«می توان قدرتمند دیندار بود اما لزوما در ساختار قدرت نبود»: نقش آفرینی حضرت آیت الله سیستانی در عراق امروز

14:13 - 25 خرداد 1394
کد خبر: ۵۴۸۵۸
خرداد ماه 93 سالرزو صدور فتوایی است که هزاران عراقی را به یک «جهاد» فراخواند. فتوایی که از جنس دفاع از جان و وطن و مقدسات خبر می داد. جان هزاران آدمی از شیعه کرد و سنی در خطر قرار گرفته بود و باید کاری می کرد تا خطر دفع شود اما چه شد که یک فراخوان و یک اعلان عمومی اینچنین بسیج بی سابقه ای از مردم را دور هم گرد آورد.


گروه فضای مجازی به نقل از شفقنا:
آیت الله العظمی سیدعلی سیستانی از مراجع حوزه علمیه نجف سالهاست که تولیت این مکان علمی و دینی را بر عهد دارد. شخصیتی که به پارسایی ادب مدارا و سعه صدر در برخورد با منتقدان و مخالفانش شهره مند است. از آن رو هم بود زمانی که فتوای جهاد را صادر نمود اذهان بسیاری را از شرق تا غرب به خود جلب کرد. صدور چنین فتوایی گویا نشان از عمق ارادت و پایبندی به مکتب و شخصیتی را خبر می داد که اگر چه در قدرت نفشی ندارد اما از چنان قدرتمندی برخوردار است که تنها با صدور یک یادداشت کوتاه تحت عنوان "فتوای جهاد" صدها هزار نفر را علیه یک تفکر پلید خشونت گرا و بی منطق دور هم گرد آورد.

اما فتوا در میان فقهای شیعه چه جایگاه و مرتبتی دارد؟ به خصوص که فتوای جهاد که علیه یک گروه یا یک کشور متجاوز از سوی مراجع شیعی صادر می شود می تواند حایز چه نکات مهمی باشد؟ آیت‌ الله سیستانی همواره می‌کوشد تا ساختار برخی از قواعد فقهی را ترقی بخشد. به باور ایشان؛ «فتوا» کارکرد شایسته‌ای در نیل جامعه مسلمان به خیر و صلاح دارد. آگاهی گسترده از دیدگاه‌های حقوقی معاصر، انسان را از مهارتی حقوقی برخوردار می‌کند که در پرتو آن می‌تواند قواعد فقهی را تحلیل کند و مدارک و مستندات و موارد اجرایی آن را توسعه بخشد. در میان بسیاری از علما و بزرگان به شکلی نمایان مرسوم است که می‌کوشند تا خود را از مواضع جنجالی و فتنه‌ انگیز دور نگه دارند. شاید کسانی باشند که این رویکرد پرهیز کارانه را نوعی گریز از رو به‌ رو شدن با واقعیت‌ها و فرار از اظهارنظر آشکار بشمارند، ولی با اندکی درنگ نمایان می‌شود که برای پاسداشت منافع عمومی، گاه همین سکوت ، موضعی مثبت و بایسته است و ورود به صحنه واقعیت و موضعگیری شرعی به شرایط مساعد و زمینه‌هایی سازگار با آن اوضاع نیاز دارد.

در واقع آیت الله سیستانی نشان داد می توان مرجعیتی را عهده دار بود که اگر چه ممکن است از نژاد مردم یک کشور نبود و بسیاری از مخاطبانت یک آیین و یک فرهنگ نداشته باشند اما هم نوا با مردمی شد که همه در برابر منطقی قرار گرفته اند که مثله کردن همنوعان غیر همکیششان از بزرگترین افتخاراتشان است. افتخاری که البته در پس آن کینه قساوت حقارت عصبیت و ناآگاهی را نهفته است اما از منطق بی منطقی برخوردار است که تنها به حذف حریف فکر می کند و آن را به هر طریقی مجاز و مشروع قلمداد می نماید.

به تعبیری دیگر مرجعیت شیعه در عراق نشان داد می توان یک عالم دینی اما رسته از ساختار پر پیچ و خم ساختارهای بروکراسی بود که گویی سال ها زمان می برد تا قدرت در این منطقه از جغرافیا از پایین به بالا شکل بگیرد، از توده ها به راس بیاید و در زمانی که در راس قرار می گیرد آن اقلیت کمتر شبیه به "خود" را هم ببیند و مشابه با حقوق دیگر هم دینان و هم کیشان و هم مسلکانش با آنان رفتار و حقوق شان را در بستری از تنوع و تکثر دینی و عقیده ای  به مساوات محقق بخشد اما ساختار قدرت در بسیاری از کشورهای خاورمیانه امروز چنان تنیده و دارای کلافی سردرگم شده است که هر گروهی ولو به خواست اکثریت هم به قدرت برسد در پی ماندن به هر طریقی است و به دنبال حذف رقیب اقلیت خود می رود. انگار که سالهاست در این منطقه از زمین نزاع و درگیری ریشه دوانده خواه این نزاع ها چنان خصومتی را در پیش می گیرند که به کشتن همدیگر می رسند.  آنگونه از کشورهایی هم که اساسا ساختار مدون و مشخصی از گردش قدرت در آن ها تعبیه نشده دیگر جای خود را دارند.

شاید از آن روست که آیت الله سیستانی با درک چنین موقعیتی در یکی از پیچیده ترین بافت های اجتماعی و سیاسی کشورهای منطقه ترجیح را بر دوری از ساختارهای قدرت اما همراه و همگام با قدرتمندی افرادی که منافع ملی یک کشور را بر منفعت های شخصی و گروهی خود ارجح می دانند دانسته است. آنجا که لازم دید تمام تلاش خود را برای اقناع جمعی به کار برد تا از ورود بی کفایتی ها به عرصه سیاست یک کشور آشوب زده جلوگیری کند و آنجا که صلاح دید نیروهای مردمی داوطلب که در پی هرج و مرج طلبی برخی به کناری نهاده شده اند، سکوت کند و نهایتا این سکوت هم پاسخ گرفت.

فی الواقع مفهومی که می توان در ارتباط با شخصیت و منش آیت الله سیستانی ما را به فکر وادارد این است که نقش ایشان در عراق امروز حاکی از هوشمندی شاخه ای از تفکر شیعی است که معتقد است لزوما نیازی نیست در ساختار قدرت قرار بگیرید تا بتوانید منویات، آیین و فکر و ایده خود را گسترش دهید و در برابر دیگر فرق و گروه ها برای محافظت آنچه بدان معتقدید به هر وسیله به ساختار قدرت چنگ بزنید همین که از هیاهوها و غوغاسالاری ها  دور باشید اما بی تفاوت و ناآگاه نباشید هم می توانید از چنان اثربخشی برخوردار گردید که با اعلان یک حضور خیل عظیمی را به مبارزه با آنچه که عیان به کفر و پلیدی است، فرا بخوانید. هر چند که ممکن است در این مسیر راه های آسان تر و میان بری هم وجود داشته باشد. شاید نیاز نباشد دینداران آنچنان خود را غرق در اموری کنند که اختلافات را پر رنگ تر کند.

اما در این میانه راه پر بیراه اوضاع کنونی عراق آنچه بیش از پیش نیاز امروز این کشورِ سال ها مصیبت دیده است وجود و حضور افراد صاحب نفوذ و محوری فارغ از موضع گیری های گروهی مذهی و فرقه ای است که این جماعت از هم تنیده را یکی کند و در این بین تنها آقای سیستانی است که در کانون این محور قرار گرفته و البته راه دشواری در پیش دارد.  شاید سکوت او در این اواخر دلیل بر این دشواری راه باشد شاید هم دلیلی بر این است که نیازی نیست  در همه جا و همه لحظات سخنوری کرد بلکه می توان در جای خود مواضع صریحی اتخاذ نمود تا اثر بخشی لازم را دارا باشد.

با همه این تفاسیر به نظر می رسد آنچه که امروز از عراق در حال مبارزه شاهدیم جدای از نیروهای نظامی و بین المللی، دو گروه یا دو تفکر را می بینیم که مقابل هم قرار گرفته اند. یکی تفکری که به نام دین خشونت می ورزد و همه را جز خودش تکفیر، طرد و از میان می برد و گروه دیگری که دیندار است اما برای نجات جان انسان هایی که لزوما هم مذهب، هم دین و هم مسلک آنان هم نیست اما جانش را فدا می کند. شاید نمونه بارز تفاوت فرهنگ شیعی در مقابل فرهنگ متحجر و خشونت گرای داعشی را امروز در عراق می توانیم مشاهده می کنیم!

/انتهای پیام/

: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *