سیگنال اقتدار به بدخواهان/ «جان لوکاره» ما کجاست؟ /اقتصاد و سیاست رانت‌زده

9:45 - 23 تير 1398
کد خبر: ۵۳۲۹۷۳
سیگنال اقتدار به بدخواهان، «جان لوکاره» ما کجاست؟، اقتصاد و سیاست رانت‌زده، چرا صدا و سیما بودجه ندارد!، اقتصاد سیاسی رمز‌های بهادار، پاسداری شجاعانه از منافع ملی، آیا مردم مقصرند؟، اصلاح بودجه؛ شعار تکراری یا هدف، ۳ پیام شلیک جدید نصرا... و از فرود دولت فرازی ایجاد نمی‌شود گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های امروز است.

سیگنال اقتدار به بدخواهان/ «جان لوکاره» ما کجاست؟ /اقتصاد و سیاست رانت‌زدهبه گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، سیگنال اقتدار به بدخواهان، «جان لوکاره» ما کجاست؟، اقتصاد و سیاست رانت‌زده، چرا صدا و سیما بودجه ندارد!، اقتصاد سیاسی رمز‌های بهادار، پاسداری شجاعانه از منافع ملی، آیا مردم مقصرند؟، اصلاح بودجه؛ شعار تکراری یا هدف، ۳ پیام شلیک جدید نصرا... و از فرود دولت فرازی ایجاد نمی‌شود گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های امروز است که در ادامه می‌خوانید.

 

• روزنامه حمایت یادداشتی با عنوان سیگنال اقتدار به بدخواهان منتشر کرده که به این شرح است:
در پی تحرکات تروریستی بقایای حزب منحله دموکرات در آذربایجان غربی و کردستان و به شهادت رساندن سه تن از پاسداران انقلاب اسلامی، نیروی زمینی سپاه پاسداران با تجهیزات مدرن خود، مقر‌های استقرار و پایگاه‌های آنان را در هم کوبید. در این عملیات که نمایشی از اقتدار نیرو‌های مسلح در برابر هر نوع گزند و نگاه چپ بدخواهان به خاک مقدس جمهوری اسلامی بود، از انواع تسلیحات جدید پهپادی، توپخانه‌ای و موشکی نیروی زمینی سپاه استفاده شد و حجم و دقت باران آتشی که بر سر تروریست‌ها فرود آمد، توجه رسانه‌های جهان را به خود جلب کرد. این عملیات از ابعاد مختلف، قابل‌بررسی و واکاوی است که یکی از مهم‌ترین بخش‌های آن، به قابلیت‌های شگرف نظامی بازمی‌گردد. در گلوله‌باران و موشک‌باران پایگاه‌های تروریست‌ها در مرز‌های غربی توسط سپاه پاسداران، از تسلیحات بومی، جدید و ترکیب چند توانمندی پیشرفته استفاده شد. بر اساس تصاویری که منتشرشده، در این عملیات که ویژگی‌های منحصری به فردی نسبت به عملیات‌های گذشته سپاه داشت، پهپاد «مهاجر M-۶» که از قابلیت پرواز طولانی‌مدت و بمباران دقیق برخوردار است، بکار گرفته شد؛ پرنده‌ای که قادر است در هر شرایط اقلیمی و با بهره‌گیری از فناوری پیشرفته جستجوگر‌های حرارتی و لیزری، به اهداف موردنظر برسد و با دقت بالایی آن‌ها را منهدم کند. این اولین بار نیست که پهپاد‌های نیروی زمینی سپاه در عملیات نظامی علیه تروریست‌ها به پرواز درآمده‌اند. سال گذشته نیز در موشک‌باران مواضع حزب دموکرات کردستان عراق، پرنده‌های بدون خلبان، عملیات شناسایی را انجام دادند، اما نخستین بار است که هواپیما‌های بدون سرنشین دور پرواز در یک عملیات تهاجمی برون‌مرزی شرکت کرده و بمب‌های «قائم» را بر سر متجاوزین فرو ریختند. در عملیات چهارشنبه و پنجشنبه هفته گذشته، افزون بر پهپادها، توپخانه کششی MH-۴۱ با تسلیحات کالیبر ۱۵۵ میلی‌متری و با گلوله‌های «کراسنول» برخوردار از قابلیت هدایت لیزری، اقدام به آتشباری بر سر تروریست‌ها کرد. نسل جدید توپخانه‌های سپاه می‌تواند با ردگیری لیزر تابانده شده به هدف، رد آن را گرفته و دقیقاً به محل موردنظر اصابت کند که افزون بر کاهش زمان حمله و تعداد گلوله‌های شلیک‌شده، توان تاکتیکی و رزمی را نیز افزایش می‌دهد. اقدام قاطع ایران پس از سرنگون کردن پهپاد متجاوز و فوق پیشرفته آمریکایی، حامل این پیام به تروریست‌های اجاره‌ای و حامیان آمریکایی و صهیونیستی آن‌هاست که جمهوری اسلامی ذره‌ای در دفاع از منافع و امنیت ملی کوتاه نمی‌آید، اهل مماشات و ملاحظه‌کاری نیست و در حراست از کیان کشور، لحظه‌ای تردید نمی‌کند. تروریست‌های حزب منحله دموکرات در غرب، تکفیری‌های جندالشیطان در شرق و تروریست‌های ارتش آمریکا در خلیج‌فارس، ضرب شست جمهوری اسلامی و پاسخ بی‌محابا و کوبنده نیرو‌های مسلح کشورمان را چشیده و به این یقین رسیده‌اند که نمی‌توان با تحرکات ایذایی بزدلانه و به راه انداختن جنگ روانی و سر و صدای تبلیغاتی، ایران اسلامی را به عقب‌نشینی واداشت. پس از ساقط شدن پهپاد ۲۲۰ میلیون دلاری «نورثروپ گرومن ام‌کیو-۴ سی تریتون»، آمریکایی‌ها به مقامات ایرانی پیام دادند که برای حفظ وجهه و آبروی نداشته کاخ سفید، چند نقطه را خالی کنند تا چند حمله نمایشی انجام دهند، اما از طریق روسیه و چند کشور دیگر پاسخ شنیدند که کوچک‌ترین تعرضی با شدیدترین پاسخ مواجه خواهد شد؛ لذا پنتاگون حتی نتوانست در سطح یک مانور تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی دست به اقدام بزند و طومار محاسبات و تئوری‌های واشنگتن برای خدشه‌دار کردن امنیت ایران در همه سطوح اعم از حمله نظامی گسترده تا پاسخ نمایشی درهم‌پیچیده شد. بنابراین، در جریان حمله به تروریست‌های مستقر در غرب کشور، این سیگنال به همه بدخواهان ایران انقلابی ارسال شد که با حریفی قدر طرف هستند که از قدرت بازدارندگی بالایی برخوردار است و نباید حتی فکر آزمودن عزم ایران در دفاع از مرزهایش را به مخیله خود راه دهند. از منظر امنیتی، تحرکات تروریستی بیش از آنکه به‌منظور بهره‌برداری از آورده‌های نظامی طراحی‌شده باشند، با هدف جریان سازی در راستای سیاست به‌اصطلاح «فشار حداکثری» در دستور کار قرارگرفته است. پس از ورود آمریکا به فاز تحریم‌های همه‌جانبه، همزمان پروژه ناامن سازی نیز به مرحله اجرا رسید که حمله تروریستی به رژه نیرو‌های مسلح در سال گذشته، به اسارت گرفتن مرزبانان شرق کشور، اعزام تیم‌های ترور از مرز‌های شرقی که تقریباً همه آن‌ها دستگیر شدند و در سطح کلان‌تر، طراحی انفجار نفت‌کش‌ها در بندر فجیره و دریای عمان، راهزنی دریایی نفت‌کش ایرانی و تبلیغات وسیع برای ایجاد ائتلافی با شرکت ناوگان نظامی چند کشور به‌منظور حراست از تردد دریایی در منطقه خلیج‌فارس و باب المندب، از جمله این موارد است تا این‌گونه القاء شود که ایران، امن نیست و باعث ناامنی در منطقه است. از طرفی، با قطع امید از هجمه نظامی، پازل فعلی به این صورت طراحی‌شده که با تحرکات چالشی در حوزه امنیت ملی در کنار فشار اقتصادی، جمهوری اسلامی را متقاعد کنند که برای بازنویسی برجام به‌نحوی‌که قدرت موشکی و دفاعی کشورمان در شعاع موردنظر آن‌ها کاملاً محدود شود، پای میز مذاکره بیاید. آمریکا که قدرت اول نظامی جهان محسوب می‌شود، اگر توان حمله و تعدی به کشور را داشت، نه امروز بلکه در هر روزی از چهار دهه گذشته، بی‌تردید به ایران حمله می‌کرد، ولی اذعان مقامات کاخ سفید درباره قدرت نظامی کشورمان و لرزش دست آن‌ها برای صدور حکم هجمه به جمهوری اسلامی از این واقعیت حکایت دارد که فرماندهان آمریکایی به تبعات خطرناک و فاجعه‌بار هر نوع غلط اضافه علیه ایران واقف‌اند و نمی‌خواهند با آتش‌بازی کنند؛ لذا سخن گفتن از اینکه فلان تحرک سیاسی یا بهمان طرح بین‌المللی توانست سایه جنگ را از سر کشور دور کند، با واقعیت‌های میدانی و برآورد‌های نظامی – سیاسی مطلقاً همخوانی ندارد. باید، اما متوجه تله‌ای که آمریکایی‌ها برای مذاکره پهن کرده‌اند، بود. یانکی‌های جنگ‌طلب که از جمهوری‌خواه گرفته تا دموکرات یک کرباس هستند، با ایجاد این حجم از تنش در منطقه و در مرز‌های جمهوری اسلامی که حتی صدای متحدین مرتجع واشنگتن را درآورده، می‌کوشند که فضایی بسیار ملتهب را شکل دهند و از سوی دیگر، طی فرایندی از طریق دیپلماسی دروغ، دم از گفتگو و صلح‌طلبی بزنند. به عبارت ساده‌تر، طرفی که خود آغازگر تنش بوده، حالا مدعی مذاکره شده و کشورمان را به عدم پذیرش مذاکره و مصالحه متهم می‌کند! این ترفندی است که این روز‌ها مقامات فریبکار آمریکایی با هماهنگی مجموعه‌ای از رسانه‌های تحت امرشان بکار بسته‌اند، ولی ایران اسلامی و ملت فهیم و مبارز کشورمان ثابت کرده‌اند که مرد روز‌های سخت و میدان‌های دشوار هستند و تلاش دشمن برای برهم زدن معادلات انقلاب اسلامی در این گردنه حساس، همچون گذشته نتیجه‌ای جز ناکامی و رسوایی برای آن‌ها به همراه نخواهد داشت.

• روزنامه کیهان یادداشتی با تیتر «جان لوکاره» ما کجاست؟ منتشر کرد که در ادامه می‌خوانید.
گاندو چند نکته را آشکار کرد؛ نخست آنکه برخلاف آنچه برخی می‌گویند صدا و سیما بی‌مخاطب و حتی کم مخاطب نیست که اگر چنین بود، چه نیازی به این همه سر و صدا و حمله به یک سریال! ورد زبان عده‌ای در داخل و خارج این است که صدا و سیما دیگر مخاطب و اثرگذاری ندارد و در رقابت با حریفان خود –فضای مجازی، شبکه‌های ماهواره‌ای، شبکه‌های اجتماعی و... - قافیه را باخته است، اما همین عده، روزانه تمام شبکه‌ها را رصد کرده و از کوچک‌ترین حرف و حرکتی نمی‌گذرند. نکته دوم آنکه راه جذب مخاطب سریال‌های تلویزیونی فقط مضامین طنز و یا عشق‌های آبکی نیست. می‌توان سریالی کاملاً جدی با مضمون سیاسی و امنیتی نیز ساخت و مخاطبین بسیاری را جذب کرد. گاندو از این منظر یک شروع و خط‌شکنی محسوب می‌شود. شروعی که نتیجه مثبت آن نشان داد جای چنین ژانری تا کنون در تلویزیون چقدر خالی بوده است. ایران در چهل سال گذشته، به اندازه چند صد سال ماجرا و فراز و نشیب داشته است؛ از صد‌ها ترور سال‌های نخست انقلاب گرفته تا چندین و چند طرح کودتا و جنگ‌های خیابانی و شهری، جنگی هشت ساله، ده‌ها پرونده امنیتی و... سؤال اساسی این است هنرمندان کشور چقدر به این مسائل و موضوعات پرداخته‌اند؟ جای این پرونده‌ها در قاب تلویزیون و پرده سینما کجاست؟ اگر از موضوع دفاع مقدس بگذریم که در آنهم، عظمت ماجرا با کمیت و کیفیت تولیدات به هیچ عنوان قابل مقایسه نیست، در سایر زمینه‌ها جز چند اثر انگشت‌شمار، می‌توان گفت تقریباً کاری انجام نشده است. البته نباید بی‌انصافی بخرج داد و همه تقصیر و کم‌کاری را به گردن اهالی هنر انداخت. ماهیت موضوعات امنیتی و سیاسی به گونه‌ای است که برای روایت آن‌ها به زبان هنر، در ابتدا باید مسئولان امر دیدگاه دقیق و وسیعی نسبت به جایگاه هنر داشته باشند و بدانند که هنر یکی از ابزار قدرت و از قضا یکی از قدرتمندترین و اثرگذارترین ابزارهاست. شاید روزگاری پرونده‌های امنیتی باید برای همیشه در پستو‌ها و صندوق‌ها چهار قفله می‌شدند و اقتدار در محرمانه نگه داشتن آن‌ها بود، اما امروز که دنیا درگیر «جنگ روایت‌ها» ست، تعریف اقتدار نیز متفاوت از گذشته است. اینجاست که پای مباحث راهبردی و دقیقی مانند قدرت نرم و جنگ نرم به میان کشیده می‌شود و دشمن نیز بشدت نسبت به آن حساس است.دیدار مفصل و سه ساعته سال گذشته رهبر انقلاب با جمعی از برنامه‌سازان تلویزیون (۲۴ آبان ۱۳۹۷) نشانگر اهمیت این میدان است. ایشان در مرقومه‌ای که پس از این دیدار منتشر شد، خطاب به هنرمندان تاکید کردند «جنگ نرم همه‌جانبه دشمن، امروز قابل انکار نیست» و «جایگاه فیلم و سریال در این میان بسیار برجسته است». آن قدر که سینما و تلویزیون بخصوص در نیم قرن اخیر به اهداف استکباری آمریکا در دنیا خدمت کرده‌اند، پنتاگون و بمب‌های کوچک و بزرگ آن نکرده‌اند. اما وقتی نوبت به سایر کشور‌ها می‌رسد و قرار است پاسخی هرچند کوچک و اندک به این حجم از بمباران هنری بدهند، ناگهان تئوری «هنر برای هنر» قد علم می‌کند و مرثیه سر می‌دهند و‌گریبان چاک می‌کنند که نباید ساحت هنر را به قدرت و سیاست آلود! این‌ها همان‌هایی هستند که دانسته و یا ندانسته جنگ نرم را زیر سؤال برده و انکار می‌کنند و همانطور که رهبر انقلاب نیز با تیزبینی اشاره کردند، «این (انکار) خود نیز بخشی از جنگ نرم است.» جماعتی که کعبه آمالشان هالیوود است، اما براحتی چشم خود را به روی واقعیت‌های عریان آن می‌بندند و طوطی‌وار شعار‌های آن را تکرار می‌کنند. «چیس براندون» مامور کهنه‌کار و عملیاتی سازمان سیا سال‌های متمادی آدم این سازمان در هالیوود بود و فیلم‌های معروف بسیاری با هدایت و مشاوره وی ساخته شد که از جمله می‌توان به فیلم‌هایی مانند چوپان خوب، هویت بورن، ماموریت غیرممکن ۲، دشمن ملت، مترجم، کمپانی بد و ... اشاره کرد. براندون تا سال ۲۰۰۷ در این سمت بود. اوایل این سال در جلسه‌ای با حضور چند تن از مدیران ارشد سیا و دست‌اندرکاران و تولیدکنندگان اصلی هالیوود، «پل باری» از سوی سیا به عنوان جایگزین براندون معرفی شد. فیلم‌هایی مثل یک مشت دروغ، میهن، سی دقیقه نیمه شب (درباره ترور بن لادن) و آرگو از جمله محصولات هالییود با همکاری پل باری است. آرگو محصول سال ۲۰۱۲ درباره ایران و با تمرکز بر ماجرای تسخیر لانه جاسوسی آمریکا و فرار عده‌ای از کارکنان سفارت از ایران بود که علیرغم همه ضعف‌های محتوایی و القائات سیاسی و نادرست، جوایز زیادی به آن اعطا شد و میشل اوباما –بانوی اول وقت کاخ سفید- با دست خود جایزه بهترین فیلم اسکار را به آن اعطا کرد. نکته قابل تامل و بسیار مهم آنکه بسیاری از این فیلم‌ها (از جمله آرگو) فیلمنامه‌هایی اقتباسی دارند. هرکسی این را می‌داند که اساس و پایه هر فیلم موفقی فیلمنامه خوب و قوی است و فیلمنامه قوی ریشه در ادبیات داستانی، بخصوص رمان دارد. به تازگی بیانات رهبر انقلاب در سال ۹۶ پس از بازدید از نمایشگاه «حماسه گوهرشاد» منتشر شد. نکته جالب و قابل تامل آنکه ایشان در همان ابتدای دیدار و اولین جمله پس از تشکر از دست‌اندرکاران نمایشگاه، دست روی نقطه‌ای بسیار کلیدی گذاشته و می‌فرمایند: «این خیلی مایه تأسف است که حادثه مسجد گوهرشاد با این عظمت و با این اهمیت هیچ انعکاسی در تاریخ ما، در ادبیات ما، و در کتاب‌های رمان ما نداشته باشد.» اگر کار سینمایی و تلویزیونی در زمینه پرونده‌های جذاب و انبوه امنیتی و سیاسی چهل سال اخیر اندک و انگشت‌شمار است، تولید رمان و ادبیات در این حوزه تقریباً صفر است. کار مکتوب پرزحمت و زمان‌بر است. زحمت زیاد دارد و سر و صدای اندک. مانند کاشت هسته‌ای در دل خاک است که تا به بار بنشیند زمان زیادی می‌برد و شاید میوه‌اش را دیگران بخورند و آن‌که می‌کارد حتی ثمری نبیند. فیلم و سریال میوه‌های درخت ادبیات و رمان هستند. می‌توان میوه‌ای را در گلخانه و با سرعتی چند برابر رشد طبیعی تولید کرد، اما محصول گلخانه‌ای هرگز ماندگار و طعم میوه درختی که آفتاب خورده و پای آن عرق ریخته شده را نمی‌دهد. پرونده‌های پیچیده و افتخارآمیز سیاسی و امنیتی در جمهوری اسلامی کم نیستند. پرونده‌هایی که از قضا بار دراماتیک بسیار بالایی نیز دارند، اما دریغ از یک کار کوتاه و چند ده صفحه‌ای در مورد آنها. ما «عبدالمالک‌ریگی» را در آسمان زنده و سالم شکار کردیم و یک کتابچه هم درباره‌اش نداریم و آمریکایی‌ها شبانه به ابیت آباد یورش بردند و بن لادن را کشتند و تا کنون ده‌ها کتاب در این خصوص منتشر کرده‌اند. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. در خبر‌ها آمده است که سازندگان گاندو می‌خواهند سراغ سایر پرونده‌ها نیز بروند. خوب است و دست مریزاد، اما متولیان امر باید بدانند که راه تولیدات فاخر، جذاب و ماندگار تصویری از زمین ادبیات می‌گذرد. جان لوکاره نویسنده مشهور انگلیسی یکی از جاسوسی‌نویسان مشهور و بزرگ دنیاست که فیلم‌های متعدد و معروفی با اقتباس از داستان‌های وی ساخته شده است. او که خود سابقه کار در سرویس امنیتی و جاسوسی انگلیس را دارد، شخصیت جورج اسمایلی یکی از معروف‌ترین شخصیت‌های ادبی و سینمایی در دنیای جاسوسی را خلق کرد. در روزگار «جنگ روایت‌ها» باید پرسید جان لوکاره ما کجاست؟


• روزنامه اطلاعات مطلبی با مضمون اقتصاد و سیاست رانت‌زده درج کرده که به این شرح است:

وزیر امور اقتصادی و دارایی، با تأکید بر این که هدف اصلی لایحه این بودکه درآمد‌های نجومی بادآورده که از طریق این نوع فعالیت ایجاد شده مشمول مالیات شوند و از این نوع فعالیت‌ها جلوگیری شود، گفت: سازوکار اخذ مالیات بردرآمد فعالیت‌های اختلال‌زا در لایحه تنظیم شده است و این لایحه باید ابتدا در دولت بررسی و سپس به مجلس ارسال شود، البته ما به دنبال این هستیم که ابتدا دستگاه‌های اجرایی در این‌باره مشارکت کرده و نظر بدهند و سپس در دولت تصویب شده و به مجلس ارسال شود.»با نگاه به این دو گزارش چند نکته به اختصار بررسی و یادآوری می‌شود.

۱ ـ ایران کشوری است که در منطقه خاورمیانه ـ طولانی‌ترین تاریخ مدون نظام مالیاتی را دارد که از دوران پهلوی اول و دوم و در سیر نزدیک به چهل‌سال از جمهوری اسلامی، قوانین مالیاتی آنچنان وسیع، گسترده و پیچیده شده است که به قول معروف خود یک «مجموعه آثار» از نظام حکومتی و تفاسیر گوناگون دولت‌ها از آن شده است. در تمامی این مسیر اصل سیاست‌زدگی چنان حاکم بر این قوانین بوده است که به قول شاعر «هر لحظه به شکلی» این بت عیار در می‌آید. در این میان مردمند که به قول نیما، نمی‌دانند «به کجای این شب تیره بیاویزند قبای ژنده خود را!»، اما مردم تجربه تاریخی هم دارند که در هر مرحله که چاه نفت فوران فروش و درآمد‌های کلان داشته، نظام مالیاتی چنان به محاق رفته که کمترین گزارش و خبری از آن دیده شده و در دورانی که بحران درآمد‌های نفتی سر بر آورده، نظام مالیاتی و چگونگی اخذ مالیات موضوع روز شده است. مردم می‌گویند، امروز هم روزی دیگر از گذر تکراری معادله تاریخی، «نفت و ثروت» است. آمده است، اما می‌گذرد! باور عمومی جامعه این نیست که این بار دولت می‌خواهد بند ناف درآمد‌های نفتی از تنظیم کلان بودجه کلان کشور به نفت را پاره کند و نظام مالیاتی را جدا از شرایط درآمد‌های نفتی، تنظیم و به اجرا درآورد.

۲ ـ در این زمان و در دو گزارش از وزیر اقتصاد و دارایی و رئیس کل سازمان امور مالیاتی کشور، تأکید بر مورد فروش سکه‌ها، در یک مرحله از هرج و مرج در بانک مرکزی کشور شده است که البته برای مردم جذاب است. اما مردم می‌پرسند ارقام اختلاس‌های هزاران میلیاردی که این روز‌ها خبر اول داخلی صداوسیما، مطبوعات از پرونده‌ها در محاکم قضایی شده است. نظام مالیاتی و مدیران ارشد مالی و اقتصادی کجای کار بودند و آیا تاکنون یک سند از پرداخت مالیات از این درآمد‌های به قول وزیر اقتصاد، «بادآورده!» شنیده و دیده‌ایم! قضاوت مردم این است که تا رانت و رانت‌خواری طاعون اقتصاد، سیاست و مدیریت کلان کشور است، نظام مالیاتی هم بادی است در دوره‌ای طوفانی و بعد از دورانی نسیمی خاموش!

۳ ـ ما در جنگ اقتصادی هستیم، این گزاره واقعیت انکارناپذیر است. سیاست «فشار حداکثری» و «تحریم‌های همه جانبه ترامپ» جنگی همه جانبه علیه کیان ایران است. در صفوف اول مقاومت در برابر این جنگ، تولیدگران داخلی ایستاده‌اند. نظام مالیاتی با تولیدگران داخلی چه سیاستی دارد؟ این سیاست بخصوص برای بخش وسیعی از تولیدگرانی که با سرمایه‌گذاری‌های محدود در بخش‌های گوناگون از صنعت تا کشاورزی تا مواد غذایی فعالیت دارند، نارضایتی وسیعی دارد. پاسخگویی به این نارضایتی‌ها، هرچند در بخش‌هایی از مصاحبه‌ها و گزارش‌های خبری در شبکه خبر صداوسیما بیان می‌شود، اما هنوز همچنان در هاله‌ای از پرسش‌های گوناگون و ابهام می‌چرخد!

۴ ـ نظام بانکی که در مرکزیت چرخه تعریف اقتصاد پولی کشور قرار دارد، چه جایگاهی در نظام مالیاتی و سرمایه‌گذاری‌های مالی، بخصوص در بخش‌های زمین و مسکن دارند و سرمایه‌های کلان پولی این بانک‌ها در حیطه نظام مالیاتی چگونه تعریف شده‌اند؟!

۵ ـ در پایان بر می‌گردم به مقدمه‌ای که در این نوشته به اختصار آوردم، ما دارای چرخه اقتصاد سیاسی معیوب هستیم که نظام مالیاتی ما را نیز در همین چرخه باید دید و ارزیابی کرد. هم اقتصاد، هم سیاست در این چرخه دچار طاعون رانت زدگی‌اند!
• روزنامه رسالت سرمقاله‌ای با عنوان چرا صدا و سیما بودجه ندارد! را درج کرده که به این شرح است.
سریال «گاندو» پر مخاطب‌ترین سریال‌های سیما بر حسب نظر سنجی‌های اخیر است. این سریال یک قطعه تاریخی از خباثت آمریکایی‌ها در بعد جاسوسی و یک قطعه افتخارآمیز از تاریخ ضدجاسوسی سربازان گمنام امام زمان (عج) است. متأسفانه واکنش دولت و اصلاح‌طلبان در برابر این کار عظیم سیما که برای روشنگری و تنویر افکار عمومی بوده شتاب‌زده، نامعقول و عجیب به نظر می‌رسد. واکنش کاربران نسبت به اظهارات آشنا، مشاور محترم رئیس‌جمهور باید اصحاب دولت را به تأمل وا دارد. موضوع «گاندو» به مسئله و پروژه عظیم «نفوذ و استحاله» نظام برمی‌گردد. بالاخره حضرات باید تکلیف خود را با ملت روشن کنند که با این پدیده موافق هستند یا مخالف. اگر مخالف هستند باید به تحسین صدا و سیما و این سریال به‌خاطر روشنگری‌های آن در مورد پدیده نفوذ بپردازند و اگر هم موافق هستند به این سؤال پاسخ دهند در کجا و در کدامین سوی هماوردی ملت ایران با دولت متجاوز آمریکا قرار دارند. مردم در زمان اوباما همواره این اعتراض را مطرح می‌کردند که، «اوباما» با «ما» نیست و شما باور نمی‌کردید، حالا که آن‌ها برجام را پاره کرده‌اند حداقل باید به «باور» مردم احترام بگذارید و به آن برگردید. تیکه‌پرانی آشنا در مورد سریال گاندو که «صدا و سیما پول ندارد سریال بسازد، ولی گویا جای دیگر هست که برای تضعیف نهاد دولت هم پول دارد و هم مجوز‌ها و مشوق‌های لازم دریافت کرده و هم می‌تواند صدا و سیما را الزام به پخش کند» هم درست است هم نادرست. اینکه صدا وسیما پول ندارد سریال بسازد درست است، چون دولت تا توانسته از بودجه صدا و سیما زده است! نادرست است. چون سریال گاندو نه تنها تضعیف نهاد دولت نیست بلکه تقویت آن است مگر اینکه آقای آشنا معتقد باشد دولت باید تحت نفوذ آمریکا باشد. برگردیم به بخش اول سخنان آقای آشنا، اینکه می‌گوید؛ دولت پول ندارد سریال بسازد حرف درستی نیست. ۶ سال است صدا و سیما در اختیار شماست هر روز، هر دقیقه و هر ثانیه خواستید در آن ظاهر شدید و حرف خود را زدید. ۶ سال است هر روز یک سناریو و یک سریال برای گریز از پاسخگویی به مطالبات مردم و نیز وعده‌ای که به مردم دادید می‌سازید. مردم هم می‌نشینند این سریال‌ها را می‌بینند؛ «اما دوصد گفته چو نیم کردار نیست» شما بودید گفتید؛ ما چیزی را امضاء نمی‌کنیم مگر آنکه در همان روز همه تحریم‌های بانکی‌ها، نفتی، ... برداشته شود. دلسوزان و منتقدین خیرخواه شما گفتند این توافق هوشمندانه و ضابطه‌مند نیست. این توافق «متوازن»، «همزمان» و «پایاپای» نیست. نباید همه امتیازات را یک‌جا بدهید و منتظر اجرای تعهدات طرف بنشینید. اما آنقدر عجله داشتید ظرف کمتر از دو ماه همه تعهدات سنگین، خسارت‌آفرین، فراتر از استاندارد‌های آژانس و معاهده NPT را انجام دادید. نتیجه این شد که حقوق ملت را ضایع کردید، عزت ملت را که سینه به سینه آمریکا ایستاده بود با لبخند دیپلماسی و قدم زدن با وزیر خارجه روسیاه آمریکا در خیابان‌های وین زیر سوال بردید. حال قصه پرغصه برجام تمام شده طرف آن را وقیحانه زیر پا گذاشته و هر روز تحریم روی تحریم می‌گذارد و با پررویی می‌گوید شما همچنان در برجام بمانید، اما ما در آن نخواهیم ماند، ما می‌خواهیم جلوتر بیاییم تا سرنگونی نظام و براندازی اشتهای سیری نا‌پذیر خود را ادامه دهیم! برگردیم به بحث اول که آقای آشنا می‌گوید؛ دولت پول ندارد سریال بسازد با اطمینان هم می‌گوید، «صداو سیما پول ندارد سریال بسازد» این اطمینان از کجا نشأت می‌گیرد اصلاً موضوع مقاله من نقد دیدگاه دولت در مورد بحث نفوذ نیست، نقد برجام هم نیست، موضوعی که می‌خواستم بپردازیم همین اطمینان آشنا از همین مقوله «صداو سیما پول ندارد سریال بسازد» بود.
۹ هزار کانال ماهواره تلویزیونی غرب در آسمان ایران هر روز مشغول بمباران سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است فقط ۳۰۰ کانال تلویزیونی در ایران وقیحانه‌ترین روابط جنسی را که متکفل تجارت فیلم‌های پورنو است پخش رایگان می‌کند. صداو سیمای جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با تهاجم و شبیخون فرهنگی تنها ۵۰ شبکه بی‌رمق دارد که اغلب این شبکه‌ها تکراری و همپوشانی هم دارند. دولت برای اینکه یک فکری برای مظلومیت بودجه صدا و سیما بکند یک بودجه اضطراری به‌علاوه بر آنچه که در بودجه سالانه صدا و سیما آمده برای آن در نظر گرفته است. دولت در ماده ۳۷ قانون احکام دائمی برنامه‌های توسعه کشور مصوب ۱۰/۱۱/۹۵ یک فهرست بلند بالایی برای دفاع از انقلاب، نظام، اسلام و ترویج مبانی امام و رهبری را برای مقابله با دشمنان و ... تعریف کرده است و سازمان برنامه را مأمور کرده است ظرف ۶ ماه آیین نامه اجرایی آن را بنویسد و برای تصویب به هیئت دولت بیاورد. در بند «چ»؛ ماده ۳۷ قانون احکام دائمی برنامه‌های توسعه کشور آمده است: «کلیه دستگاه‌های اجرایی مکلفند یک درصد اعتبارات هزینه‌ای خود را طی قرارداد مشخص با سازمان صداو سیما صرف تولید برنامه جهت فرهنگ‌سازی و آگاهی بخش و اطلاع‌رسانی در مورد اهدافی که در صدر ماده ۳۷ آمده بکند.» از سال ۹۵ تاکنون که این مقاله را می‌نویسم دولت هیچ اقدامی در این‌باره نکرده است و تصویب‌نام‌های برای بند چ ماده ۳۷ قانون احکام دائمی برنامه‌های توسعه نداشته است. اطمینان آقای آشنا از این معنا که صدا و سیما بودجه‌ای برای ساخت سریال ندارد از کجا ناشی می‌شود؟ چون قرار بوده صدا و سیمای مظلوم جمهوری اسلامی برای دفاع از انقلاب و نظام و اسلام وفق بند چ ماده ۳۷ قانون احکام دائمی برنامه‌های توسعه کشور بودجه‌ای را دریافت کند. اما دولت بخشی از بودجه صدا و سیما را که ناظر به بند چ ماده ۳۷ قانون احکام دائمی برنامه توسعه کشور بوده اختصاص نداده است. قرار بوده ۶ ماه برای اجرای ماده ۳۷ آیین‌نامه بنویسد و به تصویب هیئت‌وزیران برساند. اما دو سال و چند ماه گذشته، ننوشته است. آقای آشنا نباید از اینکه بودجه سیما با زیر پاگذاشتن قانون برنامه قطع شده خوشحال باشد و بگوید صدا و سیما که بودجه ندارد! بلکه باید متأسف باشد. این تأسف هم برمی‌گردد به بی‌مهری دولت به رسانه ملی! این بی‌مهری نباید آن‌قدر باشد که حتی به مقوله امنیت ملی هم مرتبط گردد.

سیگنال اقتدار به بدخواهان/ «جان لوکاره» ما کجاست؟ /اقتصاد و سیاست رانت‌زده


• روزنامه فرهیختگان یادداشتی با تیتر اقتصاد سیاسی رمز‌های بهادار منتشر کرده که به این شرح است:
بیت‌کوین، اتریوم، لایت‌کوین، بیت‌کوین کش، بایننس‌کوین و بالغ بر ۱۷ هزار عنوان دیگر که در ایران به «رمز ارز» معروف شده‌اند، درواقع رمز‌هایی هستند که طی معادلات پیچیده ریاضی کشف می‌شوند. این رمز‌ها به‌سبب تقاضایی که در جهان برای آن‌ها ایجاد شده، هم خود ارزش یافته و «بهادار» شده‌اند و هم به‌عنوان ابزار مبادله (پول) استفاده می‌شوند؛ بنابراین اولا هیچ‌گونه ارزش ذاتی ندارند، ثانیا برخلاف ارز‌های رایج بین‌المللی که توسط بانک‌های مرکزی تضمین می‌شوند، هیچ‌گونه پشتوانه‌ای ندارند. صرفا برخی از این رمز‌های بهادار توسط دولت‌ها یا بنگاه‌های اقتصادی خاص با ارز‌های رایج بین‌المللی پشتیبانی می‌شوند. برای نمونه، رمز بهادار «تتر» (Tether) با دلار پشتیبانی می‌شود و همواره قیمت یک تتر با یک دلار برابر است. درباره رمز‌های بهادار، دو مساله پیش‌روی حاکمیت قرار دارد؛ نخست کشف این رمز‌ها (که لفظ استخراج برایش رایج شده است) و دوم خرید و فروش آنها. در یادداشت حاضر سعی می‌کنیم این دو مساله را از زاویه اقتصاد سیاسی مورد بررسی قرار دهیم. محاسبات لازم برای کشف رمز‌های بهادار از طریق پردازشگر‌هایی بسیار قدرتمند انجام می‌شود که به ماینر (Miner) معروف هستند. این ماینر‌ها بسته به قدرت پردازش، متنوع هستند. در اینجا یک ماینر متوسط با قدرت ۲۴ تراهش بر ثانیه (TH/s) را برای تحلیل خود در نظر می‌گیریم. قیمت هر ماینر با قدرت ۲۴ تراهش، حدود هزار دلار است و حدود سه‌سال عمر می‌کند. هر ماینر ۱۲۰۰ وات در ساعت برق مصرف کرده و تقریبا در هر ۵۰ هزار ساعت، یک بیت‌کوین تولید می‌کند. یعنی برای تولید هر بیت‌کوین، حدود ۶۰ هزار کیلووات برق نیاز داریم. اگر قیمت هر کیلووات برق را هفت سنت (ارزش برق صادراتی) در نظر بگیریم، ۴۲۰۰ دلار هزینه برق تولید هر بیت‌کوین است. ماینر‌ها باید در یک فضای کاملا خنک فعالیت کنند وگرنه می‌سوزند؛ بنابراین هزینه دستگاه خنک‌کننده و برق مصرفی این دستگاه‌ها را هم باید به هزینه‌های تولید یک بیت‌کوین اضافه کنیم. می‌توان به‌طور تقریبی تخمین زد برای تولید هر یک بیت‌کوین که ارزش روز ۲۲ تیرماه ۱۳۹۸ آن ۱۱۵۵۸ دلار است، حدود ۶ هزار دلار باید هزینه شود. ظاهر ماجرا یک فعالیت کاملا به‌صرفه است. شما هیچ کاری لازم نیست انجام دهید. سرمایه‌تان را هزینه تهیه یک مکان مناسب با یک سیستم خنک‌کننده و تعدادی ماینر کرده و اصطلاحا مزرعه تاسیس می‌کنید و درآمدزایی شما با یک سود بالا آغاز می‌شود. اگر ۱۰ دستگاه ماینر داشته باشید، روزی ۷۰ دلار درآمد کسب می‌کنید، یعنی ماهانه ۲۱۰۰ دلار یا به‌عبارتی، حدود ۲۷ میلیون تومان. اما واقعیت ماجرا با این ظاهر زیبا و پرسود هیچ نسبتی ندارد. شما با این کار درواقع در حال نابودکردن تدریجی اقتصاد کشور خود هستید که البته بزرگ‌ترین متضرر آن، خود شما خواهید بود. نخستین اشکال کشف رمز‌های بهادار این است که سرمایه‌های ملی که باید صرف تولید کالا شود، در راه دستیابی به یک ابزار مبادله هزینه می‌شود. یک صاحب مزرعه کشف بیت‌کوین، ابتدا ارز حاصل از صادرات کالا را صرف واردات ماینر می‌کند و یک خسارت به اقتصاد می‌زند. خسارت دوم، صرف‌شدن برق برای کشف این رمز‌های بهادار است که باید برای چرخاندن موتور‌های تولید و تامین رفاه جامعه استفاده می‌شد. خسارت سوم، تبدیل‌شدن کارخانه‌های کشور به مزارع بیت‌کوین و تعطیلی تولید است که پیوسته گزارش‌های متنوعی از این روند به گوش می‌رسد. خسارت چهارم، افزایش بیکاری به‌سبب تبدیل کارخانه‌های مولد به سوله‌های کشف رمز است. خسارت پنجم که بزرگ‌ترین ضربه این فرآیند به اقتصاد ملی است، تبدیل بیت‌کوین به ریال است. یعنی شما وقتی با صرف منابعی به ارزش حدود ۶ هزار دلار یک بیت‌کوین به دست آوردید، آن را به یک صرافی فروخته و حدود ۱۵۰ میلیون تومان دریافت می‌کنید. به فرآیند دقت کنید: شما هزار دلار ارزی که از طریق صادرات کالا (بخوانید نفت) به دست آمده، صرف خرید ماینر کرده‌اید. پنج‌هزار دلار دیگر منابع کشور (به‌ویژه برق که از محل نفت تولید می‌شود) صرف کشف رمز شده است. اینک ۱۵۰ میلیون تومان هم پول دست شماست که قصد دارید با آن نیازمندی‌های خود را به خوراک، پوشاک، خودرو، مسکن و... تامین کنید. به‌عبارت دقیق‌تر، پولی که باید «ابزار مبادله» یک کالا با کالای دیگر باشد، از طریق از بین بردن یک‌سری کالای باارزش به دست آمده است و خودش هیچ کاربرد مصرفی ندارد. کار شما مانند این است که دولت به‌طور مثال نفتی را که هزاران مصرف دارد، بسته‌بندی کرده و به‌عنوان ابزار مبادله به فروش برساند. یا یک مزرعه‌دار، گندمی را که برداشت می‌کند و این گندم باید تبدیل به نان شده و به مصرف غذایی برسد، بسته‌بندی کرده و جهت استفاده به‌عنوان یک ابزار مبادله (پول) به فروش برساند. نتیجه این فرآیند کاهش شدید ارزش پول ملی است، چراکه نه‌تن‌ها به‌ازای پولی که خلق می‌شود، کالایی تولید نمی‌شود بلکه کالا‌های باارزشی از بین می‌رود. می‌دانیم اگر تناسب میان موجودی کالا و پول در یک بازار به‌هم بخورد و پول بیشتر از کالا شود، ارزش پول کاهش می‌یابد. یک خسارت ششم نیز وجود دارد که درباره همه ابزار‌های مبادله ازجمله یورو، دلار و... صادق است و آن تبدیل رمز‌های بهادار به کالای سرمایه‌ای است؛ یعنی مردم این رمز‌ها را برای حفظ ارزش پول خود یا با انگیزه سود از محل نوسان قیمت آن تهیه کنند که خسارات آن در حوزه ارز (و سایر دارایی‌های نقدشونده مانند سکه، مسکن و خودرو) در سال‌های گذشته به انحای مختلف نمایان شده است. با این همه، اما این پرسش کماکان باقی است که با رمز‌های بهادار چه باید کرد؟ آیا نمی‌توان از این رمز‌ها که به‌عنوان یک ابزار مبادله در حال رواج هستند در راستای منافع ملی استفاده کرد؟ آیا غیر از این است که دلار و یورو نیز ارزش ذاتی ندارند و به‌سبب اینکه به‌عنوان ابزار‌های معتبر مبادله که در ازای صادرات کالا و خدمات به‌کار گرفته می‌شوند، تمایل به دریافت این ارز‌ها داریم؟ رمز‌های بهادار در دو حالت می‌توانند در راستای منافع ملی به‌کار گرفته شوند؛ نخست ایجاد رمز‌های بهادار با پشتوانه بانک مرکزی به‌عنوان ابزار مبادلاتی (توضیح اینکه ایجاد رمز بهادار کار پیچیده‌ای نیست و چنانکه ۱۷ هزار عنوان در دنیا ایجادشده، در کشور ما نیز ایجادشده و می‌شود) به‌نحوی که بانک مرکزی به پشتوانه دارایی‌های واقعی رمز بهادار خلق کند و آن را با احراز هویت اشخاص به‌عنوان ابزار مبادلاتی در سطح داخلی و بین‌المللی قرار دهد. تراکنش‌های رمز بهادار به‌هیچ‌وجه قابل ردیابی و تحریم نیستند. اگر این اتفاق بیفتد ما خواهیم توانست بدون استفاده از نظام بانکی بین‌المللی که تحت اشراف اطلاعاتی و مورد تحریم دشمن است، به مبادله کالا با کشور‌های طرف تجارت خود بپردازیم. حتی می‌توان در پیمان‌های پولی دوجانبه نیز از این ابزار بهره برد. طبیعتا چنین رمز بهاداری نباید برای کشف یا همان استخراج (mining) باز باشد. این رمز‌ها اصطلاحا باید pre-mine شده و سپس عرضه شوند. دوم، درباره کشف رمز‌های بهادار موجود مانند بیت‌کوین، آنچه قطعی است و درباره آن تردید نباید کرد این است که فرآیند تبدیل بیت‌کوین به ریال و ریال به بیت‌کوین، یک خسارت محض به اقتصاد کشور است. بانک مرکزی می‌تواند و باید این اقدام را سریعا انجام دهد. اگر نقصی در سامانه‌های رهگیری ریال و تحلیل اطلاعات تراکنش‌ها داریم، سریعا باید این نقص برطرف شود. به تعبیر رهبر حکیم انقلاب اسلامی، فعالیت اقتصادی در اسلام آزاد است، اما برای اشراف و نظارت دولت مرزی وجود ندارد. حدود دو سال پیش راقم این سطور مطالبه توقف تبادل ریال با بیت‌کوین را از نهاد‌های ذی‌ربط داشت، اما مع‌الاسف اقدامی صورت نگرفت، بلکه دبیر شورای عالی فضای مجازی اعلام کرد استخراج بیت‌کوین در دولت به‌عنوان یک «صنعت» پذیرفته شده است. آنچه می‌تواند به‌عنوان یک راهکار مورد مطالعه و بررسی دقیق قرار گیرد، این است که خریدار انحصاری رمز‌های بهادار کشف‌شده، دولت باشد و دولت مانند ارز آن را به واردات اقلام مورد نیاز کشور تخصیص دهد. اگر راهبرد ما این باشد، می‌توان تدابیری اندیشید که مزارع کشف رمز بهادار در موقعیت‌های خاص تاسیس شده و هزینه‌های انتقال برق کاهش یابد. به‌عبارت دقیق‌تر، افراد در سوله‌هایی که دولت در نزدیکی نیروگاه‌ها در اختیار آن‌ها قرار می‌دهد، ماینر‌های خود را فعال کنند، هزینه اجاره مکان، برق و سایر هزینه‌های جاری را پرداخت کرده و رمز کشف‌شده را به صرافی تعیین‌شده از سوی بانک مرکزی بفروشند. در حال حاضر، چند صرافی ارز بهادار مانند دیجی‌اکسچنج (digiexchange) در حال خرید و فروش رمز‌های بهادار در کشور هستند و ابعاد خساراتی که به اقتصاد می‌زنند، پیدا نیست. جالب اینکه وب‌سایت این صرافی فیلتر است، اما هویت مشتریان خود را از طریق دریافت سلفی به‌همراه کارت ملی و کارت بانکی احراز و از طریق شبکه بانکی از مردم پول دریافت می‌کند. درباره نحوه مواجهه با دستاورد‌های بشری در حوزه علوم‌انسانی و علوم‌تجربی، دو نگاه متفاوت و متضاد وجود دارد؛ نگاه نخست معتقد است دستاورد‌های بشری خنثی نیستند، بار فرهنگی و تمدنی دارند و اگر وارد جامعه اسلامی شوند قهرا آثار فرهنگی و تمدنی خود را نیز منتقل خواهند کرد. صاحبان این نگاه به دو گروه تقسیم می‌شوند که یکی اجتناب همه‌جانبه یا حتی‌المقدور از دستاورد‌های خارج از حوزه تمدن اسلامی را تجویز می‌کند و دیگری که بی‌نسبت با اندیشه تغلب نیست، تسلیم قهری برابر این دستاورد‌ها را اجتناب‌ناپذیر شمرده و در نتیجه پذیرش همه‌جانبه این دستاورد‌ها و کنار گذاشتن بخش‌هایی از حاکمیت اسلام را که با این جریان غالب متضاد است، توصیه می‌کند. در مقابل این نگاه، نگاه دیگری نیز وجود دارد که هرچند می‌پذیرد آن‌دسته از تکنولوژی و نهاد‌هایی که محصول حوزه تمدنی غیراسلامی است خنثی نیست، اما نه قائل به اجتناب و نه قائل به تسلیم قهری که معتقد به «تصرف» است. از منظر تصرف دینی، ابزار‌های انسانی و تجربی که در خارج از حوزه تمدنی اسلام ایجاد شده‌اند به دو دسته تقسیم می‌شوند: یا با اعمال شرایط و ایجاد جرح و تعدیل‌ها و حذف و اضافاتی، قابلیت به‌کارگیری در جامعه اسلامی را دارند که به همین ترتیب تصرف شده و مورد استفاده قرار می‌گیرند؛ یا اینکه اساسا قابل تصرف نیستند و به‌کلی کنار گذاشته می‌شوند. درباره رمز‌های بهادار و کلا فناوری بلاک‌چین (Block Chain) باید گفت این فناوری را نیز نه باید کاملا نفی کرد و نه کاملا تسلیمش شد. این فناوری اگر رها شود، اقتصاد و حتی سیاست ما را به‌شدت آسیب‌پذیر خواهد کرد و اگر مدیریت شود، یک ابزار مفید در اختیار منافع ملی خواهد بود.

• روزنامه جوان یادداشتی با عنوان پاسداری شجاعانه از منافع ملی منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید.
هدف قرار گرفتن مراکز تجمع تروریست­‌ها در حاشیه مرز‌های شمال غربی کشور از سوی واحد‌های موشکی، پهپادی و توپخانه نیروی زمینی سپاه را باید جلوه تازه‌ای از حراست این نهاد انقلابی از کیان امنیت ملی و کوتاه کردن دست‌های اشرار و تروریست‌ها دانست. هنوز چند هفته از پاسخ قاطع پدافند نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به پهپاد تجاوزگر فوق­‌پیشرفته امریکایی نگذشته که اقدام اخیر سپاه در وارد کردن ضربه‌های اساسی به گروهک‌های تروریست شرور، نشان داد که این نیروی انقلابی در هوشیاری کامل بوده و از منافع ملی و امنیت ملی، شجاعانه پاسداری می‌کند. در عین حال همزمانی این دو رویداد مهم امنیتی با پخش مجموعه تلویزیونی از سیمای جمهوری اسلامی ایران که یکی از پرونده‌های ضدجاسوسی سازمان اطلاعات سپاه را به تصویر کشیده است، به خوبی بلوغ و آمادگی همه جانبه سپاه در ابعاد گوناگون امنیت ملی را در پیش چشم ملت ایران و جهانیان آشکار ساخته است. اکنون پاسداران انقلاب اسلامی در حوزه‌های گوناگون دفاعی، امنیتی و اجتماعی به تهدیدات پیچیده نرم، سخت و نیمه سخت دشمن پاسخ مناسب می‌دهند و حتی در حوزه‌هایی شاهد اقدام فعال و بازدارنده نیز از سوی این نیرو‌ها نیز هستیم. این چارچوب عملی را می‌توان الگوی مناسبی برای مواجهه عملی و فعال با دشمن دانست و اکنون که در عرصه‌های گوناگون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در معرض تهاجم دشمن با همه ابزار‌های پیشرفته و هم‌افزا هستیم، به میدان آمدن این روحیه می‌تواند حلال مشکلات کشور و خنثی کننده توطئه‌های دشمن باشد. طبیعی است که جریاناتی که خود مورد نفوذ قرار گرفته‌­اند و یا تسهیل­‌گر نفوذگران دشمن هستند، در مقابل این حصن حصین انقلاب ایستاده و با تقلا‌های بی فایده می‌کوشند یا نفوذ دشمن را انکار نمایند و یا جاسوسان دشمن را تطهیر کنند. اینان همان‌هایی هستند که اگر ترامپ و امثال او برجام را نقض کنند و یا از آن خارج شوند، باز جریان انقلابی را مقصر قلمداد می­‌کنند و همانانی هستند که روی دوقطبی کاذب جنگ و صلح برای خود سواری انتخاباتی می­‌گیرند. بدین ترتیب نباید از ساده‌­اندیشان و یا تسهیل‌گران نفوذ انتظاری جز زیر سؤال بردن تلاش پاسداران حریم امنیت ملی و نیز خفیف شمردن توطئه دشمن را داشت. البته نکته در خور تأمل در شرارت‌های اخیر در شمال غرب که نباید از آن غافل شد پیوستگی زمانی این خرابکاری­‌ها با کوبیدن جریانات تجدیدنظرطلب داخلی بر مواضع تقویت کننده واگرایانه و طرح زمزمه «فدرالیسم» از سوی یکی از سران فتنه که همگی نشان می‌دهد در یک پازل کلی جریانات ضدامنیت ملی چه سناریوی گسترده‌ای را برای آسیب رساندن به کشور تدارک دیده اند؟! به نظر می‌رسد مجموع این اقدامات را باید در چارچوب کلی جنگ ترکیبی دشمن ارزیابی کرد که یکی از ابعاد آن تجزیه‌طلبی قومی مذهبی از طریق جنگ نیابتی و تروریستی است و هوشیاری سپاه در مقابل این تحرکات به خوبی نشان داد که این سناریوی دشمن نیز محکوم به شکست است.
• روزنامه سیاست روز سرمقاله‌ای با مضمون آیا مردم مقصرند؟ درج کرده که در ادامه می‌خوانید.
دوران ریاست جمهوری مرحوم هاشمی رفسنجانی تنها دورانی بود که یک رئیس جمهور از اختیارات و امتیازات ویژه برخوردار بود. اگر بگوییم وضعیت اقتصادی که اکنون شاهد آن هستیم درصد زیادی از آن میراث تصمیمات، برنامه‌ها و طرح‌های اقتصادی دوران دولت سازندگی است، بزرگنمایی یا سیاه نمایی نکرده ایم. چنین میراثی به دولت‌های بعد نیز سرایت کرد. هر چند دولت‌های پسین، تلاش کردند یا با آن سیاست‌ها کار را ادامه دهند، یا سعی داشتند، ریل گذاری اقتصادی و حتی سیاسی آن دوران را تغییر دهند. آیا مردم مقصر بودند که فردی همچون مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی را انتخاب کردند؟ یا پس از آن فردی همچون آقای خاتمی با رأی مردم برگزیده شد که باعث تلاطم‌های شدید سیاسی در کشور شد و از اقتصاد غفلت شد و یا حتی زمانی که مردم به آقای احمدی نژاد رای دادند و او را به مرحوم هاشمی رفسنجانی ترجیح دادند، اشتباه مردم بود؟ انتخابات سال ۸۸ را اصلاح طلبان با سفسطه و مغالطه خود به یک آشوب و فتنه تبدیل کردند، ادعای تقلب از سوی آن‌ها و نامزد‌های انتخابات ریاست جمهوری این طیف سیاسی مطرح شد، چرا که بار دیگر نمی‌خواستند باور کنند، فردی، چون موسوی مقابل احمدی نژاد شکست خورده است. ادعا می‌شود که نخبگان جامعه به میدان آمدند تا مردم را از خطر انتخاب شدن آقای احمدی نژاد در سال ۸۴ آگاه کنند، اما گوش مردم بدهکار نبود! بهتر نیست به انتخاب مردم احترام گذاشت؟ آیا می‌توان این وضعیت را در انتخابات سال ۹۲ نیز مصداق دانست؟ یعنی ایا مردم اشتباه کردند آقای روحانی را انتخاب کردند؟ اکنون که شرایط اقتصادی و سیاسی کشور به گونه‌ای است که همگان می‌بینند، آیا مقصر این وضعیت انتخابی است که مردم در سال ۸۴ و ۸۸ داشته اند؟ منصفانه خواهد بود اگر بگوییم، هم در دور اول ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد و هم در دور دوم، کارشکنی‌های بسیاری علیه آن دولت از سوی طیف مخالف انجام شد تا ناکارآمدی آن را اثبات کند. مخالفین دولت آقای احمدی نژاد می‌توانند انکار کنند که وعده داده بودند دولت احمدی نژاد ۶ ماه بیشتر دوام نخواهد آورد؟! البته برخی رفتار‌های ساختار شکنانه دولت آقای احمدی نژاد در دور دوم ریاست جمهوری را نباید نادیده گرفت. اگر طیف سیاسی اصلاح طلب مردم را مقصر می‌داند و مستوجب محاکمه، دلیل آن تنها یک مسئله است، خود برتربینی حتی فراتر از میلیون‌ها ایرانی که بر اساس تشخیص خود رأی داده‌اند و اگر هم مشکلاتی با رأی آن‌ها به وجود آمده باشد، خود نخستین افرادی خواهند بود که از انتخاب خود، زیان خواهند دید. پس در هر صورت باید به رأی مردم احترام گذاشت و آن را کوچک ندانست. در این راه آیا نخبگان اشتباه نمی‌کنند؟ آیا آن‌ها باعث انحراف و تغییر نظر مردم نمی‌شوند؟ چه بسا همین کارکرد نخبگان ادعایی، باعث انتخاب اشتباه مردم نیز شود. باید تن به قانون و انتخاب مردم داد و حکومت اسلامی، مبتنی بر آراء مردمی است، همین مردم اگر در وسط راه تشخیص دهند انتخاب اشتباهی کرده‌اند، پا به میدان می‌گذارند و خواهان برکنای منتخب خود می‌شوند، همانگونه که در زمان بنی صدر چنین کردند.

• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقاله‌ای با عنوان اصلاح بودجه؛ شعار تکراری یا هدف منتشر کرد که به این شرح است:
درآمد پایدار از شعار‌های همیشگی مدعیان اصلاح ساختار بودجه است. سال‌هاست شعار نظام جامع مالیاتی داده می‌شود، اما نتیجه آن چه بوده است؟ مالیات ارزش افزوده به‌طور ناقص اجرا شده، اما پافشاری بر اجرای ناقص آن، ادامه دارد. از خصوصیات اداره کشور، انجام ناقص بسیاری از طرح‌های اصلاح ساختاری است. لازم است اصلاح ساختار از حذف معافیت‌های مالیاتی شروع شود. بر واگذاری و مولدسازی دارایی‌های دولت اشاره شده است. ابتدا اینکه، لیست واضحی از آن در دست نیست. سپس اینکه، به‌دلیل نداشتن برنامه و هدف، نتیجه واگذاری این دارایی‌ها همانند نتیجه واگذاری شرکت‌های دولتی و فربه شدن نهاد‌های خاص است. از نظر نگارنده درخصوص اموال بخش نظامی و بانک‌های آن، دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی، شرکت‌های دولتی و همچنین نهاد‌های خاص که همگی از بودجه عمومی کشور ارتزاق کرده‌اند، هیچ اقدام خاصی انجام نخواهد پذیرفت. چه بسا اینکه اموال زیادی در این بخش محبوس شده است. در انتها باید گفت بسیاری از سیاست‌های اصلاح ساختار؛ تکراری، ناقص و ناشی از نبود یک هدف مشخص است. اگر به این موارد توجه نشود شوربختانه باید گفت کارکرد این اصلاح ساختار محدود به گذر از وضعیت فعلی می‌شود.

• روزنامه خراسان یادداشتی با مضمون ۳ پیام شلیک جدید نصرا... درج کرده که به این شرح است:
با مرور سخنان نصرا... درمصاحبه با المنار درمی‌یابیم که از یک سو آن چه وی درخصوص مسائل داخلی لبنان مطرح کرد، «تثبیت معادله بازدارندگی جنگ ۳۳ روزه» و آن چه درباره منطقه و ایران و مقاومت مطرح کرد «هشدار جدی و پیام رُک به تل‌آویو» بود. این یادداشت نکته‌های اصلی مصاحبه نصرا... را توضیح می‌دهداما در ابتدا باید به این نکته توجه کرد که صهیونیست‌ها و جامعه مستقر در سرزمین‌های اشغالی توجه ویژه‌ای به سخنان سیدمقاومت دارند، علت هم بر می‌گردد به سال ۲۰۰۶ و جنگ ۳۳ روزه که تمام سخنان و وعده‌های وی عملی شد و حتی برخی معتقدند در جنگ ۳۳ روزه جامعه صهیونیستی سخنان نصرا... را از مطالب رسانه‌های عبری معتبرتر و دقیق‌تر می‌دانستند. وی در این مصاحبه نیز با دردست گرفتن نقشه سرزمین‌های اشغالی مقابل دوربین‌ها وتهدید صهیونیست‌ها برای بازگشت به «عصرحجر» نشان داد که مقاومت ابزار‌های توانمند جدیدی برای مقابله با صهیونیست‌ها دارد. اما پیام‌های سخنان نصر‌ا... چه بود؟
۱. رد اختلاف بین جریان مقاومت با روسیه در سوریه:بدون شک حضور نظامی روسیه در سواحل طرطوس و نیز قرارداد‌های نظامی روسیه با سوریه جایگاه قابل توجهی را در اختیار روسیه گذاشته است، اما این جایگاه در مقایسه با جایگاه ایران و حزب‌ا... به هیچ‌وجه «راهبردی» به حساب نمی‌آید. روسیه و سوریه اساسا در بعضی موضوعات راهبردی اختلاف استراتژیک دارند که چنین اختلافی بین دمشق و تهران وجود ندارد. به عنوان مثال در جنگ ۳۳ روزه، که یک طرف رژیم صهیونیستی و یک طرف حزب‌ا... بود، برابر اسناد، بعضی افسران یهودی روسیه در کنار افسران اسرائیل در اطراف «بنت‌جبیل» علیه حزب‌ا... می‌جنگیدند در حالی که در این جنگ دولت سوریه از نظر تسلیحاتی و لجستیکی به طور کامل در کنار حزب‌ا... قرار داشت. همین الان پروتکل‌های تسلیحاتی امضا شده بین سوریه و روسیه بر مبنای شلیک نکردن به اسرائیل استوار است که البته سوریه به طور محدود به آن عمل می‌کند. با این وصف وزن تاثیر روسیه در سوریه به اندازه‌ای نیست که بتواند از طرف دولت سوریه و هم‌پیمانان منطقه‌ای آن تصمیمی بگیرد و وعده‌ای بدهد و آن را عملیاتی کند، اما همواره شایعاتی درباره اختلاف شدید و حتی درگیری بین جریان مقاومت و روسیه در سوریه منتشر می‌شود به این خاطر بخشی از سخنان نصرا... رد شایعات در این خصوص و تأکید برهماهنگی بین ایران و روسیه و در عین حال استقلال عمل حزب‌ا... و مقاومت در سوریه بود: «ما با روسیه دوست هستیم و با آن‌ها هماهنگی داریم البته از آن‌ها دستور نمی‌گیریم و طرفی که هماهنگی را انجام می‌دهد وزارت دفاع سوریه است هماهنگی بزرگی میان روسیه و ایران چه در زمینه نظامی و چه سیاسی وجود دارد. به کسانی که بر روی اختلافات ایران و روسیه حساب باز می‌کنند می‌گویم که امروز ایران و روسیه از هر زمان دیگری به یکدیگر نزدیک‌تر هستند.»
۲. تاکید برفقدان عمق راهبردی سرزمین‌های اشغالی:عمق راهبردی اصطلاحی است که در حوزه نظامی و جنگ از آن استفاده و به‌فاصله بین خط مقدم یا بخش‌های نبرد رزمندگان و مناطق اصلی صنعتی، پایتخت‌ها، قلب کشور و دیگر مراکز اصلی جمعیت و تولید نظامی اطلاق می‌شود. کشور‌های وسیع و دارای عمق راهبردی این امکان را دارند که پس از حمله غافلگیرانه و دریافت ضربه اول در بخش دیگری از خاک خود، نیرو‌های خود را جمع‏‏آوری کنند و به بازسازی آن برای مقابله با دشمن بپردازند. رژیم صهیونیستی که فاقد عمق راهبردی است از این امکان محروم است؛ بنابراین اگر به‌سرعت، ضربه کاری بخورد، توان جمع‌آوری نیرو‌ها و بازسازی آن‌ها در مناطقی دیگر را ندارد. این همان چالشی است که صهیونیست‌ها همواره برای آغاز جنگی جدید درخصوص آن تعلل می‌کنند. نصرا... در بخشی از سخنانش می‌گوید: «در نوار ساحلی سرزمین‌های اشغالی، از شهرک نتانیا تا اشدود که طول آن ۷۰‌کیلومتر و عرض آن ۱۴ تا ۲۰ کیلومتر است، تعداد زیادی از شهرک‌های اسرائیلی در این نوار قرار دارند. این نوار یا مربع که ۱۲۰۰ کیلومترمربع است تمامی مراکز دولتی اسرائیل از جمله فرودگاه بن‌گوریون و انبار‌های سلاح و کارخانجات پتروشیمی و دو بندر تل‌آویو و اشدود در آن قرار دارد. آیا با موشک‌باران این منطقه، رژیم صهیونیستی می‌تواند با پیامد‌های آن کنار بیاید؟ چه کسی می‌تواند طرف دیگر را به عصر حجر بازگرداند؟»
۳. دیگر نیروی هوایی، تکلیف جنگ‌های اسرائیل را مشخص نخواهد کرد!:این جمله پیامی مهم برای تل آویو بود. نصرا... حداقل دو بار در برهه اخیر به صراحت به تل‌آویو اعلام کرده که حزب‌ا...، موشک نقطه‌زن دارد. این بار در این مصاحبه در قالب «سیاست ابهام در مقابل دشمن» اعلام کرد که حزب‌ا... شاید موشک ضد هواپیما داشته باشد. طرح چنین ابهامی برای دشمن، آغاز هر جنگ جدید را به شدت سخت می‌کند به ویژه که اسرائیل در سال‌های اخیر هرگاه در حوزه دریایی و زمینی کم آورده است، به وسیله حملات سهمگین هوایی توسط هواپیما‌های پیشرفته خود، تلاش کرده است تا شکست‌های نظامی خود را جبران کند. طبیعتا وقتی در برتری این بخش نیز تردید جدی به وجود بیاید، تل‌آویو دیگر به این سادگی قادر نخواهد بود به تعرض به لبنان فکر کند. نکته دیگر که باید به آن اشاره کرد تهدیدات اخیر نتانیاهو علیه ایران است. نتانیاهو به تازگی مدعی شده که با هواپیما‌های نظامی پیشرفته‌ای همچون اف ۳۵ می‌تواند برخی مراکز هسته‌ای ایران را هدف قرار دهد! اینک این احتمال معنا می‌شود که نصرا... در آستانه معتبرسازی مجدد تهدید حمله هوایی نتانیاهو این پیام راهبردی را به او منتقل کرده است که در صورت لزوم می‌توانند، قبل از رسیدن هواپیما‌های اسرائیل به آسمان ایران، آن‌ها را ساقط کنند. خلاصه آن که مصاحبه اخیر سید حسن نصرا... به نقطه عطف اساسی در تصمیم‌گیری‌های مقامات امنیتی و نظامی تل‌آویو تبدیل شده است و تا مدت‌ها به عنوان یک منبع و مرجع در بررسی گزینه‌های حزب‌ا... مد نظر آن‌ها قرار خواهد داشت.

• روزنامه ایران تیتری با عنوان از فرود دولت فرازی ایجاد نمی‌شود منتشر کرد که به این شرح است:

روز چهارشنبه گذشته بخش‌هایی از لایحه «مدیریت تعارض منافع در انجام وظایف قانونی و ارائه خدمات عمومی» در دولت بررسی و کلیات و بخش‌هایی از آن تصویب شد. دو خانم همکار ما در دولت یکی دکتر مولاوردی حقوق شهروندی را به پیش برده بود و اینک دکتر جنیدی این لایحه را در کمیسیون‌های دولت مطرح کرده و پیش برده است. یکی از اصول مبنایی حقوق عمومی لزوم رعایت منابع عمومی از سوی کارگزاران و مقامات و مسئولان در اعمال وظایف تقنینی، اجرایی و قضایی است. همواره این احتمال وجود دارد که این اعمال وظایف با منافع عمومی در تعارض قرار گرفته و منفعت شخصی خود یا بستگانشان در آن نهفته باشد. این لایحه کمک خواهد کرد به‌طور ساختارمند منفعت عمومی بر منفعت شخصی تقدم یابد. به‌عنوان نویسنده کتاب «زنده‌باد فساد» که راه‌اندازی اولین ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی در دولت و مسئولیت دبیری آن ستاد در دولت خاتمی را برعهده داشتم، معتقدم برخورد‌های موردی و شبه‌افشاگرانه با پدیده فساد قادر به مهار فساد نخواهد بود، بخصوص در جامعه ایران که گاهی شائبه‌ای از سیاسی بودن مبارزه با فساد وجود دارد. راه بنیادین ایجاد ساختار‌هایی است که در آن فساد ممکن نباشد. این لایحه علاوه بر سایر کارکرد‌های خود یکی از اقدامات مهم دولت روحانی برای این ساختارسازی نیز هست.

از ظریف تا ظریف
چهارشنبه گذشته رئیس جمهوری در بخشی از جلسه دولت در بیانات خود درباره برجام نیز سخن گفت. به‌نظرم هنوز برجام در جامعه ایران مورد قضاوت منصفانه قرار نگرفت. شواهد نشان می‌دهد برجام موجب تزلزل سیاست خارجی امریکا شده است. در کمتر موضوعی هیأت حاکمه امریکا این‌چنین با چالش مواجه شده است. ارزش‌های برجام را می‌توان از نگرانی رژیم اسرائیل و برخی بازی‌خوردگان اسرائیل در منطقه دریافت. اسرائیلی‌ها به وضوح گفتند ما فشار آوردیم تا امریکا از برجام خارج شود. در این میان برخی داوری‌های ناعادلانه که در مورد سیاست خارجی و ظریف صورت می‌گیرد جای تأمل دارد. حتی دونالد ترامپ در دوره رقابت‌های انتخاباتی اذعان کرده بود ظریف قوی‌تر از طرف‌های امریکایی خود ظاهر شده است و در سطح جهانی هم شنیدیم که وزیر خارجه ایران را برای راهبری مذاکرات می‌ستودند. بسیاری معتقدند برجام افتخار دیپلماسی در تاریخ ایران است. در روز‌هایی که از همه سو به دولت تاخته می‌شود، تحریف‌های زیادی درباره دولت و برخی چهره‌های ملی مثل ظریف صورت می‌پذیرد. در کنار این موارد به یاد تعبیر رهبر معظم انقلاب درباره محمدجواد ظریف افتادم که او را امین، غیور، شجاع و متدین توصیف کرده بودند. براستی این توصیف با آنچه این روز‌ها به طور نامنصفانه‌ای از سیاست خارجی و دکتر ظریف به تصویر کشیده می‌شود، چقدر همخوانی دارد؟



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *