یادداشت گلعلی بابایی در رثای حاج احمد متوسلیان: حالا دیگر تو «در هاله‌ای از غبار» نیستی

9:30 - 19 خرداد 1399
کد خبر: ۶۲۶۸۳۱
دسته بندی: فرهنگی ، عمومی
گل علی بابایی نویسنده و پژوهشگر ادبیات پایداری به بهانه سالگرد ربایش حاج احمد متوسلیان یادداشتی را منتشر کرد.

- طبق اعلام روابط عمومی سازمان هنری رسانه‌ای اوج، گل علی بابایی نویسنده و پژوهشگر ادبیات پایداری به بهانه سالگرد ربایش حاج احمد متوسلیان یادداشتی را منتشر کرد، متن یادداشت گلعلی بابایی به شرح ذیل است:

هو الحق

احمد عزیز
برای من که حدود سی سال در پی یافتن واقعیت فرجام زندگی سراسر مبارزه ات به همراه رفیق همکارم، حسین بهزاد به هر دری زدم و با هر مقام مسئول و غیر مسئولی به صحبت نشستم، مثل روز روشن شده بود که همچو تو شیری را کسی نمی‌توانست در قفس تنگ دنیا محبوس کند. این حقیقت تلخ را از لا به لای صحبت‌ها و روایت‌های آن‌هایی یافتم که، چون تو فرمانده‌ای را در حد پرستش دوست می‌داشتند و عاشق مرام مردانه ات بودند.

همان‌هایی که حتی تصوّر این را هم نداشتند، در دنیای بدون احمد بتوانند نفس بکشند. اما وقتی پای حرفهایشان نشستم با دلی شکسته گفتند:

(برادر احمد کسی نبود که بتوانند او را به گروگان بگیرند. احمد و اسارت؛ هرگز!)

این حواریون وفادار به تو، هرچند میل شان نبود چنین واقعیتی را به زبان بیاورند، اما بغض فرو خورده اشان فریاد می‌زد؛ فرمانده دلاور آن‌ها در همان لحظاتِ اولِ آن کمین ناجوانمردانه به شهادت رسیده است.

این را حتّی در بازتاب رجز خوانی‌های خودت با دشمن هم می‌شد فهمید. آنجایی که در بدو ورودِ قوای محمد رسول الله (ص) به سوریه، نیرو‌ها را در پادگان زبدانی دمشق جمع کردی و خطاب به آن‌ها گفتی: «عزیزان؛ ان شالله با به کار بردن تمام تاکتیک‌هایی که تا کنون آموخته ایم و به کار انداختن تمامی امکاناتی که در اختیار داریم، با ایمان به الله و اعتقاد به خدا، تن به آتش بس تحمیلی نخواهیم داد تا ثابت کنیم این حرکت ما در منطقه نه صرفاً به عنوان حضور سمبلیک و صوری است، بلکه حضور ما در منطقه، عمل نیز در پی دارد. با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد و عملیات مان را علیه آن‌ها شروع خواهیم کرد تا به فرموده امام عزیزمان؛ اسرائیل را از صحنه روزگار محو کنیم».

حالا پس از سی و هشت سال بی خبری از سرنوشت، چون تو فرمانده ای، درست در روزی خبر رجعت قریب الوقوع پیکرت را می‌شنوم، که آمده ام در همان جایی که تو در آن شب آخر، تا صبح با عمه سادات نجوا کردی و از او شهادت طلب نمودی. اینک رو به حرم حضرت زینب سلام الله علیه می‌نشینم و از اعماق دل فریاد می‌زنم: حاج احمد متوسلیان!‌ای اوّلین شهید مدافع حرم، حالا دیگر تو «در هاله‌ای از غبار» نیستی. تو شهیدی و ناظر.

چهاردهم تیر ماه ۱۳۹۹سوریه، دمشق گل علی بابایی

 



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *