بندبازی روی تعامل با اروپا و آمریکا/ حذف آفریقا از سیاست خارجی دولت؟

8:49 - 23 اسفند 1399
کد خبر: ۷۰۹۴۷۳
دسته بندی: سیاست ، گزارش و تحلیل
جمعی از کارشناسان معتقدند قاره آفریقا، آمریکای لاتین و برخی کشور‌های منطقه‌ای می‌توانند در تعاملات اقتصادی و سیاسی با ایران نقش مهمی ایفا کنند، زیرا این مناطق پتانسیل‌های لازم را برای تامین نیاز‌های اقتصادی و سیاسی ایران را دارند.
-  کمتر از ۵ ماه از عمر دولت دوازدهم باقی نمانده و در این میان سفر‌های خارجی رئیس جمهور آن طور که باید انتظارات را برآورده نکرده و تعادلی در سفر‌های دیپلماتیک وی وجود نداشته‌ است.
 
طی هفت سال گذشته ۵۵ بار هواپیما‌های رئیس جمهور به مقصد کشور‌های مختلف فرودگاه امام(ره) را ترک کرده‌ است، اما وی در حالی سیاست خارجی را محور دولت خود قرار داده است که توازنی در پرواز‌های خارجی وی وجود ندارد.
 
به عنوان مثال طی این هفت سال آمریکا ۷، اروپا ۵، آسیای میانه و شرقی ۳۴، کشور‌های غرب آسیا ۸، آمریکای لاتین ۲ و در نهایت آفریقا صفر بار مقصد سفر‌های وی بوده‌ است. لازم به ذکر است علت تعداد سفر‌های زیاد رئیس جمهور به آسیای میانه و شرقی با هدف شرکت در اجلاس‌ها بوده و دستورالعمل اقتصادی نداشته است.
 
در واقع جمع سفر‌های رئیس جمهور به آمریکا و اروپا بیش از تعداد سفر‌ها به قاره آفریقا، آمریکای لاتین و غرب آسیا بوده‌ است و کشور‌های محور مقاومت نیز کمتر در برنامه‌های سفر‌های وی به چشم می‌خورد به طوری که صرفاً یک سفر به عراق در سال ۱۳۹۷ برای دیدار دو جانبه انجام شده‌است؛ لذا این سؤال شکل می‌گیرد چرا تعادلی در برنامه سفرهای  خارجی وجود نداشته است.

این در حالی است که جمعی از کارشناسان معتقدند قاره آفریقا، آمریکای لاتین و برخی کشور‌های منطقه‌ای می‌توانند در تعاملات اقتصادی و سیاسی با ایران نقش مهمی ایفا کنند، زیرا این مناطق پتانسیل‌های لازم را برای تامین نیاز‌های اقتصادی و سیاسی ایران را دارند.
 
اما به نظر می‌رسد ترجیح سیاست خارجی دولت  مستقر، بندبازی بر روی تعاملات با اروپا و آمریکاست جایی که نه تنها نیازی به ایجاد ارتباط اقتصادی با ایران ندارد بلکه ایران را به عنوان یک لقمه حاضر و آماده در عرصه اقتصاد بین المللی می‌بیند.
 
ایران طی این هفت سال در حالی به سمت اروپا و آمریکا حرکت کرده است که در راهبرد‌های اقتصادی آنها، یک بازار مصرفی پربازده تعریف می‌شود که قرار است نفت خام را از دل زمین بیرون بکشد و بفروشد و سپس یک بنز میباخ وارد کند و یا در نهایت اگر خیلی مهربان باشند و تحریم‌های اولیه سایه بر تحریم‌های ثانویه نیاندازد چند هواپیما به ایران بفروشند که درنهایت بر اساس روایت تاریخ به سرنوشت شوم بوئینگ‌های آمریکایی و یا ایرباس‌های فرانسوی منتهی شود در واقع بخشی از پول‌های برجام در حین رژه اسب‌ها در مقابل کاخ الیزه و لبخند‌های آزاردهنده صرف خرید هواپیما شد و اصلا برنگشت!

این تمرکز تعاملات به سمت اروپا و آمریکا نه تنها تز اصلی جهان پساآمریکایی کتاب دیپلمات ارشد را زیر سوال می‌برد بلکه مخالف با گرایش‌های لیبرالیسم اقتصادی است به طوری که پدرخوانده‌های لیبرالیسم همچون آدام اسمیت و دیوید ریکاردو با ناامیدی تمام نظاره‌گر تئاتر اقتصادی کسانی هستند که از قضا نمایشنامه خوبی برای آن نوشته نشده‌ است.
 
معمولا در اقتصاد بین الملل بر اساس دو مفهوم بسیار ساده مزیت مطلق و نسبی دولت‌ها وارد تجارت با یکدیگر می‌شوند حال در این میان با توجه به فضای رقابتی ناسالم که در اقتصاد بین الملل وجود دارد و محدودیت‌های ایران در این شرایط، سوال این است که ما چه چیز ارزانی نسبت به سایر کشور‌های جهان تولید می‌کنم برای اروپا و آمریکا که کشوری دیگر تامین کننده آن نباشد؟! جز مواد خام که نوعی ثروت فروشی است و یا ما چه محصول برتری را می‌توانیم تولید کنیم که اروپا و آمریکا امکان تهیه آن را از نقطه دیگر جهان نداشته باشند؟!
 
برای نمونه و با اغماض می‌توان گفت نفت که یکی ابزار اقتصادی ایران برای بازیگری در تجارت بین الملل است با عملکرد بازیگران شناوری همچون عربستان و تولید شیل تقریبا رویای مصرف کننده‌هایی مانند اروپا و آمریکا را در خصوص کاهش اهمیت استراتژیک آن به حقیقت نزدیک کرده‌ است و حالا نه تنها سودی برای ایران ندارد بلکه ضررش ایران را تا پای میز لرزان مذاکره نیز برده‌ است.

با توجه به تجارت و بازی نابرابر در اقتصاد و تجارت بین الملل دولت‌ها امروز بر اساس عقل سلیم به سمت مناطق و کشور‌هایی می‌روند که برایشان منفعت اقتصادی داشته باشد و بازار مناسبی برای کالای تولیدی خود فراهم کنند و یا با سرمایه گذاری در آن سود چند برابری را برداشت کنند.
 
تلاش هفت ساله ایران برای تعامل با غرب مانند این بود که با تشت به دریای اقتصاد اروپا و آمریکا آب بریزیم! اگر به فکر سود اقتصادی بودیم و تنها منافع خواص را در نظر نگرفته بودیم آفریقا، آمریکای لاتین و برخی کشور‌های منطقه منبع غنی پول برای ایران هستند.
 
در حالی آفریقا در جدول سفر شخص اول اجرایی کشور نبوده که چین در حال ساختن یک امپراطوری در این قاره است به طوری که بیش از ۸۰۰ کمپانی بزرگ چینی در سراسر آفریقا فعال هستند که بخش عظیمی از زیرساخت‌های اقتصادی و مالی، بخش‌های انرژی مانند نفت و گاز و حتی بانکداری این قاره را در اختیار گرفته اند و بیش از یک میلیون چینی در آفریقا زندگی می‌کنند که عمدتا در بخش‌های اقتصادی فعال هستند و یا موجودیت نامشروعی همچون رژیم صهیونیستی در صدد افزایش نفوذ اقتصادی و متعاقب آن نفوذ سیاسی در این قاره است.

بر اساس یک امر بدیهی راهبرد مناسب برای ایران در اقتصاد بین الملل شکل دادن به بازار مصرفی برای کالا‌های تولیدی و فرآوری شده است نه فروش ثروت ملی، در واقع ایران به جای بازی منفعلانه در اقتصاد بین الملل و تبدیل شدن به یک بازار مفعول برای کالا‌های اروپایی باید به یک فاعل برای بازار‌های آفریقا، آمریکای لاتین و منطقه تبدیل شود در این صورت است که دیگر توتال با یک اخم آمریکا قهر نمی‌کند و در عین حال هزاران کارگر ایرانی می‌توانند نان بر سر سفره ببرند.
 
به نظر می‌رسد راهبرد‌های دیپلماسی مدعیان بلد بودن زبان دنیا مناسب برای جهان امروز و تحولات صورت گرفته در آن نیست و بیشتر میرزا ملکم خانی است بنابراین جهان پسا آمریکایی تنها به جوهر روی کاغذ منتهی نمی‌شود باید در دستورالعمل دیپلماسی سیاسی و اقتصادی کشور قرار بگیرد.
 


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *