بيت المال است. طوري سياه پوش کنيم که ديوار سوراخ نشود. جايي نشستيم سيگار نکشيم. چون هواي اينجا براي همه است. من حق ندارم با دود سيگار تنفس شما را مسموم کنم. بلندگوي مسجد بي وقف نخواند. بيرون از مسجد نباشد. چند دقيقه اي که مي نشينيم حرف حسابي بزنيم. چه مداحش، چه آخوندش. گفته ها، گفته هايي باشد که مورد نياز باشد. کوتاه باشد. مفيد باشد. از متن قرآن باشد. از متن روايات باشد.

عزاداري امام کاظم، از اول محرم ديگر نمي خنديد. يکبار امام صادق به يک نفر گفت: شنيده ام شما براي امام حسين مرثيه مي خواني؟ گفت: بله. گفت: يک مرثيه براي من بخوان. مي گفت: مرثيه خواندم. امام صادق چنان گريه کرد، چنان فرياد کشيد که صداي اشک امام صادق در کوچه رفت. چشمي که اشک ندارد، مشکل دارد. مثل انساني است که استدلال ندارد. کسي که نتواند حرف خوب بزند، عقلش، علمش کم است. يا سوادش کم است. يا عقلش کم است. يا خجالتي است. رو ندارد. يک کمبودي دارد. کمبود رو، کمبود سواد، کمبود... چشم بايد اشک داشته باشد. انسان بايد منطق داشته باشد. ايام عاشورا، من اسم امام حسين را انرژي هسته اي گذاشتم. يک ياحسين بگو، هفتاد ميليون سياه پوش در خيابان مي ريزند. همه رييس جمهورهاي دنيا تصميم بگيرند، با همه بودجه هايي که دارند، يک راهپيمايي بيست ميليوني در يک روز راه بياندارند. اگر توانستند. اين امام حسين است که کدش را مي گويي: ياحسين! جمعيت در خيابان مي ريزند. اين خيلي مهم است. کوچک و بزرگ، با عشق و بدون اضافه کار. سيل عجيبي است محرم و خوب مي توانيم از اينها استفاده کنيم.

 



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *