روایت متفاوت کارشناس حقوق جزا و جرم شناسی از یک گروگانگیری در تهران

23:28 - 23 شهريور 1399
کد خبر: ۶۵۵۷۰۸
دسته بندی: حقوق و قضا ، قضایی
کارشناس حقوق جزا و جرم شناسی با انتشار پیامی در فضای مجازی روایت متفاوتی از گروگانگیری در شیرینی فروشی در تهران داشته است.

- محمد شهریاری، دکتری حقوق جزا و جرم شناسی با انتشار پیامی در صفحه اینستاگرامی خود درباره گروگانگیری در شیرینی فروشی در خیابان آزادی تهران نوشت:

گروگانگیری شیرینی فروشی

بهمن ۱۳۹۸ بود عصر روز دوازدهم بهمن ماه. سردی هوا محسوس بود خیابان نواب رو به سمت شمال میومدم که پلیس تماس گرفت و از گروگان گیری در مغازه شیرینی فروشی خیابان آزادی خبر داد. نزدیک به موقعیت بودم. تجربه صحبت با گروگانگیر رو داشتم. میدونستم اولین مطالبه او کارت شناسایی قضاوت است. کارت شناسایی خود رو آماده کردم. وارد خیابان آزادی شدم و به سمت میدان آزادی حرکت.

ماموران پلیس و مردم زیادی حضور داشتند. وارد مغازه شیرینی فروشی که شدم دیدم در پشت ویترین مغازه مردی ۳۵ ساله سلاح به دست به همراه ریموت در حال تهدید است. دختر جوانی که لباس زرد رنگ به تن داشت در کنار او ترسان و لرزان ایستاده بود. مامورین مسلح عقب‌تر ایستاده بودند. اولویت نجات جان خانم گروگان بود. به سمت ویترین حرکت کردم گروگان گیر فریاد زد که جلو نیا و الا شلیک میکنم. خودم رو معرفی کردم.

گفت کارت شناسایی باید نشون بدی. کارتم رو به سمتش انداختم. نگاهی کرد و گفت من پایان راه هستم الان با فشار دادن این ریموت کل مغازه به هوا خواهد رفت بهتره شما هم از اینجا برید. باید ارتباط کلامی باهاش بر قرار می‌کردم، گفتم مشکل چیه؟ کمک میکنم بهت. بالاخره با چند جمله حرف زدن و قول مساعدت، ارتباط کلامی برقرار شد. گفت که به خاطر این دختر زنش رو طلاق داده، قرار بوده ازدواج کنن، اما دختره الان زده زیرش.

از طرفی زنش هم بعد طلاق ازدواج کرده، الان از همه جا رانده وامانده. گفتم این راهش نیست بذار با خانواده دختر صحبت می‌کنیم و ازدواج مهیا میشه. اول قبول نمی‌کرد، اما کم کم نرم شد. گفتم ریموت رو بده گفت الکیه، ریموت در خونه هست. باید سلاح کمری رو ازش میگرفتم. گفتم سلاحت رو بده. گفت امکان نداره. گفتم من بیام جلو میزنی یعنی. گفت اره نیا. به سمت پشت ویترین رفتم، تهدید کرد، اما نزد.

البته گفت که، چون با من طرف نیستی نمیزنم. حالا فاصله ما یک متر شده بود اون سلاح به دست من هم سلاح کمری توی جیب آماده. باهاش حرف زدم تمام فرضیات رو بهش توضیح دادم؛ و در نهایت قانعش کردم که سلاح رو تحویل بده با هزار دو دلی که داشت بالاخره تحویل داد. هنوز دختر جوان پشت سرش بود و از شدت ترس رنگش پریده بود. گفتم کار عاقلانه‌ای کردی.

هنوز تسلیم نشده بود. من بودم و اون و دختر جوان. گفت سر قول‌هایی که دادید هستید گفتم حتماً. هر کمکی که بشه بهت میکنم. نگاهی کرد و گفت قول قول؟. گفتم اره. دیدم سلاح دوم را که ما بیخبر بودیم رو دراورد و داد. گفتم سلاح دوم هم مگر داشتی؟

گفت اره گذاشته بودم ببینم بعد خلع سلاح اول سر حرف و قولتان هستید یا نه. سلاح دوم رو هم تحویل داد و بعد هم سلاح سوم! و مهمات زیادی که در جلیقه داشت و زیاد بود به اندازه زدن و کشتن همه ما. دستش رو گرفتم و به همراه دختر جوان به این سمت میز که پلیس ایستاده بود اومدیم و تحویل پلیس دادم؛ که در فیلم مشاهده می‌شود. در پسا ماجرا گرچه جلساتی که با خانواده دختر داشتیم مثمر ثمر نبود و دختر حاضر به ازدواج نشد، اما گفتم بهش که سر قولم برای کمک قضایی و غیر آن هستم. صداقت داشته باشیم. به وعده‌هایمان عمل کنیم. همین و بس.

[video src='https://www.mizan.news/wp-content/uploads/2022/01/2755453_293.mp4']

برچسب ها: قوه قضاییه

ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *