آمریکا در برهه افول

9:34 - 08 اسفند 1398
کد خبر: ۶۰۰۷۸۹
آمریکا همه نشانه‌های یک قدرت به‌ظاهر قوی و شکست‌ناپذیر را حتی بیش از گذشته دارد، اما ساختار‌های سیاسی، نظامی و اقتصادی‌اش از درون خورده شده است.

فرجام کشتی تایتانیک!به گزارش گروه فضای مجازی ، به نقل از روزنامه حمایت، آمریکا پس از جنگ جهانی دوم و به‌خصوص بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، به قدرت یکه‌تاز دنیا تبدیل شد. در سال ۱۹۹۱ که جنگ سرد به پایان رسید، بسیاری از نخبگان و متفکران آمریکایی، نظم دوقطبی جهان را پایان‌یافته تلقی کرده و «جورج بوش» پدر صراحتاً اعلام کرد که از این پس، جهان با نظم، ارزش‌ها و فرهنگ آمریکایی زندگی خواهد کرد.

«بوش» پسر نیز به همان شیوه پدرش سلوک کرد و به پشتوانه نئوکان‌های حزب جمهوری‌خواه، تعریف جدیدی از نظریه پایان تاریخ «فرانسیس فوکویاما» ارائه کرد.

وی همچنین، تئوری برخورد تمدن‌های «ساموئل هانتینگتون» را مستمسک اعلام تولد تروریسم سازمان‌یافته علیه آمریکا اعلام نمود و متعاقب نمایش حملات ۱۱ سپتامبر، عراق و افغانستان را عرصه تاخت‌وتاز خود قرار داد.

جنگ خانمان‌سوز آمریکا در این دو کشور که حدود دو دهه ادامه دارد، میلیون‌ها انسان را به خاک و خون کشید یا مجروح بر جای گذاشت. روی کار آمدن اوباما نیز به بهبود این وضعیت کمکی نکرد و یکی از بدترین نمونه‌های حمایت آمریکا از تروریسم تکفیری را ترسیم کرد.

این نشانه‌ها که نمادی از قدرت عمو سام بود، اما به ضرر هژمونی این کشور تمام شد. «نوام چامسکی»، متفکر مشهور آمریکایی معتقد بود که پایان هژمون آمریکا نه پس از اتمام جنگ سرد، بلکه بعد از جنگ جهانی دوم آغازشده و اظهار فضل و قدرت کلیدداران کاخ سفید در دو دهه پیش، چیزی بیش از «خود توهمی» (Self Delution) نیست.


یکی از بزرگ‌ترین نشانه‌های افول آمریکا، به مهم‌ترین شاخصه قدرت این کشور یعنی موضوعات اقتصادی مربوط است. آمریکا در پایان جنگ عراق، ۷ تریلیون دلار بدهی داشت، اما این بدهی در روز‌های پایانی سال ۲۰۱۸ به حدود ۲۲ تریلیون دلار رسید.

فدرال رزرو (بانک مرکزی آمریکا) چشم‌انداز بدتری را برای اقتصاد این کشور در پایان سال جاری میلادی پیش‌بینی و اعلام کرد که بدهی آمریکا در واپسین روز‌های دسامبر ۲۰۲۰ به ۲۴ تریلیون دلار خواهد رسید.

این در حالی است که صندوق بین‌المللی پول در ارزیابی‌های خود به این نتیجه رسیده است که چین در سال ۲۰۲۱، بیش از ۲۳ تریلیون دلار از اقتصاد جهانی را به خود اختصاص می‌دهد و از آمریکا پیشی خواهد گرفت. بر اساس این گزارش، سهم آمریکا از اقتصاد جهانی از ۲۰.۵ تریلیون دلار به زیر ۲۰ درصد طی دو سال آینده می‌رسد.

اگر مبنا را «شاخص برابری قدرت خرید» که یک شاخص معتبر در سنجش قدرت اقتصادی است قرار دهیم، چینی‌ها با ۲۷ تریلیون دلار در رتبه اول و آمریکا با فاصله معناداری، هفت پله پایین‌تر قرار دارد.

ریاست جمهوری ترامپ نیز به این روند، سرعت بیشتری بخشید. آمریکا در سال ۲۰۱۸، یکی از رقابتی‌ترین اقتصاد‌های جهان بود، اما طبق آخرین رتبه‌بندی «آی. ام. دی»، سال گذشته این جایگاه را از دست داد و دو پله سقوط کرد.

از منظر قدرت نرم نیز آمریکا وضعیت نابسامانی دارد. شاخص قدرت نرم، یکی از چهار ستون رهبری بین‌المللی آمریکا به شمار می‌آید که از سال ۲۰۱۶، فرایند معکوسی را طی کرده و این کشور را چهار رتبه تنزل داده است.

ترامپ مدعی است که باید بر اقتصاد داخلی تمرکز کرد و اگر این اتفاق رخ دهد، درنتیجه هژمونی و قدرت سیاسی کشورش نیز تقویت می‌شود، اما حقیقت این است که افزون بر اقتصاد، قدرت سیاسی و نفوذ کلام آمریکا تا حد قابل‌توجهی در سطح جهان کاهش‌یافته است.

به‌عنوان نمونه، یکی از بزرگ‌ترین تصمیمات ترامپ، انتقال سفارت آمریکا از تل‌آویو به بیت‌المقدس بود و ترامپ پیش‌بینی می‌کرد که هم‌پیمانانش دست‌کم در این تحول مهم سیاسی با وی همراهی خواهند کرد، ولی جز چند کشور معدود که تعداد آن‌ها از انگشتان یک دست تجاوز نمی‌کرد، با واشنگتن همکاری نکردند.

افزون بر این، آمریکای دوران ترامپ، به اعتبار قدرت اقتصادی خود زیر تعهدات بین‌المللی زد و برای کاستن از بار قیود جهانی و همچنین هزینه‌های آن‌ها از برجام، از پیمان آب و هوایی پاریس، یونسکو، قرارداد تجارت تسلیحات، پیمان تجاری شراکت فرا آتلانتیک، نفتا و ... خارج شد.

غافل از اینکه خروج از این معاهدات جهانی آورده‌ای جز کاهش نفوذ جهانی برای آمریکا به همراه نخواهد داشت و در بهترین حالت، در دهه ۲۰۳۰ در یک جهان چندقطبی، ناچار می‌شود که به بخش اندکی از قدرت خود با کاهش نفوذ در مناطق راهبردی دنیا رضایت دهد.

از منظر قدرت نظامی نیز آمریکا به‌شدت رو به ضعف رفته که ساقط شدن پهپاد گلوبال هاوک و هدف قرار گرفتن پایگاه عین الاسد توسط نیرو‌های مسلح جمهوری اسلامی بدون اینکه توانایی پاسخ دادن داشته باشد، ازجمله این موارد است. ضمن اینکه واشنگتن برای خروج آبرومندانه از افغانستان و عراق، در حال تراشیدن بهانه است و مأموریت خود در سوریه را تا حد زیادی کاهش داده.

از سوی دیگر، آمریکا انسجام داخلی خود را نیز از دست داده و سیاست‌های نژادپرستانه ترامپ، تهدیدی بسیار بزرگ را برای وحدت ملی این کشور ایجاد کرده است.

به گفته «هنری کیسینجر»، دیپلمات کهنه‌کار آمریکایی؛ «فکر می‌کنم ترامپ یکی از شخصیت‌های تاریخی باشد که نشان‌دهنده پایان یک دوره است. ترامپ که متعلق به طبقه ثروتمند جامعه آمریکاست در تناقضی آشکار خود را نماینده طبقه پایین و کارگران یا همان طبقه یقه آبی که مشارکت سیاسی کمتری دارند اعلام می‌کند. طرفداران ترامپ کسانی هستند که دچار کینه نژادی و برخورد با بیگانه‌ها (اقلیت‌های قومی و نژادی و مهاجران) هستند.»

همه این مؤلفه‌ها و شاخصه‌های بسیار دیگر که در این نوشته فرصت طرح آن نیست، حاکی از افول و درنهایت فروپاشی آمریکاست. باید توجه داشت که بین فروپاشی و افول تفاوت است.

افول، پیش‌زمینه نابودی است، اما نشانه‌های آن نامحسوس‌تر است. آمریکا در برهه افول، همه نشانه‌های یک قدرت به‌ظاهر قوی و شکست‌ناپذیر را حتی بیش از گذشته دارد، اما ساختار‌های سیاسی، نظامی و اقتصادی‌اش از درون خورده شده است؛ همان‌گونه که «تد گالن»، اندیشمند آمریکایی، آمریکا را مبتلا به «افول موریانه‌ای» (Termite Decline) مداوم می‌داند. به تعبیر رهبر حکیم انقلاب «همچنان که شکوه و جلال کشتی معروف تایتانیک مانع از غرق شدن آن نشد، شکوه و جلال آمریکا هم مانع از غرق شدنش نیست و آمریکا غرق خواهد شد.» (۲۹ بهمن ۹۸)

  • بیشتربخوانید:
  • بخوانید و کلاه خود را قاضی کنید!

: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه‌های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.


برچسب ها: امریکا ترامپ

ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *