کافه سیاری برای مهر ورزیدن/از فیش‌های مهربانی تا تخفیف برای دوچرخه سوار‌ها

6:00 - 08 بهمن 1397
کد خبر: ۴۸۸۶۷۶
دسته بندی: جامعه ، عمومی
مهربان بودن و مهربانی کردن کار خیلی سختی نیست، هر آدمی برای مهربانی کردن راه و روش مخصوص خودش رادارد. اما در این میان بعضی از آدم‌ها روش مهر ورزیدنشان به قدری جالب و زیباست که توجه خیلی‌ها را به خودشان جلب می‌کنند، مثل مهرورزیدن مهرداد و مهرشاد دو برادری که صاحب یک کافه سیار هستند و مهربانی آن‌ها باعث شده خیلی‌ها برای خوردن یک فنجان چای داغ و یک کاسه آش خوشمزه حتما سری به کافه آن‌ها در گوشه‌ای از خیابان کناری پارک لاله جا خوش کرده است بزنند.
به گزارش خبرنگارگروه جامعه :بعدازظهر که از راه می‌رسد، یک کافه کوچک سکافه سیاری برای مهر ورزیدن/از فیش‌های مهربانی تا تخفیف برای دوچرخه سوار‌هایار در گوشه‌ای از شهر شلوغ و پرهیاهوی تهران کارش را آغاز می‌کند. یک وانت کوچک در کنار خیابان کارگر شمالی، کنار یکی از در‌های ورودی پارک لاله. این روز‌ها کافه مراد پاتوق خیلی‌ها از تهرانی‌ها شده، جایی برای یک لحظه توقف و استراحت در سرمای استخوان سوز زمستان. سرمایی که درآن خبری از باران و برف نیست و گویا می‌خواهد تا آخر سال به تنهایی یکه تازی کند.

تولد یک کافه

هشت ماهی از عمر کافه مراد می‌گذارد، کافه‌ای که مهرداد ومهرشاد دو برادر دست به دست هم دادند و آن را راه انداختند. کافه‌ای کوچک که نان را سر سفره دو خانواده می‌برد. ساعت چند دقیقه‌ای از هفت شب گذشته که به آنجا می‌رسم. مهرشاد یکی از برادر‌ها سرگرم کار است. جوانی سرشار از انرژی که لبخند حتی برای یک لحظه هم از چهره اش محو نمی‌شود.

درنگاه اول سماوری که در سرمای زمستان غل غل می‌کند و بخارش به هوا بلند  میشود، یک قابلمه بزرگ آش داغ، طراحی زیبای قسمت بار پراید وانت، آدم‌هایی که خسته از یک روز کاری برای خوردن یک دمنوش، یک کاسه آش و یا یک ساندویج خوشمزه آنجا ایستاده اند توجه شما را جلب می‌کند. اما این همه ماجرا نیست، برگه‌ای که روی آن نوشته فیش مهربانی و چند اسکناس ده هزارتومانی و چند فیش بانکی. این همان قسمتی است که شاید کافه سیار مراد را  از کافه‌های سیار دیگر متفاوت می‌کند. فیش‌ها و پول‌هایی که آدم‌های با دلی به وسعت دریا گذاشته اند تا نیازمندان در این زمستان خوردن یک وعده غذای گرم را از دست ندهند. فیش‌های مهربانی، سرآغاز صحبت هایمان با مهرشاد شد. او با همان لبخندی که انگار سالهاست روی صورتش نقش بسته و قرار نیست حالا و حالا‌ها رنگ ببازد  می‌گوید:اوایل سال جدید اوضاع کار و کاسبی من و برادرم خیلی خراب بود، کمیتمان لنگ می‌زد، هر روز قسط وبدهی بیشتر از روز قبل. باید فکری می‌کردیم، نمی‌توانستیم دست روی دست بگذاریم و به امید این بنشنیم شاید دری به تخته‌ای بخورد وکاری برایمان فراهم شود.
کافه سیاری برای مهر ورزیدن/از فیش‌های مهربانی تا تخفیف برای دوچرخه سوار‌ها
 

فیش‌های مهربانی و رفاقت با آقا مهرشاد

مهرشاد می‌گوید:به فکر که افتادیم خدا هم کمکمان کرد، یکی از دوستان برادرم که از حال و روزمان خبر داشت این خودروی پراید وانت را در اختیارمان گذاشت و از آنجای که سال‌ها در کار اغذیه فروشی بودیم تصمیم گرفتیم کافه امان را راه بیاندازیم. خوب مهربانی دوست برادرم فقط به در اختیار قرار دادن  ماشین ختم نشد و او حتی پول اولیه برای راه اندازی کافه را هم در اختیارمان گذاشت. مهربانی دیدیم و همین چشیدن طعم مهربانی باعث شد ما هم مهربانی را ادامه بدهیم. همین فیش‌های مهربانی که می‌بینید به همین خاطر است، شاید با این کار بتوانیم ما هم راوی مهربانی باشیم.
 
 
کافه سیاری برای مهر ورزیدن/از فیش‌های مهربانی تا تخفیف برای دوچرخه سوار‌ها
 
دوچرخه سوار‌ها بفرمایید

یک بنر برزگ که روی آن نوشته شده تخفیف ویژه برای معلولان، دوچرخه سواران و مشترکان کم مصرف روی قسمت باربند وانت پراید نصب شده. بنری که با خواندن آن متوجه خواهید شد مهربانی این دوبرادر تمامی ندارد.

مهرشاد می‌گوید:داشتن یک آسمان آبی حق همه ما افرادی است که در شهری مثل تهران زندگی می‌کنیم. همیشه دوست داشتم برای پاکی هوای شهرم قدمی حتی کوچک بردارم. یکی از این قدم‌ها این بود که برای دوچرخه سوار‌ها در هفته به غیر از سه شنبه‌ها ده درصد تخیف بگذاریم. البته چایی برای هر زمان که مهمان باشند رایگان است.
کافه سیاری برای مهر ورزیدن/از فیش‌های مهربانی تا تخفیف برای دوچرخه سوار‌ها

 
تفخفیف های ویژه

مهرشاد ادامه می‌دهد:البته ما در روز‌های سه شنبه برای رانندگان خودرو‌های عمومی هم چایی رایگان و غذا با تخفیف درنظر گرفته ایم. در روز‌های دیگر هم برای معلولان ۳۰ درصد، مشترکین کم مصرف، سرباز‌ها هم ده درصد تخفیف دارند. از این کار هم راضی هستیم و خدا خیر وبرکت زندگی امان را بیشتر می‌کند. بارها شده که اکیپ‌های دوچرخه سواری آمده‌اند و ما به آن‌ها چایی رایگان داده ایم و اگر هم غذایی خوردند تخفیف گرفته اند. آنها هم تبلیغات این کارمان را به دوچرخه سوار‌های دیگر می‌کنند. همین دهان به دهان چرخیدن خبر باعث شده ما سرزبان‌ها بیافتیم و از این بابت خیلی خوشحال هستیم.

او لبخندی می‌زند و ادامه می‌دهد:تابستان بود که مردی میانسال آمد و یک قبض آب را به من نشان داد. گفت: من جزو مشترکان کم مصرف هستم و، چون تبلیغ کرده بودید به این مشتری‌ها تخفیف می‌دهید آمده ام تا خرید کنم و تخفیف بگیرم. از اینکه فعالیت هایمان در این حوزه بازخورد داشته بود خیلی خوشحال بودم.

کافه سیاری برای مهر ورزیدن/از فیش‌های مهربانی تا تخفیف برای دوچرخه سوار‌ها
 
سیگار نمی‌فروشیم
فروش سیگار درآمدش خیلی خوب است آن هم برای جایی که ما هستیم و فاصله تا سوپرمارکت و یا دکه روزنامه فروشی تقریبا زیاد است، اما در مرام فروش سیگار وجود ندارد. مهرشاد این را می‌گوید و ادامه می‌دهد:درآمد دارد، اما ما نمی‌فروشیم، اگر مدعی هستیم که برای هوای پاک قدم کوچکی برمیداریم دیگر فروش سیگار حتی اگر درآمد بالایی داشته باشد کار درستی نیست.

خاطرات یک کافه دار

هشت ماه از آغاز به کار این دو برادر با کافه سیاری که البته در این مدت در کنار خیابان جا خوش کرده می‌گذرد و حالا کافه اشان تبدیل به محلی شده که خیلی‌ها برای دادن آدرس از آن استفاده می‌کنند، در کافه مراد. او می‌گوید:روزی که کارمان را شروع کردیم فکرش را هم نمی‌کردیم تا این حد کار و کاسبی امان بگیرد. حالا مشتری‌های ثابتی داریم که هرشب پیشمان می‌آیند.

به سراغ خاطرات این دو برادر که بروی داستان‌های جالبی برای بازگو کردن دارند. مهرشاد می‌گوید:یک بار آقایی به کافه آمد و گفت: من ساکن زنجان هستم، وقتی از طریق فضای مجازی در جریان کار‌های جالبی که می‌دهید قرار گرفتم با خودم گفتم حتی برای یک بار هم که شده باید به تهران سفر کنم و شما را ببینم.

ماجرای حسن آقا
شاید یکی از جالب‌ترین اتفاق‌هایی که برای  صاحبان  کافه مراد رخ داده است آشنایی آن‌ها با حسن آقا باشد. راننده یک تاکسی سبز رنگ که حالا مدت هاست بی کار است و تاکسی اسقاطی اش  به خواب خوش زمستانی فرو رفته. مهرشاد درباره ماجرای آشنایی اش با حسن آقا می‌گوید:حسن اول مشتری مان بود، هر شب می‌آمد و ساندویچ سفارش می‌داد. بعد از مدتی متوجه شدم حسن آقا داخل تاکسی اش زندگی می‌کند. کم کم سرصبحت را که با او بازکردم متوجه شدم زندگی پرپیچ و خمی داشته و حالا دست روزگار برایش طوری رقم زده که در ماشین می‌خوابد. از طرفی خودرواش موتورسوزانده و پولی هم ندارد که آن را درست کند. در حال حاضر فقط از دست من وبرادرم همین کار برمی آمد که او در همین کافه مشغول به کار کنیم، اما برای کمک به حسن آقا احتیاج به کمک خیرین داریم.

شما هم کافه خودتان را داشته باشید

اگر با خواندن این گزارش علاقه‌مند شدید که شما هم کافه‌ای راه بیاندازید حتما به توصیه‌های این کافه دار جوان گوش بدهید. مهرشاد می‌گوید:در شرایط کنونی شما برای راه اندازی یک کافه سیار حدودا ۴۰ تا ۵۰ میلیون تومان احتیاج دارید. نصف این پول برای تهیه ماشین است و نصف دیگر برای تهیه لوازم مورد نیاز. بعد از آن حتما کارت بهداشت را بگیرد و سپس به دنبال گرفتن مجوز از شهرداری باشید. هیچ نگران نباشید همه این کار‌ها خیلی سریع و بدون هیچ مشکلی درست می‌شود. فقط همت داشته باشید و توکل به خدا را فراموش نکنید.
 
گزارش از: جعفر پاکزاد
 


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *