رؤسای قوه قضائیه وکیل آنلاین مجله حقوقی

ما در آسمان شهید می‌شویم، روی آسمانِ دریا

16:38 - 13 تير 1398
کد خبر: ۵۳۰۵۹۱
وقتی می‌گفت: «ما در آسمان شهید می‌شویم، روی آسمانِ دریا»، انگار داشت قصه می‌ساخت در حسرت آرزوی دور و درازی که هر روز دست‌نیافتنی‌تر می‌شد. حسین آقا، اما راست گفته‌بود. راست نشانش داده‌بودند؛ و ۳۱ سال قبل در چنین روزی، وعده‌اش تعبیر شد.

ما در آسمان شهید می‌شویم، روی آسمانِ دریابه گزارش گروه فضای مجازی،ساعت ۱۰:۲۲ صبح روز ۱۲ تیر سال ۱۳۶۷ و فقط ۲۳ دقیقه قبل از رسیدن به مقصد، به‌جای فرودگاه دوبی، آب‌های نیلگون خلیج‌فارس میزبان هواپیمای مسافربری ایران شد و تمام ۲۹۰ سرنشین هواپیمای پرواز ۶۵۵ را در آغوش مادرانه‌اش جای داد. همه‌چیز به حضور یک مهمان ناخوانده در آب‌های خلیج‌فارس برمی‌گشت؛ یک ناو آمریکایی که بی‌دعوت آمده‌بود و عاقبت هم اسباب زحمت و مصیبت برای صاحبخانه شد.

وعده خدا، اما غم جانکاه‌ترین مصیبت‌ها را هم از دل‌ها می‌برد و حتی اگر سی و یک سال هم گذشته‌باشد، با تحققش آبی می‌شود بر آتش دل‌ها. خبر سرنگونی پهپاد فوق‌پیشرفته آمریکا بر فراز آب‌های خلیج همیشه فارس به دست توانمند شیربچه‌های سپاه، بیش از همه لبخند را بر لب خانواده شهدای فاجعه سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو آمریکایی نشاند و مرهمی شد بر زخم همیشه تازه قلبشان. در سالگرد این جنایت و به بهانه هم‌زمانی و هم‌مکانی‌اش با حماسه سپاه در سرنگونی پهپاد آمریکایی، با «جواد نیکی ملکی»، فرزند شهید «حسین نیکی ملکی»، عضو تیم امنیت پرواز هواپیمای مسافربری سرنگون‌شده ایران در ۱۲ تیر سال ۱۳۶۷ گفت‌وگو کرده‌ایم.

پدرتان – شهید حسین نیکی ملکی – عضو تیم امنیت پرواز آن پرواز بی‌بازگشت در ۱۲ تیرماه سال ۱۳۶۷ بودند. از سیر فعالیت‌های ایشان تا رسیدن به این نقطه برایمان بگویید.

پدرم در ۹ فروردین سال ۱۳۴۲ متولد شدند و تا زمان نوجوانی‌شان که مقارن اوج‌گیری مبارزات انقلاب بود، در دامان یک خانواده معتقد پرورش پیدا کردند. پدربزرگم و عموهایم تعزیه‌خوان بودند و پدرم هم در کودکی و نوجوانی همراه آن‌ها تعزیه‌خوانی می‌کرد. در دو سال منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، پدرم با همراهی عموهایم وارد فعالیت‌های انقلابی شدند و این سیر بعد از پیروزی انقلاب هم ادامه پیدا کرد. ایشان با تلاش بسیار زیاد وارد سپاه شدند و همزمان درسشان را هم ادامه دادند.

در سپاه در حوزه‌های مختلف خدمت کردند که دو مورد از همه شاخص‌تر بود؛ یکی «سپاه انصار» که مربوط به فعالیت ایشان در تیم پاسداری از نهاد ریاست جمهوری می‌شد. این عکس هم مربوط به همان مقطع در سال ۱۳۶۲ است. ایشان در زمان ریاست جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای، عضو تیم پاسداری از نهاد ریاست جمهوری بودند.

حتماً قابلیت‌های مهمی از خود نشان داده‌بودند که برای چنین جایگاه حساسی انتخاب شده‌بودند. قاعدتاً زبده‌ترین و معتمدترین نیرو‌ها برای پاسداری از نهاد ریاست جمهوری انتخاب می‌شوند.

بله، قابل اعتماد بودن، یکی از مولفه‌های مهم انتخاب افراد برای این جایگاه است. البته زبدگی هم داشتند، چون مدتی بعد و پس از صدور فرمان حضرت امام (ره) مبنی‌بر تأسیس نیروی امنیت پرواز، ایشان به‌عنوان یکی از افراد منتخب برای اولین تیم امنیت پرواز معرفی شد. درواقع سپاه حفاظت هواپیمایی، زبده‌ترین افراد از نظر توانمندی‌های مختلف در نیرو‌های حفاظتی (حفاظت از اشخاص و اماکن) را برای تیم امنیت پرواز انتخاب کرد که پدرم هم یکی از آن‌ها بود. به‌این‌ترتیب، در پنجم دی‌ماه سال ۱۳۶۳ نیروی امنیت پرواز برای مقابله با تحرکات ضد انقلاب برای ربایش هواپیما‌های جمهوری اسلامی تشکیل و حفاظت خطوط هوایی کشور به سپاه واگذار شد. به گواهی آمار و اسناد موجود، بعد از تأسیس نیروی امنیت پرواز تا به امروز، دشمنان نتوانسته‌اند حتی یک عملیات موفق هم در این زمینه داشته‌باشند؛ بنابراین بخش دوم فعالیت پدرم در سپاه با حضور در حوزه امنیت پرواز رقم خورد. البته در آن میان و لابه‌لای این فعالیت‌ها، هر وقت فرصت پیدا می‌کردند، جبهه هم می‌رفتند و مجروحیت هم داشتند.

با توجه به کم‌سن‌وسالی‌تان در زمان شهادت پدر، ایشان را چطور شناختید؟ مهم‌ترین شاخصه‌های ایشان چه بوده؟

شهید نیکی ملکی ۲ فرزند داشتند. آقا «حجت»، متولد ۱۷ تیر ماه سال ۱۳۶۳ و فرزند ارشد خانواده است. درواقع، پدر ۵ روز قبل از تولد ۴ سالگی برادرم به شهادت رسیدند. من در آن زمان، ۲ سال و ۸ ماه داشتم و جز تصاویری مبهم، چیز زیادی از آن مقطع به یاد ندارم. پدر را اصلاً یادم نمی‌آید و ایشان را فقط براساس گفته‌های مادر و اقوام و دوستان شناخته‌ام.

درمجموع، شهید حسین نیکی ملکی یکی از مصادیق جوان مؤمن انقلابی بودند. جوان مؤمن انقلابی کسی است که گوشش دائماً به دهان رهبرش است و هر زمان لازم باشد در جایی حضور پیدا کند که اولویت آنجاست، در همان‌جا حاضر می‌شود. مسائل انقلاب را به مسائل شخصی‌اش ترجیح می‌دهد. حتی رسیدگی‌اش به خانواده، براساس احساس صرف نیست بلکه برمبنای وظیفه انقلابی است. حضورش در صحنه‌های اجتماعی – چه جنبه سیاسی پیدا کند، چه جنبه فرهنگی و علمی و ... – همیشه برایش اولویت دارد.

علاوه‌براین و در کنار ویژگی‌های اخلاقی و معرفتی که در همه شهدا مشترک بوده، از دوستان پدرم شنیده‌ام دو ویژگی در ایشان بسیار پررنگ بوده؛ نظم و خلوص نیت.

نقل یا خاطره‌ای وجود دارد که نشان دهد پدرتان قبل از روز واقعه، حس کرده‌باشند شهادتشان نزدیک است؟

بله، اتفاقاً این حس را در روز‌های آخر به چند نفر منتقل کرده‌بودند. البته شهادت، آرزوی همه جوانان انقلابی است. خود ما قبلاً به‌اشتباه دعا می‌کردیم که خدایا تا جوان هستیم، شهادت را نصیبمان کن، اما حالا براساس صحبت‌های آقا، به این نتیجه رسیده‌ایم که باید دعا کنیم خدایا کمک کن یک عمر خدمت کنیم و آخرش شهید شویم.

یک‌بار با جمعی از فعالان رسانه‌ای خدمت آقا رسیده‌بودیم. یکی از حاضران گفت: آقا! چند نفر از دوستان هم می‌خواستند بیایند، اما امکان‌پذیر نشد، ولی یک خواهش داشتند از شما. آقا فرمودند: چه خواهشی؟ آن دوستمان گفت: گفتند به آقا بگویید دعا کنند ما در همین جوانی زودتر شهید شویم. آقا فرمودند: نه. من این دعا را نمی‌کنم! همه با تعجب گفتیم: چرا؟ فرمودند: شما باید حالا حالا‌ها کار کنید. یک عمر کامل کار کنید و حالا آخرش شهید شوید و زندگی‌تان ختم به شهادت شود. خلاصه، ما دوست داشتیم مثل شهید احمدی روشن شویم، اما آقا دوست دارند مثل شهید همدانی شویم. انشاالله که بشویم.

پدرم هم این شوق شهادت را داشتند. خب در آن مقطع، برای خیلی‌ها معلوم بود که جنگ روبه‌اتمام است. در طول جنگ تعداد زیادی از دوستان پدرم شهید شده‌بودند. مادرم می‌گویند هر وقت به مراسم شهدا می‌رفتند، پدرم خیلی منقلب می‌شدند. اما آخرین دوستانشان که قبل از ایشان شهید می‌شوند، احوالات پدر کاملاً دگرگون می‌شود و این حالات تا روز حادثه ادامه داشته و ایشان بار‌ها موضوع نزدیک بودن شهادتشان را با اعضای خانواده مطرح می‌کنند. حتی کیفیت شهادتشان را هم به یکی از اقوام اطلاع داده‌بودند. گفته‌بودند: «ما در آسمان شهید می‌شویم، روی آسمانِ دریا» و خیلی هم طول نکشید که وعده‌شان محقق شد.

شهید نیکی ملکی هم مانند بسیاری از شهدای پرواز ۶۵۵ مزار یادبود دارند. درست است؟

بله. پیکر ایشان برنگشت و به‌عبارتی اِرباً اِربا شد. البته بنابر مکان استقرار مسافران در هواپیما، پیکر تعدادی از آن‌ها برگشت و حتی بعضی از پیکر‌ها هم سالم بود. خوب است اینجا یادی کنم از همرزمان پدرم در آن پرواز؛ شهید «اکبری مقدم»، شهید «شهبازی» و شهید «متولیان». از این میان، پیکر شهید اکبری مقدم با کمترین آسیب برگشت، اما پیکر شهید متولیان قابل شناسایی نبود. آن زمان ظاهراً برای شیر خشک نوزادان کارت می‌دادند. شهید متولیان را از روی کارت شیر خشک فرزندش شناسایی کردند.

ما در آسمان شهید می‌شویم، روی آسمانِ دریا

آیا تا به حال به محل شهادت پدرتان رفته‌اید؟

بله، بارها. البته در سال‌های گذشته در سالروز فاجعه سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو آمریکایی، از خانواده‌های شهدای این حادثه دعوت می‌کردند و در مراسم بزرگداشت شهدا در محل حادثه شرکت می‌کردیم، اما چند سالی است نمی‌دانم چه اتفاقی افتاده که تعداد شرکت‌کنندگان در این مراسم خیلی کاهش پیدا کرده! الان بیشتر خانواده شهدایی که ساکن بندرعباس بودند، در مراسم شرکت می‌کنند و خانواده شهدایی که از شهر‌های دیگر مثل تهران بودند، شرکت نمی‌کنند. خانواده‌ها همیشه تمایل داشته‌اند در این مراسم حضور داشته‌باشند، اما شاید تمایل سیاست‌مردان این نباشد...

این در حالی است که برگزاری چنین مراسمی، هر سال هم می‌تواند یاد و خاطره شهدای این فاجعه را زنده نگه‌دارد و هم به‌لحاظ پوشش رسانه‌ای، می‌تواند توجه افکار عمومی جهان را به این جنایت آمریکا جلب کند. به‌طور کلی، ظرفیت‌های رسانه‌ای و حقوقی پیگیری این جنایت، بسیار بالاست، اما ما به‌خوبی از این ظرفیت استفاده نکرده‌ایم. انتظار این است که فعالیت رسانه‌ای خیلی جدی در این زمینه انجام شود تا مظلومیت جمهوری اسلامی - که حالا هم مظلوم است و هم مقتدر -، دراین فاجعه کاملاً به تصویر کشیده شود. البته فعالیت‌هایی انجام شده، اما ظرفیت این ماجرا خیلی بیشتر از این‌هاست.

ما در آسمان شهید می‌شویم، روی آسمانِ دریا

مشکل کجاست؟ جنایت سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران، یکی از حوادثی بود که اجماع جهانی نسبت به محکومیت آمریکا در مورد آن وجود داشت و این خود، بستر مناسبی را برای انجام فعالیت‌های رسانه‌ای و حقوقی فراهم می‌کرد.

ما یک عده غربگرا در داخل ایران داریم که اگر بر فرض، خود آمریکا هم بخواهد این جنایت را محکوم کند، این‌ها محکوم نمی‌کنند! مصاحبه‌های غیرکارشناسی می‌کنند و حرف‌های غیرمستدل می‌زنند که نتیجه بگیرند آمریکا در این ماجرا اشتباه و جنایت نکرده. البته گفتم بر فرض، چون اصل ماجرا این بود که آمریکا نه‌تن‌ها این فاجعه را محکوم نکرد بلکه به کاپیتان آن ناو هم مدال داد و این اوج رذالت آمریکایی‌ها را نشان می‌دهد.

به‌طورکلی، اصلاً کاری نداریم به انقلابی، مذهبی و حتی ایرانی بودن. هر انسانی، این حرکت آمریکا در هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری را محکوم می‌کند. پس اگر می‌بینید کسی محکوم نمی‌کند یا اصطلاحاً در حال ماله‌کشی روی این جنایت آمریکاست، باید در انسانیتش شک کرد. همچنانکه همین الان جنایاتی که آمریکا و سعودی‌ها دارند در یمن و فلسطین انجام می‌دهند را هم برخی به خیال خودشان با تحلیل سیاسی توجیه می‌کنند.

ما در آسمان شهید می‌شویم، روی آسمانِ دریا

دیروز پدرتان در حوزه امنیت پرواز، از امنیت ایران و ایرانی محافظت می‌کرد و حالا به نظر می‌رسد شما و برادرتان تلاش می‌کنید این رسالت را در حوزه رسانه ادامه‌دهید. با توجه به تجربیاتتان در عرصه رسانه و فضای مجازی، برای حسن ختام این گفتگو، از تفاوت جنگ امروز و دیروز و مسئولیت جوانان در این حوزه بگویید.

بله، ما تلاش می‌کنیم هرچقدر می‌توانیم در حوزه جنگ نرم فعالیت کنیم. جنگ امروز، جنگ نرم است. البته نسل جدید جنگ‌هایی که با آن روبه‌رو هستیم، جنگ هوشمند است و بعد از آن، همان چیزی است که الان دارد علیه کشورمان پیاده می‌شود؛ یعنی جنگ ترکیبی. خوب است بدانید پژوهش‌هایی که در این حوزه انجام شده، نشان می‌دهد الان به‌صورت همزمان و هم‌افزا ۸ نوع جنگ دارد علیه ایران پیگیری می‌شود که کم‌اهمیت‌ترین و کم‌احتمال‌ترینش، جنگ سخت و نظامی است. وگرنه جنگ‌های امنیتی، سایبری، دیپلماتیک، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و نسل جدید جنگ‌های رسانه‌ای و عملیات روانی که به‌عنوان جنگ شناختی از آن یاد می‌شود، علیه ما در جریان است.

خب، ما اولاً باید فهم کنیم فضا، فضای جنگ است و ثانیاً بدانیم نوع، حوزه و معماری و هندسه جنگ، هر زمان به یک شکل خواهد بود. ما باید جبهه حق، جبهه باطل و میدان جنگ را شناسایی کنیم، رهبر جبهه حق را بشناسیم و برمبنای فرماندهی او، جای خودمان را پیدا کنیم. به نظر من اگر شهید نیکی ملکی الان حضور داشتند، تمرکزشان می‌آمد روی جنگ ترکیبی، همچنانکه تمرکز سپاه هم در حد خوبی روی همین حوزه است و دارد خودش را در این عرصه کاملاً به‌روز می‌کند. این صحنه نبرد حق و باطل، صحنه‌ای است که ما حالا حالا‌ها با آن مواجه هستیم و زمانی می‌توانیم بر جبهه باطل غلبه کنیم که به‌قدری قوی شده‌باشیم که جبهه باطل ذره‌ای امید برای نفوذ در جبهه حق پیدا نکند و آن زمان با توجه به تحولاتی که دارد اتفاق می‌افتد، به‌نظر می‌رسد نزدیک است.

هیچ‌کس فکرش را نمی‌کرد جمهوری اسلامی که در اوایل شکل‌گیری‌اش خاکش در مرز‌های غربی اشغال شده و در نقاط مختلف کشور گرفتار بحث‌های جدایی‌طلبی بود، حالا به برکت نگاه انقلابی و به برکت رهبری امام خامنه‌ای به نقطه‌ای برسد که همزمان یک دستش را به آب‌های مدیترانه و دست دیگرش را به آب‌های دریای سرخ بزند. هیچ‌کس فکر نمی‌کرد جنگی که در داخل کشور ما بود، امروز تا دیواره‌های فلسطین پیش برود. به مخیله هیچ‌کس خطور نمی‌کرد آمریکایی که هر زمان هر جا بخواهد عملیات می‌کند، قبل از اینکه بخواهد دست از پا خطا کند، نماد فناوری‌اش در آسمان ایران منهدم شود. این‌ها ناشی از ایمان به خدا و نگاه دقیق به مسئله جنگ و فداکاری همرزمان شهید نیکی ملکی است. آن‌ها هستند که کار را به این نقطه رسانده‌اند؛ بنابراین ما باید فضای جنگ را شناسایی کنیم و آنجایی که لازم است، همان موقعی که لازم است، به همان شکل که لازم است، حضور پیدا کنیم. با این شیوه می‌توانیم بگوییم راه شهدا را ادامه داده‌ایم.

 و صحبت پایانی؟

شهید حسین نیکی ملکی یک پیغام برای مردم داشتند. پدرم از همه خواسته‌اند شب‌های جمعه ایشان را یاد کنند.

منبع:فارس                



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *