خودزنی نتانیاهو/ به قول خودتان، مگر دیوانه‌ایم؟!

10:12 - 05 شهريور 1398
کد خبر: ۵۴۴۸۴۴
خودزنی نتانیاهو، به قول خودتان، مگر دیوانه‌ایم؟!، در اهمیت رایزنی و دیپلماسی، آبادی با ملاقات نمی‌آید و سوراخِ اعتماد گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های امروز است.

خودزنی نتانیاهو/ به قول خودتان، مگر دیوانه‌ایم؟!به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، خودزنی نتانیاهو، به قول خودتان، مگر دیوانه‌ایم؟!، در اهمیت رایزنی و دیپلماسی، آبادی با ملاقات نمی‌آید، آقای روحانی به خاطر منافع ملی پالس مذاکره ندهید، حضور ظریف در گروه هفت و پیام اروپا به آمریکا، به سوی دیپلماسی دگرگون شونده، آقای ظریف تکرار راه رفته ارزش دارد؟، تنفس در فضای شیشه‌ای فرهنگ و سوراخِ اعتماد گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های امروز است که در ادامه می‌خوانید:

• روزنامه حمایت یادداشتی با تیتر «خودزنی نتانیاهو» منتشر کرده که به این شرح است:
حمله پهپادی رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان و سخنرانی کوبنده «سید حسن نصرالله» به‌منظور تشریح پاسخ آتی حزب‌الله، در زمره تحولات بسیار کلیدی و مهمی قرار می‌گیرد که برای واکاوی آن، باید کمی به عقب بازگردیم و سیری در حوادث منطقه داشته باشیم. آمریکا، رژیم صهیونیستی، شرکا و مزدورانش سال‌هاست که در غرب آسیا به طراحی توطئه مشغول‌اند، ولی هر چه بیشتر برای تحقق آن کوشیدند، کمتر به نتیجه رسیدند و نهایتاً با شکست مواجه شدند. وقتی مجموعه‌ای طرحی را محاسبه و بر اساس ارزیابی‌ها، هزینه‌هایی برای عملیاتی شدن آن در نظر می‌گیرد و علیرغم تجمیع امکانات خود و همراهانش به در بسته می‌خورد، قطعاً مانع و رادعی جدی در میان است که نمی‌تواند از پس رفع‌ورجوع آن برآید. رژیم صهیونیستی نیز برحسب واقعیات خاورمیانه، از مجموعه شکست‌های سریالی در عراق، سوریه، لبنان، فلسطین و یمن منفک نیست و شریک جرم آمریکا، عربستان و دیگر بازیگران جنایتکار منطقه به شمار می‌آید. این هزیمت‌های دومینووار البته بازتاب‌های محسوسی در سرزمین‌های اشغالی، هیئت حاکمه و شهرک‌نشین‌ها داشته که اولین برآیند آن، عبارت است از تنگ‌تر شدن علی‌الدوام حلقه محاصره صهیونیست‌ها. به‌بیان‌دیگر، هم‌زمان با شکست‌های پی‌درپی آمریکا و اعوان‌وانصارش، ضریب آسیب‌پذیری اسرائیل نیز در حال افزایش است و پدرخوانده اشغالگران نیز سه بار تاکنون تصریح کرده که ۷ هزار میلیارد دلار در منطقه به هدر داده است. متأسفانه این ضجه از سر درد ترامپ تاکنون به بوته نقد علمی نیامده و زیر ذره‌بین محاسبات راهبردی، امنیتی و نظامی قرار نگرفته تا مشخص شود که معنای آن چیست و چگونه محور مقاومت با حداقل آورده، جریانی را با حداکثر آورده ۷ تریلیون دلاری به خاک مذلت نشانده است. با این مقدمه اکنون می‌توان نگاهی جامع‌تر و عمیق‌تر داشت به آنچه در سرزمین‌های اشغالی می‌گذرد تا بدانیم که چرا «بنیامین نتانیاهو»، بی‌محابا، بی‌سابقه و به تعبیر دقیق‌تر، با حالت خودزنی و انتحاری به‌سوی تمام جبهه‌ها آتش گشوده است. دیوانگی نخست‌وزیر رژیم کودک‌کش برای کلید زدن پنج حمله به عراق را حداقل طی سال‌های گذشته و در شرایط بحرانی و حساس کنونی نمی‌توان آدرس داد. وی با انداختن باد در غبغب اعلام کرده این حملات کار اسرائیل بوده و به عاملیت مستقیم این رژیم در حمله به اهداف ایرانی در عراق تصریح نموده است. رژیم صهیونیستی افزون بر عراق، به‌صورت متوالی و مصرانه به سوریه و لبنان حمله کرده و سپس با ارائه اطلاعات غلط به دنیا، مدعی شد که اهداف ایرانی را در سوریه نیز مورد اصابت قرار داده است، حال‌آنکه دو جوان از حزب‌الله در این حملات به شهادت رسیدند. نخست‌وزیر تبهکار و خطاکار صهیونیست‌ها همچنین تلاش ناکامی برای حمله به یکی از مراکز حزب‌الله صورت داد، اما گویا فراموش کرده که چنانچه به تعدی و چنگ و دندان نشان دادنش پاسخ داده شود – که قطعاً این‌گونه خواهد شد - دودمان وی و حاکمیتش به باد خواهد رفت، چراکه حسب اخبار موثق، محور مقاومت در عراق و لبنان، در حال تجهیز و آماده‌سازی برای پاسخ دندان‌شکن به صهیونیست‌ها هستند. برای کند و کاو خودزنی نتانیاهو و اینکه چرا تصمیم دارد همه محاسبات، معادلات و قواعد درگیری را دگرگون کند باید گفت که تیم امنیتی وی به این جمع‌بندی رسیده‌اند که افزون بر موفقیت در این گام بسیار اشتباه، می‌توانند از طریق این حملات، قطب نمای معادلات منطقه را به سمت خود بچرخانند. از منظر نتانیاهو، در حال حاضر، نه بحث «نفوذ»، بلکه موضوع «وجود» مطرح است و گمان می‌کند که اگر در این حیص و بیص، برای هدف قرار دادن حشدالشعبی عراق و حزب‌الله لبنان تعلل ورزد، بازو‌های نفوذ بلندپروازانه ایران در منطقه تقویت می‌شوند؛ لذا منظور از این حملات، توهم وارد آوردن ضربات اولیه و سپس دعوت از آمریکا برای زدن تیر خلاص به جریان‌های مقاومت در عراق و سوریه است و سرمنشاء دست‌درازی و غلط اضافه صهیونیست‌ها طی روز‌ها و هفته‌های اخیر، از این تفکر غلط ناشی می‌شود. این در حالی است که پاسخ سید حسن نصرالله در سخنرانی یکشنبه‌شب خود به سبعیت اسرائیل، بسیار بدیع، رعب‌آور و قابل‌توجه است.
۱. سید مقاومت به نکته بسیار دقیقی درباره چرایی کمپین دیوانه‌وار وی در حمله به سه کشور مهم منطقه اشاره کرد. نتانیاهو در حال حاضر درگیر انتخابات کنست است که بناست در ۲۶ شهریور سال جاری برگزار شود و از تبعات شکست در آن وحشت دارد. «ایهود اولمرت»، نخست‌وزیر اسبق این رژیم در سال ۲۰۰۶ پس از ضرب شست حزب‌الله و باخت سنگین اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه، به دلیل فساد مالی و دریافت رشوه، راهی زندان شد. نتانیاهو نیز در حال حاضر درگیر چند پرونده مفتوح در خصوص جرائمی از قبیل اختلاس، رانت‌خواری، پول‌شویی و دریافت رشوه است و به همراه خانواده‌اش تابه‌حال چندین بار مورد بازجویی قرارگرفته است؛ لذا با فرافکنی و به بهای به آتش کشیدن اسرائیل و منطقه، می‌کوشد که خود را از مهلکه نجات داده و از مجازات زندان بگریزد. گرفتار شدن در زندان برای وی مترادف با «مرگ سیاسی» است و ممات سیاسی به مفهوم «مرگ معامله قرن» محسوب می‌شود. در اصل، نتانیاهو طراح اصلی توطئه معامله قرن است که با دلالی «جارد کوشنر» و امضای ترامپ، شکل رسمی به خود گرفته، ولی بااین‌حال، به نتیجه نرسیده و دچار تبعات متعددی شده است.
۲. سید حسن نصرالله به تغییر وحشتناک معادله در بزنگاه‌های انتخاباتی این رژیم نیز اشاره و تصریح کرد که نتانیاهو برای ابقا در مقام نخست‌وزیری، خون فلسطینی‌ها، سوری‌ها و لبنانی‌ها را می‌ریخت و در داخل برای پیروزی در برابر رقبایش هزینه می‌کرد، ولی این بار، قرار است که وی با خون صهیونیست‌ها به اریکه قدرت برسد، چراکه حزب‌الله به‌زودی مردم سرزمین‌های اشغالی را به‌تلافی عملیات تجاوزکارانه این رژیم، به خاک و خون خواهد کشید و او باید پاسخگوی خون شهرک‌نشینان صهیونیست باشد.
۳. پاسخ به هرگونه تجاوز پهپادی رژیم صهیونیستی که در بیان شدیداللحن سیدحسن نصرالله به آن تصریح شد، نشان می‌دهد که تحولی کمی و کیفی در سامانه پدافندی حزب‌الله رخ‌داده است. این نکته از این منظر حائز توجه است که نه ارتش و نه حزب‌الله حق برخورداری از پدافند هوایی را نداشتند و از حالا به بعد، مقاومت اسلامی لبنان به یگان پدافندی دقیقی مجهز شده که برای استفاده از آن، خود را ملزم به کسب مجوز از هیچ فرد یا نهادی نمی‌داند.
۴. سید مقاومت بر پاسخ قدرتمندانه از داخل لبنان و نه مزارع مرزی شبعا تأکید کرد و شکل جدیدی از هماوردی را برای صهیونیست‌ها ترسیم نمود. به‌این‌ترتیب که چنانچه تل‌آویو دست از پا خطا کند، نیازی به حضور در مرز‌ها برای جنگ نیست، بلکه با سلاح‌های پیشرفته و بهره‌گیری از بانک اهداف از هر نقطه لبنان، پاسخی جدی و در خور به تعدی صهیونیست‌ها داده خواهد داد. ضمن اینکه طرفداران آمریکا را در عمل انجام‌شده قرار داد و از آن‌ها خواست که به‌جای فضاسازی در مورد جنگ و ماجراجویی، از کاخ سفید بخواهند که سگ هار خود را از حمله بر حذر دارد. دبیر کل حزب‌الله لبنان با تاکتیک عملیات روانی نظیر وعده به حمله طی چند روز آینده، بسیاری از هجمه‌های صهیونیست‌ها را به هزیمت کشانده و گاهی این عملیات روانی را با عملیات نظامی– «جنگ هوشمند» (Smart War) - ممزوج و حریف را آچمز کرده است؛ بنابراین در حال حاضر، حزب‌الله تلفیقی از جنگ نظامی و امنیتی از یک‌سو و عملیات روانی از سوی دیگر را برای مدیریت توحش صهیونیست‌ها بکار گرفته که در روز‌های آتی باید منتظر ثمرات درخشان آن باشیم.
• روزنامه کیهان یادداشتی با عنوان «به قول خودتان، مگر دیوانه‌ایم؟!» را منتشر کرده که به این شرح است:
دیروز آقای روحانی در همایش دستاورد‌های دولت در توسعه زیر ساخت‌های روستایی گفت: «اگر بدانم که به جلسه‌ای بروم و با کسی ملاقات کنم که در نتیجه، کشور آباد شده و مشکلات مردم حل می‌شود، دریغ نمی‌کنم.». درباره این بخش از اظهارات رئیس‌جمهور محترم گفتنی است که:
- آقای روحانی مشخص نکرده‌اند که منظورشان از ملاقات با کسی که احتمال می‌دهند نتیجه آن آبادانی کشور باشد، چه کسی و یا چه کسانی است؟ چرا که ملاقات ایشان غیر از نتانیاهو و ترامپ با هیچکس دیگری منع نشده است و طی،‌سال گذشته، تقریبا با سران همه کشور‌ها ملاقات داشته‌اند. به یقین منظور آقای روحانی ملاقات با نتانیاهو نیست. اما، اگر نظر آقای روحانی به ملاقات با ترامپ باشد! باید پرسید؛ مگر حضرتعالی در پاسخ به درخواست‌های مکرر ترامپ برای مذاکره، نمی‌فرمودید: «کشور‌ها مگر دیوانه شده‌اند با شما که توافق را نقض می‌کنید، مذاکره کنند»؟! و بازهم جنابعالی بودید که در آبان ماه ?? با اشاره به عهد شکنی‌های پی‌در‌پی آمریکا گفته بودید؛ «داستان مضحکی اتفاق افتاده؛ می‌گویند تعهدی که قبلا بستیم، فعلا محکم نباشد، درباره موضوع دیگری حرف بزنیم! آمریکا با زبان و عمل می‌گوید که اهل مذاکره و تعهد نیست، اما به برخی کشور‌های شرق آسیا (کره شمالی) می‌گوید بیا با ما مذاکره کن؛ مگر دیوانه‌اند که با شما مذاکره کنند؟ شما به مذاکره‌ای که به تأیید سازمان ملل رسیده، پایبند نیستید». یعنی بازهم سخن از دیوانه بودن کسانی که دَم از مذاکره با آمریکا می‌زنند! آقای ظریف، وزیر خارجه دولت شما هم به صراحت گفته بود؛ «توافق با آمریکا به‌اندازه جوهر روی کاغذ هم ارزش ندارد». باز هم گفته خودتان بود که؛ «تعامل با غرب، اعتبار خود را نزد افکار عمومی ایران از دست داده است» و... این رشته سر دراز دارد!
اکنون سؤال این است که اگر منظور جنابعالی ملاقات با ترامپ نیست پس ملاقات با کیست؟! با بقیه سران کشور‌ها که ملاقات داشته و یا منعی برای ملاقات نداشته‌اید تا نیازی به اظهار نظر دوپهلوی مورد اشاره باشد!
- آقای روحانی فرموده‌اند؛ اگر بدانم با کسی ملاقات کنم که نتیجه آن آبادانی کشور باشد، از ملاقات دریغ نمی‌کنم! خب، اگر منظورتان ملاقات با ترامپ باشد که اولاً به قول خودتان «دیوانگی» است! و ثانیاً بارزترین نتیجه ملاقات‌ها و مذاکرات شما با آمریکا، برجام بوده است که هیچکس- تاکید می‌شود که هیچکس- نمی‌تواند در فاجعه‌آمیز بودن آن کمترین تردیدی داشته باشد. تازه، برجام نتیجه ملاقات‌ها و مذاکرات شما با اوباما بود که او را «رئیس‌جمهور مؤدب»! آمریکا می‌دانستید و تیم هسته‌ای کشورمان در تماس و رابطه با تیم حریف تا آنجا پیش رفته بودند و با هم خاله و خواهر‌زاده شده بودند که یکدیگر را با نام کوچک صدا می‌کردند و عکس نوه‌های خود را به هم نشان می‌دادند! اما، نتیجه چه بود؟ فاجعه برجام و کلاه گشادی که با دست شما بر سر ملت گذاشتند. حالا بفرمایید کجای آن برای کشور «آبادانی»! درپی داشت که ادامه آن داشته باشد؟!
- البته نباید از نظر دور داشت که ترامپ و اوباما دولبه یک قیچی هستند اوباما دست چدنی آمریکا را در دستکش مخملین پنهان کرده بود و‌لی ترامپ آمریکای بی‌روتوش است. اشاره به این نکته از آنجا ضروری است که دولت محترم اصرار دارد، فاجعه‌بار بودن برجام را به ترامپ نسبت بدهد و نه تمامیت آمریکا، از این روی بد نیست اشاره شود که؛ اوباما در میان، رئیس‌جمهور آمریکا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بیشترین تحریم‌ها را علیه ایران تصویب و به اجرا گذاشته است تا آنجا که ?? درصد تحریم‌ها علیه ایران در دوره اوباما وضع و عملیاتی شده است.
- هیچ تحریمی از سوی ترامپ علیه کشورمان اعمال نشده مگر آنکه ساختار و سازمان آن قبلا توسط اوباما طراحی شده است.
- اوباما هیچ‌گاه ساختار تحریم‌ها علیه ایران را در برجام برهم نزد. دیوید کوهن، وزیر خزانه‌داری وقت آمریکا تصریح می‌کند که؛ آمریکا برای ادامه فشار بر ایران ساختار تحریم‌ها را حفظ کرده است!
- تحریم‌های نفتی و بانکی که امروزه بیشترین چالش‌ها را پدید آورده است همان تحریم‌هایی است که دولت اوباما در قالب قطعنامه ???? شورای امنیت سازمان ملل گنجانده و به تصویب رسانده است.
- تحریم موسوم به منع صدور ویزا در دولت اوباما تصویب شد.
- نشان کردن سپاه به عنوان یک گروه تروریستی در دوران اوباما صورت گرفت.
- قانون تحریمی «آیسا» و قانون وضعیت اضطراری علیه ایران و... از سوی اوباما تصویب و به اجرا گذاشته شد.
شواهد یاد شده نشان می‌دهد که برجام از اساس فاجعه بوده است و چنانچه منظور آقای روحانی، احتمال ملاقات و مذاکره ایشان با ترامپ باشد، تعجب‌آور است که اصرار دارند از یک سوراخ، نه دو بار و سه بار، بلکه چندین بار گزیده شویم!
- به اظهارات دیروز ماکرون، رئیس‌جمهور فرانسه توجه کنید: «امروز در تماس تلفنی از رئیس‌جمهوری ایران خواستم با دونالد ترامپ دیدار کند... با ترامپ به توافق رسیدیم که ایران باید به تعهدات هسته‌ای پایبند باشد. ایران نباید به سلاح هسته‌ای دست پیدا کند و نباید ثبات منطقه را تهدید کند... از ظریف خواستم به فرانسه بیاید تا به طرح نقشه کاری برای پیشرفت در پرونده ایران برسیم و...» حالا به سخنان دیروز ترامپ نظری بیندازید: «ایران دچار محدودیت در منابع مالی خود شده است و یادتان باشد من چیزی به آن‌ها پرداخت نخواهم کرد... آن‌ها به ما نیاز دارند نه ما و اگر قرار ایجاد یک کانال برای فروش محدود نفت تایید شود، این کانال در مدت زمان محدود تعریف خواهد شد و خیلی زود منقضی خواهد شد تا ایران بتواند کمی نفت بفروشد...، اما من چیزی به آن‌ها پرداخت نخواهم کرد»!
این برخورد با کشوری که بزرگترین قدرت منطقه و پرچمدار قطب قدرتمند و سرنوشت‌ساز مقاومت است و... اهانت‌آمیز و تحقیر‌کننده نیست؟! و آیا به وضوح نشان نمی‌دهد که حریف درپی باج‌خواهی است؟!
- و بالاخره باید از جناب روحانی پرسید که اگر خدای نخواسته منظور شما از آنچه فرموده‌اید، مذاکره با ترامپ است لطفا بفرمایید غیر از واگذاری امتیازات دیگری به آمریکا و اروپا، چه نتیجه دیگری می‌تواند مورد نظر باشد و کجای این ملاقات و مذاکره باعث آبادانی کشور خواهد بود؟! مذاکره شما درصورت انجام، از یک‌سو خسارت و فاجعه دیگری نظیر برجام را به ملت تحمیل می‌کند و از سوی دیگر بی‌آنکه بخواهید غیر از هدیه به ترامپ در انتخابات پیش‌روی آمریکا، نتیجه دیگری نخواهد داشت. همانگونه که مکالمه تلفنی جنابعالی با اوباما هدیه بزرگی به او و اهانتی بزرگتر به ملت ایران بود!
• روزنامه اطلاعات یادداشتی با عنوان «در اهمیت رایزنی و دیپلماسی» را درج کرده که در ادامه می‌خوانید:
سخنان روحانی واضح‌تر و دقیق‌تر از آن است که برخی بخواهند این بار هم در سریال تکراری آشفته‌سازی امور و عقاید و مواضع از آن بهره‌برداری ضددولتی و جناحی داشته باشند. او به‌درستی بر منافع ملی تأکید کرده و کدام عقل سلیمی مخالف منافع ملت و کشور خود عمل می‌کند. این سخن باید سال‌ها پیش سرلوحة دیپلماسی و سیاست و مملکت‌داری در ایران قرار می‌گرفت که برای تأمین منافع ملی اگر هر مذاکره و دیدار و فعالیتی ضرورت یابد، هیچ شک و ریبه‌ای جایز نیست. برای آبادانی کشور و حفظ منافع ملی و حریم و امنیت ملت، باید از هر ابزار و امکانی بهره گرفت و این نه فقط درس اول سیاست، که حکم اول عقل بشری نیز هست؛ لذا به کسانی که امروز در فلان خبرگزاری ضددولتی یا رسانه‌های مخرب دولت و مفسران سیما و صدایی همواره در مسیر باژگون و بدشگون نمایاندن دیدگاه‌ها و عملکرد‌های دولتیان حرکت می‌کنند، باید چند نکته را گوشزد کنیم:اول اینکه مهم‌ترین رخداد دیپلماتیک و دستاورد بزرگ مذاکرة سیاسی در دهة اخیر، معاهدة برجام بود که با مخالفت صریح و عجیب چند گروه روبه‌رو شد. از جمله ترامپ و فاشیست‌نمایان کاخ سفید، صهیونیست‌ها و دارودستة تندروان طرفدار ناتانیاهو، عربستان و شرکای بن‌سلمان، امارات متحده و بحرین و برخی از مرتجعان عرب، به همراه نیرو‌های همسوی آنان در داخل کشور. این نیرو‌ها همگی با قدرت دیپلماسی و رایزنی و صلح و منافع ملی ایرانیان در افتادند تا چه چیزی به‌دست آورند؟ آنچه در نتیجة آن مذاکرات به‌دست آمد، رهایی از تمام تحریم‌های بین‌المللی بود که هم‌اینک دوباره با بخش مهمی از آن‌ها به‌صورت دیگری رویارو شده‌ایم و آیا در ماجرا‌های مختلفی که هم‌اینک در تلاقی با صادرات نفت، دریافت منابع مالی، خرید‌های ضروری برای کشور و خنثی کردن تبلیغات آمریکایی‌ـ صهیونیستی‌ـ سعودی در پیش است، راه دیپلماسی و مذاکره باید مسدود شود و به دوران تحریم‌های همه‌جانبه و پذیرش آن از سوی همگان بازگردیم؟ یا تمام نیرو‌ها را به صحنه‌ها و اجلاس‌ها و مجامع و دولت‌های صاحب نفوذ گسیل کنیم و حلقه‌های توطئه و تحریم را با تدبیر و رایزنی و مذاکره از میان برداریم؟ پس لطف کنید به جای این همه شعار‌های بیهوده، اندکی بیندیشید و اگر به منافع ملی خدمتی نمی‌کنید، مانع تحقق و افاده دیگران نشوید!
• روزنامه رسالت سرمقاله‌ای با تیتر «آبادی با ملاقات نمی‌آید» را درج کرده که به این شرح است:
چند روز پیش مقام معظم رهبری در دیدار با رئیس جمهور و هیئت دولت به «تولید داخلی» به‌عنوان «کلید اصلی حل مشکلات موجود» اشاره کردند؛ به مسائلی از قبیل «رهایی کشور از وابستگی به درآمد نفت»، «توجه ویژه به بخش‌های پیشران اقتصادی نظیر مسکن، کشاورزی و شرکت‌های دانش‌بنیان»، «ضرورت تغییر نگاه به تولیدکننده به‌عنوان رزمنده جنگ اقتصادی» و «لزوم جهت‌گیری و هدف‌گذاری پیشرفت اقتصادی به سمت تأمین عدالت و ریشه‌کن کردن فقر»، اما باز هم جناب رئیس جمهور که گویا جدیدا دوستدار انتقاد هم شده اند، طبق عادت مألوف، «گرفتار فروع و حواشی» شدند؛ آقای روحانی در همایش توسعه روستایی گفته اند: «اگر من بدانم به جلسه‌ای بروم و با کسی ملاقات کنم که کشور من آباد می‌شود و مشکلات مردم حل می‌شود، دریغ نخواهم کرد.» برای ما جابه جایی کوه‌ها باورپذیرتر است تا جابه جایی تفکر و اندیشه این دولت و هیئتش؛ اما باید این مسائل را مرور کنیم تا ۱۴۰۰ باز هم دچار اشتباه نشویم. در انتخاب رئیس جمهور اشتباه نکنیم که بگوید: در روستا ۹۷ درصد به رئیس جمهور منتخب رأی دادند و شهرنشین‌ها به اشتباه رفته اند و ۶۰ درصد به من رأی دادند و نتیجه گیری کند کدام آگاه‌تر است. قطعا نه آن ۹۷ درصد روستایی نه آن ۶۰ درصد شهری و نه کسانی که به شما رأی ندادند و نتوانستند بقیه را مجاب کنند به شخص درستی رأی دهند، آگاهی کامل نداشتند وگرنه شما رئیس جمهور این کشور نمی‌شدید.
آقای عزیز، هنوز برای حل مشکلات و آبادی کشور، دنبال ملاقات و جلسه با این و آنی؟ هنوز دلبستگان و شیفتگان غرب، با جمع‌های جبری بی خاصیت ۱+۵ و ۱+۷ دلخوش اند؟ سر شما چقدر باید به سنگ بخورد تا دست از تجربه‌های تلخ و سموم متنوع بردارید؟ بیایید و گام سوم را هم به عقب برگردید و بیشتر از این خود را شرمنده مردم و تاریخ این مرز و بوم نکنید. باور بفرمایید مکر ماکرون و پنجه ترامپ جلوی خیرالماکرین و اشد المعاقبین، هیچ است. با خدا ببندید؛ اسبابش را هم در همین جغرافیا بجویید؛ خبری در آمریکا و اروپا و شرق و غرب نیست؛ هر چه هست همینجاست. آقای روحانی! تولید و قدرت ملی به ما فرصت می‌دهد تا با دنیا حرف بزنیم؟ البته وضعیت چهره شما را در دیدار با سران کشور‌های غربی دیده‌ایم و پاسخ سؤال مان را می‌دانیم ولی بگذارید به شما بگوییم که ما تولید و قدرت ملی را برای برقراری عدالت و پیشرفت می‌خواهیم. مذاکره برای شما هدف است، برای ما وسیله که اگر این وسیله را سمی ببینیم از آن فاصله می‌گیریم. کاش دوباره روزی به این ملک و ملت برسد که در هفته دولت، دولتمردانش گزارش کار و خدماتشان را به سمع و نظر مردم برسانند نه توجیه اشتباهاتشان را.
• روزنامه خراسان یادداشتی با عنوان« آقای روحانی به خاطر منافع ملی پالس مذاکره ندهید» منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
این موضع روحانی نه تنها به نفع منافع ملی نیست بلکه به نوعی بازی در زمین انتخاباتی ترامپ هم تلقی خواهد شد و به نوعی پاس گل به او در رقابت‌های انتخاباتی آمریکا ست. ترامپ به خوبی می‌داند باید با دادن حداقل امتیاز به ایران، مسئله ایران را به موضوع فرعی سیاست خارجی خود تبدیل کند تا به راحتی از حملات رقبای خود عبور و حتی آن را به عنوان دستاورد سیاست خارجی خود مطرح کند، اما بعد از پیروزی قطعا با تلقی غلطی که به واسطه اعلام آمادگی مذاکره در اوج فشار‌های تحریمی دارد فشار بر ایران رابرای گرفتن حداکثر امتیازات و تسلیم کامل افزایش خواهد داد؛ بنابراین بدیهی است برگشت ایران به میز مذاکره در شرایط فعلی، «عقب نشینی محض و خستگی ایران» تفسیر می‌شود. با این تفسیر، اولاً آمریکا برای فشار مصمم‌تر می‌شود، چون راهبرد خودش که فشار حداکثری بوده را کارآمد دیده است. بنا بر این به صورت افراطی تری از ابزار تحریم استفاده می‌کند. ثانیاً شرکت‌های خارجی و کشور‌های غربی نیز همکاری اقتصادی با ایران را شروع نخواهند کرد. چنان که در مدت بعد از برجام شروع نکردند. در برجام که توافقی ۱۰ ساله و مورد حمایت کل دنیا بود، شرکت‌های اروپایی به رغم همراهی ظاهری دولت اوباما پای کار ایران نیامدند، در امتیازات سه ماهه و چهار ماهه ترامپ که با موجی از تهدید و خشونت لفظی هم همراه خواهد بود، نتیجه مشخص است. در شرایط فعلی که مقاومت مردم ایران در مقابل تحریم‌های ظالمانه آمریکا در حال نتیجه دادن است و آمار‌ها نیز از بازگشت ثبات به اقتصاد و حتی رشد شاخص‌ها به سمت فضای مثبت حکایت دارد تا جایی که این مسئله به وضوح کشور‌های غربی را دستپاچه کرده تا بادادن پیشنهاد‌هایی ایران را راضی به بازگشت از مواضع خود کنند عملا ورود به بازی مذاکره با آمریکا اقدامی مغایربا منافع ملی بوده است و دوباره اقتصاد را وارد فضای تعلیق خواهد کرد. آقای روحانی این مذاکره در راستای منافع ملی نیست.

خودزنی نتانیاهو/ به قول خودتان، مگر دیوانه‌ایم؟!


• روزنامه ایران یادداشتی با عنوان «حضور ظریف در گروه هفت و پیام اروپا به آمریکا »درج کرده که در ادامه می‌خوانید:
گروه هفت به دلیل قدرت اقتصادی و به تبع آن سیاسی که دارد، در منظومه معادلات بین‌المللی گروهی تصمیم‌ساز در برخی شئون مناسبات و وضعیت‌های جهانی محسوب می‌شود. به طور سنتی کشور امریکا خود را مرکز و نقطه ثقل این گروه می‌داند. این دیدگاه البته صرفاً محدود به خود این کشور نمی‌شود و سابقه نشان داده که اعضای گروه هفت نیز تا پیش از این کم و بیش این نقش محوری و تنظیم کننده امریکا را در عمل پذیرفته‌اند، هر چند شاید آن را رسماً بیان نمی‌کنند. سفر اعلام نشده وزیرخارجه کشورمان به محل برگزاری اجلاس اخیر این گروه در بیاریتز فرانسه درست از همین زاویه دارای اهمیت دوچندانی می‌شود. چه آنکه این سفر تقریباً به لحاظ خبری تمام تحولات رخ داده در میان سران گروه هفت را که ناظر به اتفاقات بسیار بزرگی، چون برگزیت، تحولات شرق آسیا، مسائل زیست محیطی و... بوده تحت تأثیر قرار داد. انفعال ترامپ و گیجی او از حضور ظریف در فرانسه هم نشانه این بود که چنین اتفاقی نه تنها برای امریکایی‌ها قابل پیش‌بینی نبود بلکه تحولی مورد تمایل و دلخواه آن‌ها هم محسوب نمی‌شود. مهم‌ترین اتفاق ناشی از این سفر پیام بسیار روشنی بود که این بار نه ایران بلکه فرانسه و تا حدودی اروپایی‌ها به ترامپ دادند؛ این پیام چیزی نبود جز نشان دادن عزم عملی آن‌ها برای ایستادن در مقابل سیاست یکجانبه‌گرایی کاخ سفید. امریکا در قبال برجام و جمهوری اسلامی ایران طی دو سال گذشته یکجانبه‌گرایانه‌ترین سیاست‌های ممکن را اتخاذ کرده که نهایت و اوج آن‌ها تحریم وزیر امور خارجه کشورمان است. تحریمی که درست بیخ گوش ترامپ و در خلال یکی از مهم‌ترین رویداد‌های دیپلماتیک جهان، آن هم در قلب اروپا و توسط یکی از قدرت‌های اروپا که عموماً اشتراکات زیادی با امریکا دارد، شکسته می‌شود. کاملاً روشن است که چنین موقعیتی برای فردی با خصوصیات ترامپ، آن هم در شرایط فعلی که زیر بار فشار‌های فزاینده داخلی قرار گرفته، چقدر می‌تواند اتفاقی تحقیرآمیز باشد. اما در لایه بعدی این سفر نشان داد که علی‌رغم موانع ایجاد شده توسط کاخ سفید همچنان دیپلماسی ایران فعال و پویا است و مهم‌تر اینکه این دیپلماسی فعال در میان شرکای سنتی امریکا مشتریان کاملاً جدی هم دارد. تلاش اروپا برای حفظ برجام بدون امریکا و ادامه گفتگو‌ها با ایران در غیاب واشنگتن اتفاقی است که در تاریخ دیپلماسی کمتر نمونه‌ای می‌توان برای آن یافت.
اما چیزی که در این میان مهم است، این است که اروپا در شرایط کنونی نباید برای ایران نقش میانجی با امریکا را بازی کند. چرا که ما در این صحنه خود درگیر مسائل مستقیمی با اروپایی‌ها و در رأس آن‌ها سازوکار اینستکس هستیم که به نظر می‌رسد تعیین تکلیف آن‌ها اولویت ضروری‌تری نسبت به تنش‌زدایی مستقیم با امریکایی‌ها دارد. از مجموع تحولات نیز به نظر می‌رسد خط اصلی تلاش‌های وزارت امور خارجه هم در همین مسیر می‌باشد و برای جمهوری اسلامی ایران فعلاً اروپا در قامت میانجی با امریکا محسوب نمی‌شود، چرا که پیش از آن خود اروپا باید تکلیف برخی مسائل را روشن کند. در نهایت اینکه ارزش سفر اخیر آقای ظریف به فرانسه در آنجا است که جمهوری اسلامی ایران اوج دیپلماسی و علاقه خود به گفتگو را در شرایطی به دنیا نشان می‌دهد که همزمان در سوی دیگر میدان در حال به رخ کشیدن اوج اقتدار نظامی و مقاومت خویش است. به عبارتی، با این تلاش‌ها تصویری که از ایران به دنیا مخابره می‌شود تصویر بازیگری مقتدر، اما اهل منطق و گفتگو است و به نظر می‌رسد همین تصویر هم باعث می‌شود که خبر اصلی مخابره شده از اجلاس گروه هفت نه اخبار سران کشور‌های عضو بلکه خبر حضور چندساعته وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران در فرانسه باشد.
• روزنامه دنیای اقتصاد مطلبی با عنوان «به سوی دیپلماسی دگرگون شونده» منتشر کرده که به این شرح است:
در دهه‌های اخیر، توزیع قدرت بین‌المللی در قالب ثبات هژمونیک قرار داشت. اما اکنون و در پیامد بازتوزیع قدرت در سیاست بین‌الملل، جهان جدیدی پدید آمده، جهانی که به‌طور تناقض‌آمیز، مهم‌ترین نماد آن آمریکای جدید است. آمریکا حداقل تا ۲۰۲۰ و شاید ۲۰۲۴ می‌خواهد به‌صورت رادیکال نه تنها متفاوت از آمریکای دیروز بلکه علیه آن باشد. علاقه‌ای به کانالیزه کردن منابع قدرت خود در قالب‌های چندجانبه و عناوین پر «کرّ و فرّ» ی، چون رهبری جهانی ندارد، بلکه از خریدن گرینلند سخن به میان می‌آورد. وقتی پاسخ منفی می‌شنود دلگیر می‌شود و واکنش نشان می‌دهد. به دیپلماسی زور و اجبار علاقه ویژه‌ای دارد و با صراحتی کم‌نظیر و گاه کودکانه خواسته‌هایش را بیان می‌کند و منابع قدرت خود را برای تحقق آن‌ها بسیج می‌کند. اما این جهان، قدرت‌های سنتی و نوظهور دیگری هم دارد که به لطایف‌الحیل می‌کوشند منافع خود را در جهان جدید پیگیری کنند، منافعی که گاه با آمریکا متفاوت و گاه متعارض است. عناصر جهان پساثبات هژمونیک در اجلاس گروه ۷ به شکل جالبی بروز یافته‌اند. بریتانیا بر جدایی از اتحادیه اروپا، این نماد جهانی شدن اصرار دارد، برزیل نوظهور که ۲۰ درصد اکسیژن جهان در جنگل‌های آن تولید می‌شود، رئیس‌جمهوری دارد که تغییرات آب‌وهوایی را به سخره می‌گیرد و اتحادیه اروپا را وا می‌دارد که تهدید به پاره کردن موافقت‌نامه تجاری خود با مرکوسور کند. چین نوظهور تعرفه‌های جدیدی بر کالا‌های آمریکایی اعمال می‌کند، ترامپ رهبر این کشور را دشمن آمریکا می‌خواند. روسیه مدت‌هاست از این گروه اخراج شده و احتمالا شانسی برای بازگشت ندارد. در این میان ایران به ناگهان موضوع کلیدی اجلاس می‌شود.

ایران در این میان موقعیت ویژه‌ای دارد. این کشور که در دوره ثبات هژمونیک با محدودیت‌های بسیار، فشار‌های متوالی و فرصت‌های اندک مواجه بود، در جهان جدید نیز با شرایط پیچیده‌ای مواجه است. اینکه وزیر خارجه ایران برای باز نگه داشتن اندک پنجره‌های فرصت دیپلماسی سفری را از شمال غرب اوراسیا به شمال شرق آن طراحی می‌کند، در نیمه راه به مذاکراتی می‌رود و خبر از دشواری راه پیش رو می‌دهد، به‌صورتی نمادین موقعیت ایران در این جهان در حال تحول را نشان می‌دهد. اینکه ایران نیازمند چانه‌زنی با طیف گسترش‌یابنده‌ای از کشور‌ها از اتحادیه اروپا تا چین، روسیه، هند تا عربستان و ترکیه است تا راهی برای مقاومت در برابر فشار‌های آمریکا و شاید راهی برای توافقی جدید با آن بیابد، گویای پیچیدگی موقعیت آن است. مهم‌تر آنکه در جهان جدید، توزیع قدرت به تدریج سیال می‌شود و در پیامد آن منافع کشور‌ها تغییر می‌کند. فرانسه امروز، فرانسه برجام نیست، روسیه امروز روسیه مخمور یلتسین نیست و چین فردا احتمالا کشور آرام و بی سرو صدای کنونی نباشد. در چنین جهانی قدرت منطقه‌ای، چون ایران باید مرز‌های دیپلماسی را هرچه فراخ‌تر تعریف کند. جهان جدید به سوی تنوع و گوناگونی منافع، ارزش‌ها و منابع قدرت به پیش می‌رود. تامین منافع ملی در چنین جهانی به دیپلماسی دگرگون‌شونده، فعال و دارای برنامه عملیاتی منعطف نیازمند است. اغراق نیست اگر مدعی شوم که در پیامد ظهور جهان جدید، ایران به موقعیت باستانی خود در میانه شرق و غرب قدرتمند بازگشته است. این موقعیت می‌تواند منافع مهمی برای کشور به همراه آورد و در عین حال آن را در گرداب رقابت قدرت‌های بزرگ فرو برد. دیپلماسی بیش‌فعال، کنشگر و برخوردار از استراتژیست‌های قابل، مهم‌ترین ابزار ایران برای تطبیق با جهان جدید و شکل‌دهی به آن است. ما قدم به جهان چندقطبی کم‌ثبات گذاشته‌ایم. بازتوزیع تدریجی قدرت دراین جهان موقعیت بین‌المللی تمامی کشور‌ها از جمله ایران را بازتعریف می‌کند. دیپلماسی دگرگون‌شونده شاید مهم‌ترین ابزاری است که ایران می‌تواند در بازتعریف موقعیت بین‌المللی خود از آن بهره گیرد، پیش از آنکه دیگران موقعیت ایران را بازتعریف کنند.
• روزنامه سیاست روز سرمقاله‌ای با عنوان «آقای ظریف تکرار راه رفته ارزش دارد؟» درج کرده که به این شرح است:
سفر ظریف به فرانسه و حضور در جایی که اجلاس جی ۷ در حال برگزاری است، با توجه ویژه رسانه‌های خارجی روبرو شد. اخبار سفر وزیر خارجه ایران به فرانسه از سوی رسانه‌های خارجی منتشر شد، نخستین رسانه، اسرائیلی بود، رسانه‌ها و خبرگزاری‌های اروپایی نیز سپس خبر را منتشر کردند و باز هم رسانه‌های داخلی نادیده گرفته شدند! سفر وزیر خارجه ایران را به «بیاریتز» فرانسه اگر مخفیانه ندانیم، اما چراغ خاموش و غیر منتظره انجام شد چرا که برنامه سفر او به آسیا و چند کشور آسیایی بود، اما ناگهان سر از فرانسه در آورد و گمانه زنی‌های زیادی در باره آن شد. چند روز پیش بود که محمد جواد ظریف برای مذاکره با امانوئل مکرون به فرانسه رفته بود و در دیدار و مذاکراتی که با رئیس جمهوری فرانسه داشت مسیر در پیش گرفته شده از سوی مکرون را درست دانسته بود. این که آقای ظریف بسته پیشنهادی رئیس جمهور فرانسه را در مسیر درستی دانسته است خود محل بحث و بررسی است. بسته‌ای که مکرون پیشنهاد داده و هنوز هم به طور رسمی از سوی ایران این بسته برای افکار عمومی رونمایی نشده است، آیا بسته‌ای است که منافع ایران را با لحاظ توافق هسته‌ای برآورده می‌کند؟ آنچه که رسانه‌های غربی از بسته مکرون درز داده اند پیشنهاد‌هایی تحقیر آمیز، سخیف و بی ارزش است. اینکه رئیس جمهور فرانسه در پیشنهاد‌های خود گفته آمریکا به مدت محدود برخی از کشور‌های خریدار نفت ایران را از تحریم معاف کند تا در مدت محدود ایران بتواند نفت خود را بفروشد، پیشنهاد جذاب و در مسیر درستی است؟ ایجاد خط اعتباری ۱۵ میلیارد یورویی برای مبادلات اقتصادی از سوی اروپا برای ایران آیا می‌تواند جایگزین توافقی شود که ۶ سال از عمر ایران را هدر داد؟ قطعاً و یقیناً پیشنهاد‌های مکرون که اتفاقاً از سوی آمریکا هم پذیرفته نشده است، پیشنهاد‌های دندانگیر و رغبت آوری نیست، اما به نظر می‌رسد که دولت تدبیر و امید از این بسته پیشنهادی مکرون ذوق زده شده باشد. ترامپ بار‌ها اعلام کرده بود که مکرون نماینده آمریکا برای مذاکره با ایران نیست و هر تصمیمی که در این مذاکرات گرفته شود، با تأیید آمریکا همراه نخواهد بود. در واقع ترامپ با این سخنان به ظاهر راه آمریکا را از اروپا جدا کرده است اما، این ظاهر ماجرا است، اروپا اکنون با پیشقراولی فرانسه باز هم در حال اتلاف وقت و زمان است، که این اتلاف وقت به زیان ایران تمام می‌شود. چهار سال از امضای توافق هسته‌ای گذشته، اما دولت تدبیر و امید همچنان به دنبال پیگیری اجرای تعهداتی است که طرف‌های مقابل آن‌ها را امضا کرده و باید اجرا می‌کردند. ۶ سال زمان کمی برای به دست آوردن و امضای یک توافق نیست، دو سوم عمر یک دولت صرف این مسئله شد، اما باز هم می‌بینیم که با وجود توافق قانونی، موضوع هسته‌ای ایران حل نشد چرا که آمریکا در پی پایان دادن دشمنی‌های خود با جمهوری اسلامی ایران نیست. درک و فهم این موضوع که آمریکا خواهان پایان اختلافات و دشمنی‌های خود با ایران نیست کار ساده‌ای است، اما چرا برخی این موضوع را درک نمی‌کنند قاعدتاً به دیدگاه‌های سیاسی آن‌ها باز می‌گردد. آقای ظریف پس از دیدار و گفتگو با مکرون که با حضور وزیر خارجه فرانسه و برخی دیگر از مسئولین این کشور انجام شد با انتشار متن کوتاهی به همراه چند عکس از این دیدار نوشت؛ «مسیر پیش رو، دشوار است، اما ارزش امتحان کردن دارد.» وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران گفت: سفرش به این شهر در چارچوب پیگیری تعامل سازنده انجام گرفته است. وی در توییتر خود نوشت: «دیپلماسی فعال ایران در راستای تحقق تعامل سازنده، ادامه دارد. در حاشیه اجلاس گروه هفت در بیاریتز، پس از گفتگو‌هایی فشرده با ژان ایو لو دریان [وزیر خارجه فرانسه]و وزیر دارایی فرانسه، با امانوئل ماکرون [رئیس‌جمهور فرانسه]دیدار کردم. بعد نیز جلسه توجیهی مشترکی برای انگلستان و آلمان داشتیم.» مسیری که آقای ظریف از آن یاد می‌کند که به امتحانش می‌ارزد مسیری تکراری و ملال آور است، هیچ جذابیتی ندارد، با وجود این چرا به امتحانش می‌ارزد؟! اگر ایران مسیر مذاکره، گفتگو و دیپلماسی را از همان نخست کنار گذاشته بود و هیچگاه پای میز مذاکره ننشسته بود، شاید میشد گفت که به امتحانش می‌ارزد، اما ایران ۲۰ سال است که بر سر موضوع هسته‌ای که با دروغ‌های رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران مطرح شد درگیر مسئله‌ای است که وجود خارجی ندارد. اتهام به ایران برای دستیابی به سلاح هسته‌ای دروغ بزرگی است که باعث شده تا جمهوری اسلامی ایران ۲۰ سال درگیر این موضوع باشد و در دولت تدبیر و امید، پس از ۲ سال مذاکرات فشرده و دادن امتیاز‌های ویژه به طرف مقابل، ۴ سال است که توافق امضا شده، اما تنها اجرا کننده تعهدات برجام، جمهوری اسلامی ایران بوده است و اکنون که ایران به خاطر بدعهدی اروپا و خروج آمریکا از برجام دست به کاهش تعهدات خود زده است، اروپا باز هم مذاکرات را پیگیری می‌کند و طرح‌های جایگزین برجام ارائه می‌دهد. ترامپ هم که تکلیف فرانسه و در واقع اروپا را روشن کرد، «آمریکا مسیر خود را در قبال مسئله ایران دنبال می‌کند.» ترامپ با پیشنهاد فرانسه برای لغو محدود تحریم‌های نفتی مخالفت کرده است. آیا زمان پایان دادن به دیپلماسی و مذاکره با اروپا و آمریکا فرا نرسیده است؟

• روزنامه جام جم مطلبی با مضمون «تنفس در فضای شیشه‌ای فرهنگ» منتشر کرد که در ادامه می‌خوانید:
پول کثیف، سرمایه مشکوک، پولشویی، برهم خوردن قواعد سینما، پول گرفتن برای کار نکردن... این‌ها واژه‌‎های پربسامد یکی دو سال اخیر سینمای ایران است. کلیدواژه‌هایی که با برگزاری محکمه‌های بررسی مفاسد اقتصادی پررنگ‌تر هم شده‌اند. محکمه‌هایی که بعضا پای کسانی به آن‌ها باز شده که پیش از این رد پایشان در بعضی پروژه‌های سینمایی دیده شده. چنین فضا شاید ابتدا مهیج و جذاب به نظر آید، اما در صورت اصلاح نشدن، در درازمدت یک آفت مهم را به دنبال دارد: باب شدن فضای اتهام‌پراکنی. فضایی که اولین نتیجه‌اش، سوختن‌تر و خشک با هم و محکوم شدن توامان سره و ناسره است. اهمیت اقدامات اخیر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی زیر مفهوم شفافیت در چنین شرایطی بیشتر خودش را نشان می‌دهد. می‌توان این فرآیند را بدون هندسه و پازل دانست، می‌توان منتقد بود که هنوز در بند کلیات مانده، می‌توان مدعی شد که در همین پروژه نیم‌بند و ابتدایی هم، جرح و تعدیل‌هایی از غیب صورت می‌گیرد و بعضی ردیف بودجه‌ها و نام‌ها را از لیست‌های عمومی حذف می‌کنند و ده‌ها نقد و ایراد ریز و درشت دیگر! با این احوال، اینها، اما مانع از آن نیست که به استقبال این فرآیند نرویم. همه اینها، اما همه یک سوی ماجرایند. سوی دولتی ماجرا! امروز حداقل آنکه بخش دولتی در فرهنگ، خط‌شکن شفافیت شده. وزارت ارشاد با اقدامات اخیرش که بعضا برای خودش هم بی‌هزینه نبوده نشان داده تا این لحظه در اجرای شفافیت از طرف خودش مصمم است. سوی دیگر فضای سینما و فرهنگ و هنر، بخش غیردولتی و خصوصی است. سویی که فعلا خبری از شفافیت نیست. نمی‌توان به استقبال شفافیت دولتی رفت، اما بخش خصوصی را در فضای مبهم و غبارآلود رها کرد. نمی‌توان در رسانه، دولت را به چوب شفافیت راند، اما این موضوع را از بخش خصوصی مطالبه نکرد. زدودن فضا از ابهام و غبار، اصل اول حرفه‎ای بودن است. شایعه و حرف و حدیث و اتهام و حرف‌های درگوشی در فضای غیرشفاف و مبهم است که ضریب نفوذ پیدا می‌کنند. لازمه نیل به سمت فضای حرفه‌ای در فرهنگ و هنر، شفافیت در هر دو بخش دولتی و خصوصی است. این شفافیت هم تکلیف افکار عمومی را با فرهنگ و هنر و اقتصاد فرهنگ مشخص می‌کند و هم در برقراری تعادل بین اقتصاد فرهنگ و مدیریت اقتصادی دستگاه‌های اجرایی موثر است. حلقه‌ای که در فرهنگ ما فعلا و تا این لحظه گم است. تا کسی هم خواسته حرفی بزند و مطالبه‌ای کند، به چوب دخالت در امور شخصی نواخته شده! مشخص بودن مبدا سرمایه‌ای که وارد فرهنگ می‌شود و چرخش‌های مالی این حوزه چیزی نیست که در زمره امور شخصی تلقی شوند. همکاران من در گروه فرهنگی جام‌جم در چند ماه اخیر عزم خود را جزم کرده‌اند تا شفافیت را به عنوان یک سوژه بلندمدت و کلان پیگیری کنند. سعی داریم به قدر وسع در این مسیر قدم و قلم بزنیم. مسیری که در شروعش شاید برای بعضی‌ها بدون هزینه نباشد، اما بی‌تردید در درازمدت سیب و گلابی‌های بیشتری از برجام نصیب جامعه و دولت و فرهنگ و هنر خواهد کرد.

• روزنامه صبح نو سرمقاله‌ای با عنوان «سوراخِ اعتماد» منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
سال از رییس‌جمهورشدن حسن روحانی گذشته است؛ ۶ سالی که هرچند در عدد روز‌های تقویم، شامل روز‌های مشخصی از روز، هفته و ماه است، اما چگالی تجربه‌ای که در این ۶ سال بر جمهوری اسلامی و مردم ایران گذشت، احتمالاً بسیار بیشتر از عدد تقویمی آن باشد. گمان آقای رییس‌جمهور این بود که آنچه مایه فشار بر کشور را فراهم آورده، تندروی و افراط است. امضای توافق‌نامه‌ای که قرار بود مشکل زمین و زمان را حل کند در بوق و کرنا شد. از نگاه رییس‌جمهور و هواداران رسانه‌ای او، برجام نه فقط مشکلات را حل می‌کرد که باید در تاریخ و سرفصل مدارس هم تدریس می‌شد. آقای رییس‌جمهور سوار بر مرکب مراد، دیگرانی را که به اندازه او به سیب و گلابی‌های برجام خوش‌بین نبودند، حواله جهنم می‌کرد. حالا چند سال از آن تاخت‌های رسانه‌ای گذشته و مهم‌ترین طرف حساب برجام زیر میز زده و کافه را به هم ریخته است. کدخدایی که آقای رییس‌جمهور از ۶ سال قبل می‌خواست مشکلات را با بستن با او حل کند، حالا نفر اول دیپلماسی کشور را هم تحریم می‌کند. رییس‌جمهوری که زبان گفتگو با دنیا را بلد بود، وزیر خارجه‌اش هم در لیست سیاه رفته است. حالا بعد از همه این تجربه‌ها، آقای رییس‌جمهور دوباره زبان به طعنه باز کرده که اگر نتیجه ملاقات با فردی، آبادانی کشور است، دریغ نمی‌کنم. یحتمل سال‌ها بعد در دانشنامه سیاست و بین‌الملل، ذیل مدخل حسن روحانی خواهند نوشت: «سیاستمداری که از سوراخِ اعتماد به غرب بار‌ها گزیده شد؛ از توافق سعدآباد ۱۳۸۲ و برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) ۱۳۹۴ گرفته تا...» سؤال و ابهام اصلی، اما این است که هزینه این خوش‌بینی مفرط از جیب چه کسانی پرداخت می‌شود؟!

• روزنامه جوان مطلبی با عنوان بازی با برگه «ملاقات در وقت اضافه» درج کرده که به این شرح است:

هنوز چند روز از توصیه صریح رهبر معظم انقلاب اسلامی به اعضای کابینه مبنی بر «پرهیز از پرداختن به حواشی و فروع» نگذشته که اظهارات آقای روحانی در همایش دستاورد‌های دولت در توسعه زیرساخت‌های روستایی بار دیگر مجالی برای حاشیه‌پردازی و جنجال‌آفرینی فراهم کرده است. فارغ از محتوای سخنان وی که جای نقد بسیار دارد، طرح اینگونه مسائل در شرایط فعلی وپس از شش سال عملکردی اینچنین، در خور تأمل فراوان است. آقای روحانی گفته است: «اگر بدانم که به جلسه‌ای بروم و با کسی ملاقات کنم که در نتیجه کشور آباد و مشکلات مردم حل می‌شود، دریغ نمی‌کنم؛ اصل منافع ملی ما است.» در خصوص این جمله آقای روحانی چند نکته مهم وجود دارد:
۱- مقصود ایشان از طرح این اظهارات، آن هم پس از خروج وقاحت بار کدخدا از برجام و نیز وقت‌کشی بیش از یک ساله اروپایی چیست؟ آیا این اظهارات احیانا به در پیش بودن سفر آقای روحانی به نیویورک برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل ارتباطی دارد؟
۲- حال که ایشان «آباد کردن» کشور را منوط به «ملاقات» کرده، خوب است دستاورد‌های «ملاقات­‌های مکرر» طی چندسال اخیر و تأثیر آن را در «آباد کردن کشور» و «حل مشکلات مردم» توضیح دهند! البته فراموش نکرده‌ایم روزگاری که خیلی از آن دور نشده‌ایم، حتی «آب خوردن» و «ازدواج جوانان» به نتیجه مذاکرات و برجام منوط می‌شد و حتی از آخرین اظهارات عجیب آقای رئیس جمهور که پذیرش FATF را موجب ارزانی دانسته، زمان زیادی نگذشته است. سؤال اینجاست که ماجرای تلخ معطل نگاه داشتن اقتصاد کشور به «ملاقات‌های واهی» تا چه زمانی ادامه خواهد یافت؟ گلابی‌های مذاکرات قبلی کی بر سر سفره مردم آمد که اینک منتظر ثمرات «ملاقات» آتی باشیم؟
۳- اکنون شش سال از زمانی که وعده چرخش توأمان «چرخ سانتریفیوژ‌ها و چرخ اقتصاد» با «جلب رضایت کدخدا» داده شد، می‌گذرد و هیچ کدام از این چرخ‌ها نمی‌چرخد و باز هم نشانی خانه کدخدا داده می‌شود. این پروژه «آدرس‌دهی غلط» البته تنها به پرونده‌های سیاست خارجی ختم نمی‌شود و با تأسف باید گفت به یک رویه در بخش‌هایی از دولت تبدیل شده است. یک روز از آقای رئیس جمهور شنیده می‌شود که اگر وزارت بازرگانی (بخوانید وزارت واردات) تأسیس شود، در عرض یک هفته مشکلات معیشتی حل می‌شود و روز دیگر توسعه پهنای باند و اینترنت رایگان را به عنوان حلال مشکلات کشور معرفی می‌کنند. به راستی، مشکل حاشیه آفرینی «آدرس‌های غلط» با چاشنی تفاخر به راه‌حل‌های غیرمرتبط تا کجا ادامه خواهد یافت؟ تا کی باید شاهد باشیم که نیاز‌های واقعی جامعه با کلیدواژه‌های دوقطبی‌ساز فرهنگی و سیاسی به انحراف کشیده می‌شود؟ تا چه زمانی تراژدی «له شدن دهک‌های مستضعف جامعه به سود پر شدن جیب اشراف»، با کمدی مضحک «هراس از دیوار کشیدن رقیب در خیابان» و یا دعوت به «کشف حجاب» نادیده گرفته می‌شود؟ آیا وقت آن نرسیده است که برخی مسئولان محترم، حداقل به جهت ماندن نام نیک در تاریخ هم که شده- به فکر مشکلات واقعی مردم و راهکار‌های متناسب و مرتبط با آن‌ها باشند؟
۴- کمتر از دو سال تا انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم و پایان کار دولت دوازدهم باقی مانده و انتظار می‌رود به رسم معمول دولتمردان تلاش کنند تا نام نیک و کارنامه‌ای مطلوب از عملکردشان در ذهن‌ها باقی بماند. واقعا روشن نیست که پاستورنشینان چرا فرصت‌های اندک باقی مانده را به جای گره‌گشایی از مشکلات مردم، به حاشیه‌آفرینی با برگه‌های سوخته اختصاص داده و آخرین مجالی را که برای تصحیح تصویری در تاریخ از خود به یادگار خواهند گذارد، نادیده می‌گیرند؟ مخاطب این بخش نوشتار حلقه مشاورانی هستند که با میزان محبوبیت برخی مدیران اجرایی خصوصا بر اساس پیمایش‌­های اجتماعی آشنا هستند و متأسفانه به جای حل مسئله، با دامن‌زدن به مواضع حاشیه ساز، مسئولان را به وادی‌ای که نهایتا برون­داد «اقبال قهقرایی» است! باید به اینان گفت «بازی در وقت اضافه است، به جای وقت‌کشی به فکر جبران گل‌های خورده باشید!»



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *