رؤسای قوه قضائیه وکیل آنلاین مجله حقوقی

مرگ هژمونی آمریکا/ تحقیر آمریکا، مقاومت ملت!/ چهره کریه بازماندگان ناپلئون!

9:43 - 27 خرداد 1398
کد خبر: ۵۲۵۹۵۷
مرگ هژمونی آمریکا، تحقیر آمریکا، مقاومت ملت!، چهره کریه بازماندگان ناپلئون!، توپ زدن انگلیسی‌ها در زمین آمریکا، مجلسی دیگر بباید ساخت و ... گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های امروز است.

مرگ هژمونی آمریکا/ تحقیر آمریکا، مقاومت ملت!/ چهره کریه بازماندگان ناپلئون!به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، مرگ هژمونی آمریکا، تحقیر آمریکا، مقاومت ملت!، چهره کریه بازماندگان ناپلئون!، توپ زدن انگلیسی‌ها در زمین آمریکا، مجلسی دیگر بباید ساخت، افزایش تعداد واحد‌های جوار صنعت تا پایان سال، ترامپ، چین را به روسیه و ایران نزدیک می‌کند، حیات شبانه یا امتداد اقتصاد و اجتماعِ روز در شب و ... گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های امروز است که در ادامه می‌خوانید.

 

• روزنامه حمایت یادداشتی با تیتر مرگ هژمونی آمریکا درج کرده که به این شرح است:
یکم: علیرغم اینکه «دونالد ترامپ»، رئیس‌جمهور آمریکا و اسلافش همواره کوشیده‌اند که تصویری مقتدر و مسلط بر جهان از کشورشان در مقابل مرئی و منظر مردم دنیا قرار دهند، شواهد و قرائن فراوانی نشان می‌دهند که هژمونی یانکی‌ها در عرصه بین‌المللی رو به افول است. سهم آمریکا در اقتصاد جهانی پیش از این ۴۰ درصد بود، اما در حال حاضر به کمتر از ۱۵ درصد رسیده و این واقعیتی است که حتی دولتمردان فعلی و پیشین این کشور به آن اذعان دارند. گفتگوی تلفنی «جیمی کارتر»، رئیس‌جمهور اسبق و دونالد ترامپ که هر دو نسبت به نزدیک شدن چین به مرز‌های اقتصادی آمریکا ابراز نگرانی کرده و از لزوم اتخاذ تصمیمی برای مقابله با آن سخن به میان آورده بودند، نمونه‌ای از این اعترافات به شمار می‌آید. علاوه بر این، دلار آمریکا امروز تنها واحد پول جهانی نیست و اتحادیه اروپا که در دوران ترامپ، مناسباتی مخدوش با واشنگتن را تجربه می‌کند، با راهی کردن یورو به بازار جهانی، ۳۰ درصد از ذخایر جهان را به خود اختصاص داده است. انتشار دلار تنها با تصمیم بانک مرکزی آمریکا (فدرال رزرو) انجام می‌گیرد، اما یورو تحت نظر بانک‌های مرکزی کشور‌های ۲۸ گانه قاره سبز منتشر می‌شود و از این منظر، از اعتبار بیشتری برخوردار است. ضمن اینکه کشور‌های تحریم شده از سوی وزارت خزانه‌داری آمریکا – بخوانید وزارت جنگ دولت ترامپ – به فکر پایان دادن به سلطه و آقایی دلار برآمده‌اند. به‌عنوان نمونه، همین هفته پیش بود که چین و روسیه تصمیم گرفتند مبادلات تجاری خود را که به بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار در سال بالغ می‌شود، بر پایه پول ملی طرفین انجام دهند. اگر دلار انحصار خود در بازار‌های جهانی را از دست بدهد که عملکرد ترامپ، جهان را به این سمت سوق داده است، اهرم بسیار قوی و محکمی از دست آمریکا خارج خواهد شد و دیگر قادر نخواهد بود که مشکلات خود را با چاپ دلار به سایر کشور‌ها منتقل کند. دوم: از منظر سیاست داخلی آمریکا، شکاف‌ها و اختلافات میان رئیس‌جمهور و مخالفینش در کنگره و حزب دموکرات از حیطه تنش‌های معمول عبور کرده و وارد فحاشی و اتهام زنی شده است. مخالفین به‌طور مرتب در حال شمارش تعداد اکاذیب ترامپ هستند و آن را برحسب، ساعت، روز، ماه و سال احصاء کرده‌اند و ترامپ نیز علی‌الدوام به افشاگری علیه رقبای خود دست می‌زند. سیاست‌های ترامپ موجب شده که بین آمریکا با کشور‌هایی نظیر چین، روسیه، مکزیک، کانادا، اروپا و نهاد‌های نظامی متحد با واشنگتن ازجمله ناتو نیز اختلافات عمیقی رخ بدهد. اروپا و آمریکا و برخی متحدین آسیایی کاخ سفید که زمانی در تحریم علیه دیگر کشور‌ها با یکدیگر متحد بوده‌اند، بر اثر تعارضات و اختلافاتی که ناشی از تقلای ترامپ برای حفظ برتری آمریکاست، اکنون به نقطه‌ای رسیده‌اند که یکدیگر را تحریم می‌کنند و جنگ اقتصادی و تجاری به راه انداخته‌اند. سوم: ازجمله دلایل شرایط رو به وخامت آمریکا، سلطه صهیونیسم بر ارکان تصمیم‌گیری و تصمیم سازی این کشور است. در حقیقت صهیونیست‌ها هستند که سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا را تعیین و آن را به کاخ سفید دیکته می‌کنند، ولی نکته قابل‌اعتنا اینجاست که صهیونیست‌ها نیز به همراه آمریکا در سراشیبی سقوط قرار گرفته‌اند و به اعتقاد استراتژیست‌ها، رژیم اشغالگر قدس، نفس‌های آخر خود را می‌کشد. هر چه تعداد مؤلفه‌های تضعیف‌شده آمریکا و اسرائیل بیشتر باشد، به همان میزان به کاهش حوزه نفوذ مرتجعین منطقه‌ای هم‌پیمان واشنگتن و رژیم صهیونیستی نیز افزوده می‌شود. در واقع، دومینوی سقوط آمریکا تا آخرین کشورها، نهاد‌ها و سازمان‌ها، رسانه‌ها و اشخاص و افراد متحد کاخ سفید ادامه خواهد داشت. چهارم: تعداد کارشناسان و ناظران بین‌المللی که معتقدند این کشور رو به افول و سقوط بوده و هژمونی جهانی خود را ازدست‌داده، رو به افزایش است. ترامپ در تبلیغات انتخاباتی‌اش رؤسای جمهور و سیاست‌های گذشته آمریکا را عامل افول هژمونی این کشور معرفی کرده و در استراتژی دفاعی کاخ سفید که سال گذشته منتشر شد نیز بر این واقعیت تصریح‌شده بود. شعار «آمریکا را دوباره عالی بساز» ترامپ نیز دقیقاً ناظر به پذیرش ضعف آمریکاست و وی تلاش می‌کند که بر آن غلبه کند. در واقع پیروزی کلیددار فعلی کاخ سفید به‌عنوان فردی مخالف ساختار حاکم، از ناکارآمدی موجود در سیاست، اقتصاد و جامعه آمریکا حکایت دارد و وی علاوه بر ناکامی در حل مشکلات ساختاری و بنیادین، بر دشواری‌های پیش روی این کشور به‌ویژه در عرصه جهانی خواهد افزود. تحلیلگران نیز بر این باورند که سیاست‌های ساکن فعلی کاخ سفید به انزوای بیش‌ازپیش آمریکا و پایان سلطه این کشور بر دنیا منتهی شده است. «فارن افرز» که یک نشریه آمریکایی معتبر در حوزه سیاست خارجی است، در آخرین شماره خود تصویر عقابی را بر روی صفحه اول خود چاپ کرده که پرهایش در حال فروریختن است. عقاب، سمبل قدرت آمریکاست و فارن افرز در این شماره، مقالات متعددی از کارشناسان مختلف در این خصوص منتشر کرده که «فرید زکریا»، فعال رسانه‌ای و از نظریه‌پردازان مشهور عرصه بین‌الملل نیز به تشریح دلایل این پدیده محتوم پرداخته است. زکریا حتی پا را فراتر از حوزه افول و سقوط آمریکا گذاشته و تصریح کرد که هژمونی آمریکا نه در حال مرگ، بلکه «مرده است!» پنجم: آمریکا به‌خصوص در مواجهه با جمهوری اسلامی دچار شکست‌های قابل‌توجه و چندوجهی شده، قطعاً نسبت به چهار دهه گذشته قوی‌تر نیست و انقلاب اسلامی به‌طور حتم نسبت به ۴۰ سال قبل، در مواجهه با سردمدار لیبرالیسم قدرتمندتر ظاهرشده است. یانکی‌ها ابتدا با حربه کند و نخ‌نما شده تحریم‌ها پیش آمدند و تهدید کردند که ناو جنگی، هواپیما‌های بمب‌افکن و ۱۲۰ هزار نیرو به منطقه اعزام می‌کنند، اما وقتی دیدند که ایران باکی از این تهدیدات ندارد، از مذاکره سخن به میان آوردند و شروط ۱۲ گانه خود را نیز به بوته فراموشی سپردند. افزون بر این، شماره تلفن نزد سفارت سوئیس به ودیعه گذاشتند، میانجی به ایران راهی کردند و به‌بیان‌دیگر، التماس کردند که ایران پای میز مذاکره بنشیند. افول قدرت آمریکا البته یک زاویه از این ماجراست و مهم‌تر از آن، اقتدار و عزت جمهوری اسلامی است که ابرقدرت متکبر جهان را به تجدیدنظر در مواضعش وادار کرده است. از طرفی، بانک جهانی پیش‌بینی کرده است که فشار تحریمی آمریکا در حال تخلیه شدن است، در سال آینده ایران از رکود خارج می‌شود و تحریم‌ها دیگر اثری بر آن نخواهد داشت. در واقع ایران موفق شده تهدید را به فرصت تبدیل کند، با به‌اصطلاح ابرقدرت، با قدرت برخورد کند و دوست و دشمن اذعان دارند که آمریکا جرأت تعرض نظامی و دست‌درازی به جمهوری اسلامی را ندارد. از شواهد پیش‌گفته چنین برمی‌آید که شواهد موجود در سیاست خارجی آمریکا ازجمله درگیری واشنگتن با متحدان و رقبایش و چالش‌های داخلی مثل آمار بالای زندانیان، قتل و تجاوز، نظامی‌گری، فقر کودکان و ... که در میان کشور‌های توسعه‌یافته بی‌سابقه است، همه و همه از پایان دوران ابرقدرتی شیطان بزرگ حکایت دارند و به گفته «هنری کیسینجر»، دیپلمات و مشاور اسبق امنیت ملی کاخ سفید، «ترامپ یکی از شخصیت‌های تاریخی است که نشان‌دهنده پایان دوره ابرقدرتی آمریکاست.»
• روزنامه کیهان یادداشتی با عنوان تحقیر آمریکا، مقاومت ملت! درج کرده که به این شرح است:
چرا رهبر معظم انقلاب به پیام رئیس‌جمهور آمریکا هیچ اعتمادی و اعتنایی نکردند و فرمودند: «ترامپ را شایسته مبادله هیچ پیامی نمی‌دانم و هیچ پاسخی هم نمی‌دهم»؟ اولا ریشه و چرایی این موضع رهبرمعظم انقلاب را در مواضع حکیمانه بنیانگذار جمهوری اسلامی که در صحیفه امام منعکس شده، باید جست‌وجو کرد و دانست که موضع رهبرمعظم انقلاب و نظام جمهوری اسلامی همان موضع حضرت امام خمینی است. حضرت امام ره آمریکا را «جنایتکار تاریخ»، «ام الفساد»، «شیطان بزرگ» و «عامل بدبختی ملت و وابستگی کشور ایران» و رابطه با آمریکا را «رابطه گرگ و بره»، «رابطه ظالم و مظلوم» و «رابطه یک غارت شده با غارتگر» می‌دانستند و تاکید داشتند «آمریکا نمی‌خواهد منطقه آرام باشد... ایران دستش را پیش آمریکا انشاء الله تا ابد دراز نمی‌کند... ما با آمریکا روابط ایجاد نخواهیم کرد مگر اینکه آدم بشود». ثانیا سفر آبه شینزو را باید در جهت افزایش اعمال فشار‌های سیاسی آمریکا بر ایران به موازات اعمال فشار‌های تحریمی ارزیابی کرد، چراکه سیاست آمریکا «فشار برای مذاکره و مذاکره برای ادامه فشار» است و دولت آمریکا هیچ‌گاه علیرغم مذاکراتش حاضر نشده به هیچ‌کدام از وعده‌هایش عمل کند و یا تحریم‌ها را کاهش دهد و براین اساس است که رهبرمعظم انقلاب فرمودند: «از طریق مذاکره با امریکا مشکلات ما حل نخواهد شد و آقای آبه بدانید که ما تجربه برجام را تکرار نمی‌کنیم.»، اما نه تنها در عدم صداقت آمریکا شکی وجود ندارد و ملت ایران یقین دارد که «صداقت در میان آمریکایی‌ها بسیار کمیاب است»، بلکه در استقلال ژاپن هم به‌دلایل متعدد باید تامل کرد از جمله:اولا نخست‌وزیر ژاپن نه تنها حامل پیام لغو تحریم‌ها به عنوان موضوع اصلی ایران و به عنوان نشانه حسن نیت واشنگتن نبود بلکه حتی خود وی نیز هیچ سخنی از دور زدن تحریم‌های آمریکا و برقراری روابط اقتصادی و بانکی و خرید نفت ایران نگفت و همان طرح آمریکا تحت عنوان «نفت در برابر غذا» را مطرح کرد و گفت: «من به آقای روحانی گفتم قصد داریم در زمینه کمک‌های بشردوستانه فوری و پزشکی و درمانی با ایران همکاری کنیم»! ثانیا آقای آبه به‌جای فشار بر تهران برای ماندن در برجام، باید بر رئیس‌جمهور آمریکا فشار می‌آورد که چرا برجام را نقض کرده و از آن خارج شده است. درحالی که تهران نه برجام را نقض کرده و نه از آن خارج شده، آقای آبه چرا از آمریکا نخواست به تعهداتش در برجام عمل کند؟ و اگر چنین می‌کرد قطعا نیازی نبود با ادعای کاهش تنش و جلوگیری از جنگ به تهران سفر کند. ثالثا در حالی که هیچ قرائنی از احتمال وقوع جنگ وجود ندارد و خود آقای آبه نیز به عنوان یک سیاستمدار می‌داند که وجود ندارد، اما وی با بازی در «جنگ روانی و سناریوی دوگانه صلح و جنگ»، تلاش داشت مسئولان و ملت ایران را بیمناک کند تا به مذاکره با آمریکا تن دهند. هرچند آقای روحانی در نشست خبری مشترک با نخست‌وزیر ژاپن گفت که «آقای آبه یک خوشبینی قابل ملاحظه‌ای دارد که نتایج امیدوارکننده‌ای در راه است»، اما خود آقای آبه در این نشست خبری اذعان کرد «در برخی مواضع احساسات پیچیده‌ای تجربه کردم و بعضی از حرف‌های من که اینجا می‌گویم ممکن است برای مردم ایران گوش نواز نباشد»!. چراکه ملت ایران به دروغین بودن دوگانه جنگ و صلح واقفند. رابعا نکته مهم دیگر اینکه با اعمال تحریم‌های پتروشیمی آمریکا علیه ایران بعداز درخواست ترامپ از آبه برای میانجی‌گری، انتظار بود آقای آبه به این عدم صداقت رئیس‌جمهور آمریکا اعتراض کند تا زمینه شکست ماموریتش پیشاپیش فراهم نشود! خامسا وی در دیدار آقای روحانی اذعان می‌کند بدون اجازه و هماهنگی با آمریکا نمی‌تواند قدم از قدم بردارد. وی مدعی شد «برای حفظ روابط اقتصادی با تهران و خرید نفت از ایران با آمریکا مذاکره کرده‌ام»!. سخنگوی وزارت خارجه آمریکا هم بلافاصله اعلام کرد «ترامپ و آبه درخصوص ایران بطور کامل توافق و هماهنگی دارند». سادسا ژست بی‌صداقتی ژاپنی‌ها در اواسط سفر آبه آشکار شد که به ناگهان تغییر جهت دادند و در یک خط خبری هماهنگ با غربی‌ها بویژه خبرگزاری رویترز و بی‌بی سی، برای تحت شعاع قرار دادن شکست سفر آبه ادعا کردند نخست‌وزیر ژاپن نه حامل پیام ترامپ است و نه قصد میانجی‌گری دارد!. در حالی که علاوه‌بر فضاسازی‌های سیاسی-رسانه‌ای قبلی، خود آبه در دیدار رهبری اذعان کرد «من حامل پیام رئیس‌جمهور آمریکا برای جنابعالی هستم» و شبکه تلویزیونی ان اچ کی ژاپن هم سفر آبه را با عنوان «دیدار میانجیگرانه با پیام و اهداف مهم» پوشش خبری می‌داد. این عقب‌نشینی نشان داد توکیو نمی‌تواند به‌عنوان میانجی مستقل و صادق عمل کند. خلاصه و توصیف کردن اسلام در «خیرالامور اوسط‌ها و میانه‌روی و تساهل و تسامح»! دم خروس آقای آبه را نیز بیرون زد که چگونه سفر خود را با هماهنگی جریان نفوذی و غربگرا و لیبرال داخلی تنظیم کرده بود. با شکست ماموریت آبه در جهت زمینه سازی برای مذاکرات آشکار میان ایران و امریکا، مقامات و رسانه‌های غربی و برخی دنباله‌های داخلی آن‌ها به‌دنبال القا و تغییر محاسباتی برخی مسئولان کشور برای تن دادن به «مذاکره مستقیم محرمانه میان ایران و آمریکا» هستند، آن‌گونه که بی بی سی و برخی رسانه‌های امریکایی ادعا کردند «در این شرایط چاره کار برپایی مذاکره مستقیم محرمانه میان ایران و آمریکاست که دولت ایران بتواند آن را کتمان کند، تا بعدا امکان «مذاکراتی نو» صورت بگیرد»!. برخی قرائن این احتمال را پیش می‌کشد که آمریکایی‌ها و غربگرا‌های داخلی تلاش دارند بازی مذاکره با چتر القاء جنگ و صلح را بدون تغییر اهداف خود از میدان آمریکا–ایران به میدان عربستان –ایران منتقل کنند؛ و آنچه ترامپ نتوانسته بود با مامور کردن ژاپن مستقیما به آن برسد، اکنون با بهره‌گیری از سعودی‌ها این گاو‌های شیرده دنبال کنند!

• روزنامه وطن امروز یادداشتی با مضمون چهره کریه بازماندگان ناپلئون! درج کرده که به این شرح است:
متعاقب چراغ سبز مکرون به دونالد ترامپ، فشار‌های فرانسه بر ایران بر سر برنامه موشکی و منطقه‌ای کشورمان تشدید شد. این روند پس از خروج ایالات متحده آمریکا از برجام نیز ادامه دارد. پس از اعلام خروج رسمی ترامپ از برجام، مقامات فرانسوی و در راس آن‌ها «ژان ایو لودریان» وزیر خارجه این کشور در مذاکراتی مستمر و پنهان با مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا، سعی کرد مانع راه‌اندازی یک ساختار موثر مالی برای بهره‌برداری ایران از حداقل مزایای برجام شود. اساسا «اینستکس» خروجی این مذاکرات دوجانبه بود. اخیرا نیز امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه در کنفرانسی مشترک با دونالد ترامپ رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا، بار دیگر نقش مهره بی‌اراده واشنگتن و تل‌آویو را ایفا کرد. وی در این باره عنوان کرد: «فکر می‌کنم ما قطعاً اهداف یکسانی در قبال ایران داریم. چه کار‌هایی مدنظرمان است که انجام دهیم؟ اول، می‌خواهیم مطمئن شویم آن‌ها به سلاح هسته‌ای دست پیدا نمی‌کنند، منظورم این است تا سال ۲۰۲۵ ابزاری در اختیار داریم، می‌خواهیم از آن فراتر برویم و به اطمینان کامل در درازمدت دست پیدا کنیم. دوم، ما می‌خواهیم فعالیت آن‌ها در زمینه موشک‌های بالستیک را کاهش دهیم. سوم، می‌خواهیم فعالیت منطقه‌ای آن‌ها را مهار کنیم. هدف چهارم ما نیز برقراری صلح در منطقه است!» در نهایت اینکه جرائم کاخ الیزه در مواردی مانند «حمایت از رژیم صدام در جنگ علیه ایران»، «حمایت از گروهک تروریستی منافقین»، «حمایت از ترور و خشونت در ایران و منطقه»، «واردات خون‌های آلوده به ایران»، «تلاش برای تغییر برجام به کمک آمریکا»، «ممانعت از راه‌اندازی مکانیسم مالی ویژه اروپا»، «تلاش برای تحدید توان موشکی ایران»، «تلاش برای مهار ایران در منطقه غرب آسیا» و... به اثبات رسیده است. این در حالی است که دیگر جرائم مقامات فرانسوی از جمله «حمایت از گروه‌های تروریستی و تکفیری در سوریه و عراق»، «ترویج اسلام‌هراسی و ایران‌ستیزی در غرب»، «کشتار کودکان یمنی به کمک عربستان» و... نیز هرگز از اذهان ایرانیان و ملت‌های مسلمان منطقه پاک نخواهد شد. آری! چهره بازماندگان ناپلئون به اندازه‌ای کریه است که هیچ انسان آزاده‌ای توان مشاهده آن را ندارد.

• روزنامه سیاست روز مطلبی با تیتر توپ زدن انگلیسی‌ها در زمین آمریکا درج کرده که به این شرح است:
انگلیس در چارچوب سرکیسه کردن کشور‌های عربی از ایران هراسی استفاده می‌کند در این میان تحرکات ضد ایرانی انگلیس در چارچوب فراری دادن عربستان از باتلاق یمن است چنانکه متجاوزان به یمن اعلام کرده اند که وساطت‌های بین‌المللی و در راس آن از سوی انگلیس انجام گرفته تا عملیات‌ها علیه فرودگاه‌ها و تاسیسات سعودی و اماراتی متوقف شود. مساله دیگر آنکه انگلیس با ایران هراسی به دنبال توجیه افزایش نیرو در منطقه است چنانکه رسانه‌های انگلیسی از اعزام ۱۰۰ تفنگدار دریایی این کشور به پایگاه دریایی جدید انگلیس در «بحرین» خبر دادند. انگلیس مدعی امنیت منطقه با حمایت از تروریست‌ها در عراق و سوریه، مشارکت با سعودی در کشتار یمن و نیز بحران‌سازی در لیبی خود عنصری نامطلوب برای امنیت جهانی است. از اهداف منطقه‌ای انگلیس که بگذریم یک اصل وجود دارد و آن اینکه انگلیس با پرونده‌های حاشیه‌ای به دنبال پنهان‌سازی وضعیت بحرانی در عرصه سیاسی و اقتصادی خویش است. نارضایتی مردم انگلیس از سیاست خارجی کشورشان بویژه همراهی با آمریکا قابل توجه است چنانکه در سفر ترامپ به این کشور مردم تظاهرات ضد امریکایی برگزار کردند. در جمع بندی نهایی از آنچه ذکر شد می‌توان گفت که لندن همچنان در همان توهمات گذشته است که محور آن را سیاست جنگ روانی برای باج خواهی تشکیل می‌دهد حال آنکه دوران بزن درویی و تهدید و مذاکره به پایان رسیده است و لندن نیز مانند آمریکا نمی‌تواند از سیاست تهدید و مذاکره برای باج گیری از ایران بهره گیرد و آن‌ها نیز با ناکامی مواجه می‌شوند انگلیس نمی‌تواند با رفتار‌های بحران‌ساز به دنبال مقاصدی همچون آزادی جاسوسش در ایران باشد و این فشار‌ها ناکام خواهد ماند. در نهایت آنکه اتهام‌زنی اخیر انگلیس به ایران با توجه به پرونده غیرقابل دفاع این کشور در روابط سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک با کشورمان، حکم یک بازی سراسر هزینه منطقه‌ای و جهانی را برای مقامات این کشور خواهد داشت.


• روزنامه رسالت سرمقاله‌ای با عنوان مجلسی دیگر بباید ساخت منتشر شده که در ادامه می‌خوانید:
چند روز پس از بیست و دوم بهمن سال گذشته بود که بیانیه گام دوم مقام معظم رهبری خطاب به ملت ایران و به ویژه جوانان نگاشته شد. رهبر معظم انقلاب از بزرگان و کنش‌گران عرصه عمومی خواستند این بیانیه را تبیین و تحلیل کنند و به صورت عملی پیگیر آن باشند. اولین قدم جدی در جهت این بیانیه، روز گذشته توسط دکتر قالیباف برداشته شد. فراخوان عمومی آقای قالیباف خطاب به جوانان برای حضور در عرصه انتخابات مجلس، ذیل مفهوم «مجلس نو» تعریف می‌شود که نیاز جدی امروز کشور است؛ مجلس نو از دو جنبه قابل بررسی است؛ نوگرایی به عنوان یک اصل اساسی در مدیریت شامل مجموعه‌ای از اصول مانند جوانگرایی و گردش نخبگان است و از سوی دیگر، مجلس به عنوان یک قوه از قوای سه گانه که به فرمایش امام راحل، در راس امور است و عصاره فضایل ملت.
اول. این فراخوان پیشینه‌ای دارد که بر اساس آن بهتر فهم و تحلیل می‌شود. نامه دو سال پیش دکتر قالیباف خطاب به جوانان انقلابی و مانیفست نواصولگرایی که سال گذشته رونمایی شد، بر جوانگرایی تاکیدی جدیاجرایی و با برنامه دارد. نواصولگرایی، سه مبنای اصلی دارد که یکی از آن ها، نوگرایی و جوانگرایی است. هم شخص قالیباف در دوران مدیریتش و هم جمعیت پیشرفت و عدالت، باورمندی خود به جوانگرایی را در عمل اثبا کرده اند تا جایی که میانگین سنی اعضای شورای مرکزی جمعیت پیشرفت و عدالت که شامل نمایندگان مجلس، اساتید حوزه و دانشگاه، فعالان رسانه و کنش‌گران سیاسی و اجتماعیست، زیر ۴۰ سال است.
دوم. مجلس شورای اسلامی، نهاد ریل گذاری کشور است. در هر زمینه‌ای که قطار دولت یا سایر دستگاه‌ها از ریل خارج می‌شود، مجلس مسئول است. ضمن آن که نقد‌های جدی به عملکرد مجلس وجود دارد. باید به سمتی پیش رفت که مجلس، بتواند در حوزه تقنین، از تمام ظرفیت‌های علمی و پژوهشی کشور بهره ببرد، خروجی مصوباتش دارای انسجام کلی و بی نیاز از اصلاحات چندباره باشد، قوانینش ناظر به اجرا تصویب شود، در بعد بین المللی فعال و موثرتر باشد، شأن نمایندگی و وکالت ملت بزرگ ایران را حفظ کند، اسیر زد و بند‌ها و سهم خواهی‌های سیاسی و قبیله‌ای نشود، از دانش فنی و انگیزه و اقتدار کافی برای نظارت برخوردار باشد، ساز و کاری جدی حتی برای نظارت بر نمایندگان خود داشته باشد و دفتر نماینده هر حوزه انتخابیه، مأمن و پناهگاه یکایک مردم آن حوزه باشد تا جایی که مفهوم خانه ملت به صورت عملی محقق شود. روشن است که امروز، از این افق فاصله‌ای معنادار دیده می‌شود؛ از همین روست که می‌گوییم برای تشکیل مجلس آینده، نباید در بر همان پاشنه سابق بچرخد و دقیقا از همین روست که نیاز به ایده‌های نو و چهره‌های نو داریم. تشکیل مجلس نو، شدنیست، باید همت کرد و از مخالفت‌ها نهراسید. واضح است که در این راه برخی مقاومت کنند، اما همت و انگیزه جوانان مومن انقلابی که یک روز علیه ظلم و جور انقلاب می‌کند، یک روز جنگ تحمیلی را به خوبی اداره می‌کند و روز دیگر موجب پیشرفت‌های حیرت آور علمی می‌شود، خواهد توانست مسئولان جوان و حزب اللهی را بر سر کار بیاورد که مقام معظم رهبری در عید فطر فرمودند: به واسطه آن، اندوه ملت و خود ایشان مرتفع می‌شود. بیا تا گل برافشانیم و می‌در ساغر اندازیم/فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم.

• روزنامه فرهیختگان یادداشتی با عنوان افزایش تعداد واحد‌های جوار صنعت تا پایان سال درج کرده که به این شرح است:
رئیس دانشگاه آزاد اسلامی معتقد است وقتی پدیده‌ای به مرحله تثبیت می‌رسد، در آن محدودیت ایجاد می‌شود و اکنون که دانشگاه آزاد اسلامی در ۳۷ سالگی به مرحله تثبیت رسیده است، باید در آن تحول ایجاد کنیم. منظور از تحول این است که بتوانیم نیاز‌های جامعه را رصد کرده و برای آن‌ها پاسخ و راهکار داشته باشیم و قطعا یکی از این تحول‌ها، تحول در آموزش، پژوهش و فناوری است و تصور می‌کنم دانشگاه جوار صنعت تحول در آموزش محسوب می‌شود، به این معنی که چگونه بتوانیم نظام آموزشی را در واحد‌های دانشگاهی برقرار کنیم که از وضعیت فعلی خارج شده و دانشجو انتخاب اولش دانشگاه آزاد اسلامی باشد. قطعا اکثر دانشجویان به‌دنبال این هستند که بتوانند بعد از پایان تحصیلات‌شان برای خود شغلی داشته باشند و این مساله در دانشگاه جوار صنعت محقق می‌شود؛ چراکه دانشجو با تحصیل در این دانشگاه‌ها می‌تواند علاوه‌بر تحصیل، همزمان در رشته خود در واحد صنعتی مشغول به‌کار شود و در حال حاضر دو، سه واحد جوار صنعت دانشگاه آزاد اسلامی این مساله را اجرایی کرده‌اند. مزیتی که در دانشگاه آزاد اسلامی با آن روبه‌رو هستیم، پراکندگی جغرافیایی واحد‌های دانشگاهی است که باعث شده در کنار هر صنعتی یک واحد دانشگاهی داشته باشیم و با توجه به اینکه ۴۰۰ واحد دانشگاهی اعم از مراکز آموزشی و سما در استان‌های مختلف کشور پراکنده شده و از طرف دیگر صنایع‌مان در استان‌ها مستقر هستند، قطعا هرکدام از واحد‌های دانشگاهی ما قابلیت تبدیل شدن به دانشگاه جوار صنعت را دارند، البته این کار نیازمند داشتن راهکار مشخص و تعیین ملاک‌ها و معیار‌های این نوع دانشگاه است و درصورت تحقق این مساله، تک‌تک واحد‌های دانشگاهی ما جوار صنعت خواهند شد. یکی از اقدامات مورد نیاز در این خصوص آن است که صنایع بزرگ کشور را شناسایی کنیم، به‌طور مثال واحد مبارکه در کنار فولاد مبارکه سپاهان قرار دارد و بالطبع توانایی تبدیل‌شدن به واحد جوار صنعت را دارد، البته این یک بخش از مساله است و موضوع مهم‌تر اینکه در واحد‌های جوار صنعت قرار است چه اتفاقی رخ دهد. از آنجاکه بحث جوار صنعت شدن واحد‌های ما جزء رویکرد مهم دانشگاه آزاد اسلامی محسوب می‌شود، تصور می‌کنم تا پایان سال تعداد این واحد‌ها افزایش یابد و از طرف دیگر تک‌تک واحد‌های دانشگاه آزاد اسلامی که در خارج از شهر تهران مستقر هستند، قابلیت جوار صنعت‌شدن را دارند. یکی دیگر از مزیت‌های ما این است که خوشبختانه با شرکت شهرک‌های صنعتی ایران تفاهمنامه مشترک داریم و از آنجاکه در شرایط فعلی بسیاری از این شهرک‌ها با تمام ظرفیت خود کار نمی‌کنند، علاقه همکاری با واحد‌های دانشگاهی در میان آن‌ها وجود دارد. به‌عبارت دیگر، شهرک‌های صنعتی به‌دنبال نوآوری هستند، ولی خودشان نمی‌توانند این کار را انجام دهند و باید توسط دانشگاه‌ها انجام گیرد. همچنین هرگاه ما R&D صنعت را برعهده گرفتیم، موفق بوده‌ایم، به همین دلیل امروز باید در کنار برعهده داشتن مساله R&D، آموزش‌های مورد نیاز صنعت را نیز به دانشجویان ارائه دهیم و با این کار می‌توانیم به دانشگاه جوار صنعت تبدیل شویم.

مرگ هژمونی آمریکا/ تحقیر آمریکا، مقاومت ملت!/ چهره کریه بازماندگان ناپلئون!

• روزنامه خراسان یادداشتی با تیتر ترامپ، چین را به روسیه و ایران نزدیک می‌کند درج کرده که به این شرح است:
این روزها، جنگ تعرفه‌ای آمریکا و چین سرتیتر اول رسانه‌های آمریکایی و بسیاری از رسانه‌های دیگر است. تعرفه‌های ٢٥ درصدی که ترامپ بر واردات بخشی از کالا‌های چینی اعمال کرده، بالاترین درصد تعرفه موجود در میان کشور‌های صنعتی و بسیار بالاتر از میزان تعرفه در اکثر کشور‌های جهان است. ترامپ به تازگی تهدید کرده که این تعرفه‌ها را به بخش باقی مانده از واردات از چین نیز تعمیم خواهد داد و بدین صورت ایده اصلی کاپیتالیسم و لیبرالیسم اقتصادی که آمریکا حدود یک قرن مروج و مدافع آن بود زیر سوال خواهد رفت. این تصمیم ترامپ منتقدان زیادی در داخل و خارج آمریکا دارد. حتی به تازگی و در دو نوبت حدود ۸۰۰ بنگاه اقتصادی آمریکا راجع به عواقب این سیاست برای اقتصاد و مصرف کنندگان آمریکایی هشدار داده اند. از سوی دیگر، درباره اقدامات ترامپ در قبال چین و جنگ تعرفه‌ای زیاد صحبت می‌شود، ولی به تناسب میزان توجهی که به نقش ترامپ و اوباما در هدایت سیاست‌های آمریکا می‌شود، به تحولات دیدگاه‌ها در طرف چینی و رهبران این کشور توجه نشده است. در بحث‌های ژئوپولیتیک، آمریکایی‌ها معتقدند شی جین پینگ، رئیس جمهور و رهبر فعلی چین، از ابتدای سرکار آمدن و حتی قبل از آن، به تدریج دارد چین را از یک بازیگر صرف اقتصادی، به یک بازیگر عمده سیاسی و امنیتی تبدیل می‌کند و با نزدیکی و هماهنگی با روسیه، طراحی‌های راهبردی و کلان آمریکا را در قبال چین که طی چند دهه گذشته و از زمان نیکسون شروع شده بود، با چالش مواجه می‌کند. نزدیکی به روسیه، فعال سازی و گسترش سازمان امنیتی شانگهای، طرح یک کمربند، یک جاده، فعال سازی سیکا و اقداماتی از این دست، همگی به عنوان نمونه‌هایی از جهتی است که شی جین پینگ برای آینده چین ترسیم کرده است. برخی آمریکایی‌ها امید داشتند در سال ٢٠١٨ با تغییر شی، سیاست‌های امنیتی چین تغییر کند؛ با این حال شی با تغییر قانون اساسی و تمدید دوران ریاست جمهوری اش در سال ۲۰۱۸، این امید را هم از بین برد. در هفته‌های اخیر و با بالاگرفتن اختلافات با آمریکا، اعلام بازگشت به برخی آموزه‌های مارکسیسم و مائوئیسم مثل "راهپیمایی طولانی مدرن" به تقلید از "راهپیمایی طولانی" مائو در دهه سی میلادی توسط شی، در واقع نوعی بازگشت به اصول سوسیالیسم تلقی شد. این موضوع توجه رسانه‌های اصلی و صاحب نظران آمریکایی را به خود جلب کرد و نشانه‌ای تعبیر شد که چین به رهبری شی قصد عقب نشینی و کوتاه آمدن در برابر تهدید‌های روزانه ترامپ را ندارد و به عبارت دیگر کشتیبان سیاست دیگری آمده است. اینکه آمریکایی‌ها نگران قدرت روزافزون چین هستند، منحصر به ترامپ و دولت کنونی آمریکا نیست. در واقع درباره چین به عنوان یک تهدید عمده آینده برای آمریکا، بین نخبگان این کشور از کلینتون و اوباما گرفته تا کیسینجر و هاس اجماع وجود دارد و همگی چین را یک قدرت در حال صعود می‌دانند که باید آن را مهار و کنترل کرد، ولی نسخه تقریبا همگی آن‌ها با نسخه ترامپ در این تقابل متفاوت است. آن‌ها معتقدند برای مهارچین از یک سو باید همکاری‌های اقتصادی و تجاری و در نتیجه وابستگی اقتصادی متقابل دو کشور تداوم یابد، ولی در عوض حضور نظامی و امنیتی آمریکا در دریای جنوبی چین و حمایت امنیتی آمریکا از متحدان این کشور در حاشیه دریای چین، مثل ژاپن و فیلیپین و کره جنوبی افزایش یابد. ترامپ دقیقا در حال پیاده سازی عکس این استراتژی است. یعنی از یک طرف تجارت با چین را محدود می‌کند و جنگ تعرفه‌ای بی سابقه را علیه چین آغاز کرده است و از سوی دیگر ژاپن و فیلیپین و کره جنوبی را مجانی سوار می‌خواند و آن‌ها را تهدید به قطع چتر امنیتی آمریکا می‌کند و با دشمن این کشور‌ها یعنی کره شمالی نرد عشق می‌بازد. هر چه ترامپ بیشتر در کوره جنگ تجاری و تعرفه‌ای با چین می‌دمد، چین و درواقع شی را بیشتر به روسیه نزدیک می‌کند و عزم شی برای اتخاذ سیاست‌های امنیتی مقابله‌ای با آمریکا جزم‌تر می‌شود. شاید به همین خاطر است که افرادی مانند کیسینجر که به عنوان معمار روابط نوین با چین شناخته می‌شوند، از سیاست ترامپ گله‌مند هستند و این سیاست‌ها را مخرب و با نتایج معکوس برای منافع بلند مدت آمریکا می‌دانند. یکی از نتایج چنین سیاستی، همراهی نکردن متحدان آمریکا در این جنگ تجاری و انزوای روزافزون آمریکاست. مثلا از خیلی متحدان آمریکا فقط سه کشور حاضر شدند به تحریم آمریکا علیه شرکت هواوی چین بپیوندند. در این میان اهمیت موضوع برای ایران و برجام از آن نظر است که ترجیح ملاحظات امنیتی یا تجاری چین و روسیه راجع به مسائل خاورمیانه و روابط با ایران، همواره یکی از ملاحظات بسیار مهم بوده است. شاید بشود انتظار داشت رفتار این دو بازیگر عمده بین المللی با رفتاری که یک دهه قبل در همراهی با تحریم‌های دولت اوباما علیه ایران کردند، متفاوت باشد. زمان این موضوع را مشخص خواهد کرد.

• روزنامه ایران یادداشتی با تیتر حیات شبانه یا امتداد اقتصاد و اجتماعِ روز در شب منتشر کرد که در ادامه می‌خوانید:
مدیریت شهری به سامان نمی‌شود چنانچه مقتضیات کلان‌شهر‌ها را درنیابد وشهر امروز بر زندگی مدرن و ویژگی‌های خاص آن بنا شده است. در زمانه سنت، بخش‌هایی از روز متعلق به کار بود. آن‌هم با تأکید بر سحرخیزی و کامروایی‌طلبی و مابقی روز به مراودات اجتماعی و خانوادگی می‌گذشت و شب زمانه خواب، آرام و خلوت با خویشتن به حساب می‌آمد. انواع توصیه‌های دینی هم بر چنین روایتی از زندگی اجتماعی بنا شده است. یعنی شب که زمان آرامش بود جمع‌گرایی روز را به خلوت و فردیت شبانه پیوند می‌داد. اما دنیای مدرن در اولین قدم سیالیت زمان و مکان یا همان ازجاکندگی را به همراه داشته است. مشاغل ما و بازه‌های زمانی آن‌ها چندان معلوم نیست. جز زندگی روزمره کارمندی، فضای مشاغل دیگر زمان‌های شناور را بیشتر پذیرفته‌اند و حتی اگر این مشاغل در پیوند با خارج از کشور یا بر بستر وب بنا شده باشد، این سیالیت بیش از گذشته قلمداد می‌شود. سبک زندگی خانواده‌های جوان‌تر و افرادی که زندگی مدرن را پذیرفته‌اند کاملاً این سیالیت را نشان می‌دهد. علیرغم شلوغی و حجم بالای داده‌های خوب یا بد، فردگرایی مسأله غالب زندگی‌هاست. از طرفی مسائل اقتصادی، وضعیت معیشت و نوع نگاه مدرن به آینده که بر «گذشتن از منافع آنی برای کسب منابع آتی» بنا شده عاملی است که روز‌به روز ساعات اشتغالِ شاغلین را افزایش داده است. این افزایش زمان کار هرچند در کنار پائین بودن بهره‌وری قرار گرفته و ناکارآمدی را در فرهنگ کار ایرانی ساخته، اما واقعیتی است که وجود دارد، چرا که تنها تعریف روشن در زندگی را کار و کسب درآمد دانسته‌اند. فضا و زمینه‌های اجتماعی هم در تمام این سال‌ها چنین چیزی را خواسته و هرآنکس که فراغت کمتری را برای خود درنظر گرفته عضوی مطلوب‌تر و کارآمدتر معرفی کرده است. از این‌روست که روز در زندگی مدرن خانواده‌های ایرانی کار است. کاری که تا شب کش آمده والبته بخش زیادی از مشاغل کلانشهر‌ها لاجرم در شب نیز تعریف شده است. بستر فردگرایانه این نوع کار دیگر فرصت‌های حضور با خانواده یا جامعه گسترده را نمی‌دهد. یعنی فردانیتی است که شبانه روزی شده و در همهمه، شلوغی و ارتباطات گسترده و بی‌هدف کلانشهر‌ها گم می‌شود. از طرفی آنچه شناخته شده و بهاداده می‌شود ظرفیت روزانه کار در شهر است. بجز منابع جدید و خلاقیت‌های کارآفرینانه در شهر بخش زیادی از فضای شناخته شده اشتغال در کلانشهر‌ها در روز به اشباع رسیده و از این‌روست که فرصت‌های شغلی اندک و بیکاری رو به فزونی است. شب و ماهیت جدید فرصتی جدید است با رهاورد‌های اقتصادی که بعضاً می‌تواند به لحاظ فرهنگی و خانوادگی نیز تقویت کننده انواع همبستگی‌ها و همدلی‌های خانوادگی باشد. درواقع با توجه به دو نکته فوق‌الذکرحیات شبانه فرصتی دوباره برای جمع‌گرایی و خانواده‌گرایی ماست. فرصت اضافه‌ای است برای باهم بودن در بستر خانواده و در کنار آن ایجاد فرصت جدیدی برای بخشی از بدنه فعال اقتصادی که در روز امکان مشارکت فعال اقتصادی و اشتغال را نداشته‌اند. از این‌روست که اگر شب مایه آرامش است، حیات شبانه می‌تواند همان آرامش و نشاطی باشد که خانواده‌ها برایش زمان کم می‌آورند و زندگی مدرن از ایشان دریغ کرده است. این بسط زمانی همراه با بسط فیزیکی هم خواهد بود. کلانشهر‌هایی مثل تهران، نیازمند خدمت‌رسانی به حاشیه خود نیز هستند. بسیارند کسانی که مراکز شهری را محل رجوع برای نیاز‌های خود می‌دانند. طبیعی است که بستر شبانه یک شهر فرصتی است که به دور از ترافیک و مشکلات فضایی شهر ظرفیت‌ها را برای حواشی شهر‌ها در متن‌ها ایجاد می‌کند. از نظر اجتماعی حیات شبانه بستر ایمنی بخش شهر است. بیشترین آمار جرم در شب و در زمان خاموشی رخ می‌دهد. برخلاف نگاه‌های امنیتی مجموعه‌های انتظامی درباره حیات شبانه، وقتی زندگی جریان یابد و خیابان و شهر قابل دیدن و پرسه‌زنی شود، وقتی خانواده‌ها (زنان و کودکان) شبِ شهر را بسازند، انگیزه‌های جرم را نیز تقلیل می‌دهد. شهر تبدیل به یک ابژه دیدنی با قابلیت گردشگری بالا می‌شود و آنقدر کشش‌پذیری و استقبال از این پروژه می‌تواند بالا باشد که طبیعتاً در زمان‌های قابل تحقق در شهر می‌توان درباره دیگر وجوه آن نیز به کرات سخن گفت.

• روزنامه اطلاعات یادداشتی با عنوان واعظ پایتخت منتشر کرده که به این شرح است:
مرحوم آیت اله سید محمد تقی نقوی قائینی از پرورش یافتگان حوزه علمیه خراسان بود که پس از تحصیلات مقدمات در خراسان به قم رفت و در درس مرحوم آیت ا... بروجردی، مرجع مطلق زمان، شرکت کرد. آن سال‌ها ادامه تحصیل در حوزه علمیه قم، منوط به قبولی در امتحان بود. امتحان آقای نقویِ جوان را مرحوم شیخ مرتضی حائری یزدی فرزند بنیانگذار حوزه بر عهده گرفت و وقتی تسلط او را در متون دریافت از وی پرسید شاگرد چه کسی بوده است و او نام ادیب نیشابوری را گفت. اما اندکی بعد آقای نقوی رحل اقامت در نجف اشرف افکند و در درس مراجع بزرگ نجف مانند حضرات آیات شاهرودی، حکیم و خویی حاضر شد دستاورد دیگر او در نجف توفیق آغاز به کار شرح نهج البلاغه بود که ابتدا به فارسی نگارش آن را آغاز کرد و تا چند خطبه ادامه داد؛ اما بنا بر سیره علما ترجیح دادشرح خود را به عربی بنویسد تا نفع آن بیشتر باشد. حاصل این کار اثری است به نام مفتاح السعاده فی شرح نهج البلاغه در ۱۸ جلد. وقتی مرحوم آیت اله سیدمحمدرضا گلپایگانی این شرح را دید آن اندازه پسندید که به مولف پیشنهاد کرد که به همین روش تفسیری هم بر قرآن بنویسد که حاصل آن کتاب ضیاءالفرقان فی تفسیر القرآن در ۱۸ جلد است. اهل فن بر این عقیده اند که در هر دو اثر، مولف سخنان پیشینیان و شروح و تفاسیر سابق را دیده لکن خود سیاق نوینی در مباحث مختلف مطرح کرده و از روی این آثار می‌توان به حوزه وسیع تحقیقات و تتبعات وی پی برد. به هر حال وقتی آقای نقوی به تهران آمد، این بار فرزند دیگر مرحوم حاج شیخ یعنی مرحوم دکتر مهدی حائری یزدی از وی خواست تا در مدرسه سپهسالار قدیم، تدریس متون فلسفی و اسفار را بر عهده گیرد. هر چند وی در جلساتی اختصاصی شرح اشارات را هم آغاز کرد و به پایان رسانید که خوشبختانه صوت آن موجود است. اما آنچه گفته شد فقط بخشی از شخصیت والای این فقیه حکیم است، معمولاً عالمانی در طبقه ایشان صرفاً در جایگاه تدریس و مرجعیت قرار می‌گیرند، اما آقای نقوی از هنگام جوانی تا پایان عمر ترجیح داده بود که ذاکر و خادم مجالس وعظ و خطابه اهل بیت و حسین سیدالشهداء بماند. ایشان قریب ۵۰ سال در روضه منزل پدری ما منبر رفت و به آداب و لوازم آن پایبند بود. از جمله نظم و ترتیب و بی توجهی به تعداد مستمعین و کوشش برای تعلیم حضار. آثار تواضع و فروتنی عالمانه در او بسیار دیده می‌شد حتی روی جلد کتاب‌های خود هیچ گاه القابی به کار نبرده که نشان دهد مولف عالم است و چه اعتبار و جایگاهی نزد بزرگان دارد. ایشان با وسایل نقلیه عمومی به ویژه اتوبوس آمد و شد داشت. در پوشش و رفتار بسیار ساده و بی پیرایه و در گرمی گفتار و منطق بیان کم نظیر بود. من که خود سال‌ها توفیق درک منبر‌های او را داشتم احساس می‌کردم مستمعین پس از منبر او حالی یافته و نکته‌های جدیدی فرا گرفته‌اند. به ویژه که حسنات اخلاقی این خطیبِ عالم، بر نفوذ کلام او می‌افزود. به هر حال او نمونه‌ای از وعاظ و اهل منبر سلف بود که جز به نشر و بسط علم آل محمد نمی‌اندیشید و آن را وظیفه خود می‌دانست. شاید آخرین منبر عاشورای ایشان بود که در آن آیه معروف یا ایت‌ها النفس المطمئنه را در شأن سیدالشهداء خواند و وقتی به این بخش آیه رسید که فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی، آقای نقوی گفت: در این آیه تقدم عبودیت بر جنت واضح است و جنت در برابر عبودیت چیزی نیست. از این قبیل نکته‌ها در سخنرانی‌های او بسیار بود. این که حتی در گذشت او مورد توجه رسانه‌ای قرار نگرفت، شاید ادامه همان زی گمنامی بود که او برای خود برگزیده بود. امید است که بازماندگان ارجمند آن خطیب دانشمند و توانا با انتشار آثار صوتی و کتبی آن مرحوم در شناسایی مکتب اهل بیت و اهداف او قدم‌هایی بردارند. من و دل گر فنا شدیم چه باک/غرض اندر میان سلامت اوست.

• روزنامه صبح نو سرمقاله‌ای با مضمون نمایندگی در گام دوم انقلاب منتشر کرده که به این شرح است:
قالیباف به‌عنوان یک پدیده در سیاست ایران ظهور کرد. یک مدیر اجرایی قوی مسلمان که پیشرفت و توسعه گفتمان اصلی او را نمایان می‌کرد. او تاکنون دو نقطه عطف در عرصه سیاست ایران داشته است؛ یکی سال ۸۴ که لباس نظامی را کنار گذاشت و وارد عرصه سیاست شد. نامزدی او در نهایت منجر به شهرداری تهران شد. عملکرد قالیباف در شهرداری مثال‌زدنی است. او در شهرداری نشان داد که مدیر اجرایی بی‌نظیری است. عملکرد سه شهردار اصلاح‌طلب در دو سال گذشته قدرت او را در مدیریت نشان داد. او یک مدیر باعرضه انقلابی است که با وجود تحریم شهرداری توسط دو دولت احمدی‌نژاد و روحانی توانست کار تهران را پیش ببرد. نقطه عطف دوم به انتخابات۹۶ و وقایع بعدش بازمی گردد که قالیباف علیه رویکرد ضد اجتماعی و کدخدامنشی ایستاد و سخن از نواصولگرایی گفت. گفتمان او در خود نوعی اجتماعی شدن و مردمی شدن جریان انقلاب را پیگیری می‌کرد. مصداق نقد او روند تصمیم‌گیری اصولگرایان در سال۹۶ بود که در نهایت به پیروزی روحانی ختم شد. قالیباف پس از آن در ریل درستی حرکت می‌کند و طرح «مجلس نو» دقیقاً در این راستا و در جهت گام دوم انقلاب است. راه قالیباف نوعی حرکت به سمت بدنه مردم و استفاده از قدرت جوانان را تداعی می‌کند که در نهایت به‌دنبال هوای تازه در سیاست ایران است. آنچه در این میان اهمیت دارد اصرار و استمرار این راه از جانب قالیباف است. او در این راه البته کم مانع ندارد. نخستین مانع رویکرد‌های سنتی و محافظه‌کاری برخی جریان‌های درون اصولگرایی است. او باید توانایی خود را برای غلبه بر این تفکرات نشان دهد. مانع دوم جذب جوانان انقلابی و بدنه مردم است. مردم باید این گفته‌ها را باور کرده و با اطمینان به سمت جریان جدید حرکت کنند. قالیباف در این بخش باید مراقب ناامیدی این جوانان باشد. راه قالیباف هم مطلوب است و هم ممکن. به شرطی که او بتواند با قدرت موانع را کنار نهد.


• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقاله‌ای با تیتر جراحی بودجه؟ منتشر کرد که در ادامه می‌خوانید:



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *