نگرانی‌ آمریکا و رژیم صهیونیستی از نزدیکی روسیه به محور تشیع

19:00 - 07 فروردين 1400
کد خبر: ۷۱۱۳۰۴
دسته بندی: سیاست
نزدیکی روسیه به محور تشیع باعث ایجاد نگرانی‌های جدی در ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی شده است. نگرانی راهبردی آمریکا و رژیم اشغالگر قدس معطوف به تغییر موازنه ژئوپلتیکی قدرت در منطقه غرب آسیا، قفقاز و آسیای میانه به نفع روسیه و ایران است.

- با ترسیم نمودار تحول نگرش روسیۀ پساشوروی به ایران، جابه جایی‌هایی با شدت نوسان گسترده قابل مشاهده است که در یک سوی آن، ایران به مثابه «متحدی مطمئن و قابل اتکا در منطقه و جهان» و «متحدی در برابر دشمان مشترک» و در سوی دیگر به عنوان «تهدید جنوبی و به منزله ابزاری برای تنظیم روابط با غرب» مورد شناسایی قرار گرفته است.

یکی از جلوه‌های عملی این نوسان، در ارائه دو رای متفاوت و مهم در شورای امنیت سازمان ملل متحد در قبال ایران مشاهده می‌شود، مخالفت و وتوی قطعنامه ضد ایرانی شورای امنیت در ۲۶ فوریه ۲۰۱۸ و موافقت و رای به قطعنامه ضد ایرانی ۱۹۲۹ در ۹ ژوئن ۲۰۱۰ است.

«ایران در هندسه سیاست خارجی روسیه» عنوان کتابی به قلم محمد شاد است که وی در این اثر کوشیده است تصویری منطبق با واقعیت، از نحوه سیاستگذاری خارجی روسیه در مقابل ایران و عناصر دخیل در شکل‌گیری این سیاست‌ها ارائه دهد. در نظر دارد هر روز برشی از این کتاب را با خوانندگان خود به اشتراک بگذارد.

 نزدیکی به ایران شیعی؛ کارکرد‌های مثبت در ابعاد سه‌گانه منفعت، امنیت و هویت
اوراسیاگرایان از سه منظر منفعت، امنیت و هویت، کارکرد‌های مثبت نزدیکی به محور تشیع را شرح داده‌اند. همان‌گونه که پیشتر گفته شد، دال مرکزی گفتمان اوراسیانیسم تقابل با غرب (آنگلو- آمریکن) است. بر این اساس، یکی از فراگزاره‌ها در اصول سیاست‌ورزی این مکتب فکری این است که متحدان ایالات متحده آمریکا نمی‌توانند متحدان روسیه باشند. این وضعیت مادامی که غرب به رهبری ایالات متحده آمریکا انقلاب ماهوی نیافته است، مهم‌ترین اصل ژتوپلتیکی حاکم بر اندیشه اوراسیانیسم به شمار می‌رود. مبتنی بر این ادراک، علی‌رغم خاتمه جنگ سرد قواعد کلی حاکم بر آن همچنان بر محیط راهبردی امنیت و سیاسی بین‌المللی مستولی است و نگرش غیرواقع‌بینانه و خوش‌بینانه به تغییر ماهیت آن نمی‌تواند دربرگیرنده تمامی منافع روسیه باشد.

بر این اساس، کشور‌های عضو اتحادیه گوام در محدوده همسایگان، کشور‌های عرب متحد ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه به علاوه رژیم اشغالگر قدس، کشور‌های کره جنوبی و ژاپن در شرق آسیا و سایر متحدان سنتی آمریکا در مناطق مختلف جهان، کشور‌هایی هستند که روسیه نمی‌تواند اتحاد راهبردی و قابل اتکایی با آن‌ها برقرار سازد. بر این اساس، روسیه برای حفظ موازنه قدرت، ملزم به گسترش و تعمیق رابطه با کشور‌های رقیب این محور در مناطق مورد نظر خواهد بود. بر اساس نظریات ژئوپلتیکی اوراسیاگرایان، روسیه در منطقه غرب آسیا باید با جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک گفتمان رقیب شیعی، روابط راهبردی عمیقی را در جهت تقابل با کشور‌های سنی متحد ایالات متحده آمریکا ایجاد کند. ولادیمر آلکسیف تبیین نسبتاً جامعی از این ادراک به دست می‌دهد و می‌گوید «تن‌ها راه‌حل موجود برای روسیه در منطقه خاورمیانه، حرکت به پیش تا دستیابی به نتیجه اساسی، یعنی بیرون راندن ایالات متحده از آن و متزلزل کردن پایه‌های رژیم‌های محافظه‌کار سعودی و قطر است که با تنزل دادن قیمت‌های نفت و فروش گاز با دامپینگ به اقتصاد ما لطمه می‌زنند و از جانب واشینگتن بازی می‌کنند؛ به این منظور، روسیه باید با کشور‌های قوس شیعی یعنی ایران، عراق، سوریه و یمن پیمان محکم نظامی- سیاسی و اقتصادی بندد و به کنترل شیعیان بر مناطق شیعه‌نشین مانند بحرین، استان شرقی عربستان سعودی و استان‌های جنوبی آن (نجران و جیزان) مساعدت کند. حزب الله لبنان باید یکی از اعضای این پیمان شود. این پیمان از نظر وزن راهبردی (به ل حاظ جمعیت، سرزمین، ثروت‌های طبیعی، موقعیت ژئوپلتیکی و غیره) از همه پیمان‌های دیگر روسیه قوی‌تر است و در بخش انرژی نیرویی تبدیل خواهد شد که قیمت‌های جهانی نفت و گاز و جغرافیای توزیع این منابع را تعیین، و از سلاح انرژی برای مقابله با برنامه‌های غرب، از جمله تحمیل ارزش‌های لیبرال و همجنس گرایی جوامع با اخلاق سنتی استفاده خواهد کرد.
 
بی‌تردید، الجزایر، مصر، تونس، فلسطین و کشور‌های دیگر که از سلطه آمریکایی- و هابی به تنگ آمده‌اند و نیز اقلیت‌های قومی-مذهبی مانند کردها، دروزها، اسماعیلیان، و مسیحیان می‌توانند بدان محلق شوند. ایران در قوس شیعی نقش کلیدی ایفا می‌کند؛ زیرا پیروزی بر تروریست‌های سنی در سوریه و عراق بدون نیرو‌های مسلح ایران غیرممکن است. اگر مسکو تشکیل ائتلاف با قوس شیعی را انتخاب کند، نه تنها بر ترویسم، بلکه بر سلطه غربی و رژیم تحریم‌ها پیروز خواهد شد. برای تهران هم بسیار مهم است که نفوذ فزاینده خود را در خاورمیانه تثبیت کند و به خصومت همیشگی عربستان س عودی و متحدانش پایان دهد.

علاوه بر فواید ژئوپلتیکی که از دریچه «منافع ملی» به آن‌ها نگریسه می‌شود، زاویه نگاه دیگری نیز در الگوی گفتمانی اوراسیانیسم مطرح است و آن بررسی موضوع از دریچه «امنیت ملی» است. در روسیه، این موضوع مطرح است که گروه‌های سلفی و وهابی فعال در مناطق قفقاز شمالی، جنوبی و آسیای میانه مورد حمایت سعودی و اعراب سنی هستند و فعالیت آن‌ها در محیط امنیتی روسیه، به نحو مستقیم یا غیر مستقیم منافع ایالات متحده آمریکا و غرب را باز تولید می‌کند.

در بسیاری از رسانه‌های روسی، اطلاعاتی که سرویس‌های امنیتی این کشور در خصوص نحوه پشتیبانی مالی و لجستیکی سرویس‌های اطلاعاتی آمریکایی و غربی از شورشیان چچنی، داغستانی، پانکیسی و ... کشف کرده‌اند منتشر شده است. این گزارش‌ها حاوی مطالبی در خصوص تلاش محور آنگلوساکسون برای مهار ژئوپلتیکی روسیه در میحط امنیتی این کشور است.

ولادیمیر پوتین به صراحت اظهار کرد که اسناد حمایت‌های اطلاعاتی و سیاسی سرویس‌های ویژه و مخفی آمریکایی را به رییس جمهور وقت این کشور (آمریکا) داده است و رییس سیا نیز پس از بررسی اسناد مزبور طی نامه‌ای به روس‌ها اذعان کرده است که همکارانش حق ارتباط و همکاری با جناح مقابل حاکمیت روسیه در مناطق قفقاز شمالی را برای خود قائل بوده‌اند. براساس اسناد سازمان‌های اطلاعاتی روسیه روابط گسترده‌ای می‌ان جدایی طلبان قفقاز شمالی با سرویس‌های اطلاعاتی آمریکایی در آذربایجان وجود داشته است.

از این روست که طرفداران این نظریه بر این باورند که گروه‌های شورشی مستقر در قفقاز شمالی استعداد مذهبی برای همگرایی با اسلام سلفی و استعداد اطلاعاتی برای همکاری با رقبای غربی روسیه را داشته و دارند.

از نظر طرفداران نظریه اسلام اوراسیایی، روسیه باید تمایزی میان «اسلام خوب» و «اسلام بد» قائل شود. بر اساس این تفسیر، اسلام خوب اسلام شیعی- صوفی و نیز اسلام سنی سنتی است و اسلام بد نیز اسلام وهابی و نبیادگرای عربستان، قطر، پاکستان و ... معرفی می‌شود. طبق این تقسیم‌بندی، روسیه چاره‌ای جز تعامل با اسلام شیعی و اسلام سنی سنتی ندارد و از آنجا که عربستان به عنوان محور اسلام سنی در مرکزیت ترویج اسلام سلفی وهابی قرار گرفته، تنها نقطه اتکای روسیه در جامعه مسلمانان محور شیعی خواهد بود. این قرائت، اسلام سعودی را مستظهر به حمایت محور آنگلو- آمریکایی می‌داند و آن را به مثابه «تهدید امنیتی» برای روسیه‌ای که دومین جمعیت مذهبی آن را مسلمنان سنی تشکیل می‌دهند تلقی می‌کند.
 
آلکسادر دوگین با ذکر اهمیت نزدیکی روسیه به تشیع اظهار می‌دارد «من درباره ائتلاف روسیه با شیعه مطالعه کرده‌ام، ما در سوریه در کنار یکدیگر می‌جنگیم و روس‌ها، ایرانی‌ها، حزب‌الله، و سوری‌ها هم در کنار یکدیگر می‌جنگند؛ اکنون اعضای یک جبهه هستیم؛ زیرا دشمن یکسانی داریم، در حالی که سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا از جنبش‌های سلفی سنی حمایت می‌کند. ما در یمن نیز در وضعیت مشابهی قرار داریم، ما در حال کمک کردن به حوثی‌ها (انصارالله) و شیعیان یمن هستیم؛ ایرنی‌ها، سوری‌ها و حزب‌الله نیز همین‌طور، ما در عراق نیز موضعی مشابه در قبال شیعیان عراق داریم. پس ما روس‌ها در کل دنیای اسلامی در خاورمیانه، در طرف جبهه شبیعه قرار داریم. در بحرین نیز این گونه است. منافع ملی روسیه با منافع تمدن شیعه سازگاری دارد... اگر ما در هر نطقه از اوکراین، خاورمیانه، داخل روسیه و قفقاز، هدف حمله آمریکا و گروه‌های نیابتی آن قرار گیریم، آمریکا از همان روش‌ها و ابزار‌های خود استفاده می‌کند؛ یعنی از اسلام به اصطلاح رادیکال مثل داعش و القاعده و سایر جنبش‌های سلفی برضد منافع و امنیت روسیه استفاده خواهد کرد. پس اگر روسیه واکنش نشان دهد و از خود دفاع کند.
 
به طرز منطقی تلاش خواهد کرد که هم‌پیمان پیدا کند در چنین وضعیتی، چه کسی مطمئن‌تر و امن‌تر و بهتر از مسلماان شیعه برای روسیه خواهند بود؛ مسلمانانی که قربانیان این سلفی‌های مورد حمایت عربستان سعودی و قطری هستند که خود به عنوان اسلام عرضه می‌کنند.» (دوگین، ۱۳۹۴)

بنابراین، در نگرش اوراسیانیست‌ها ایجاد پیوند با ایران شیعی می‌تواند ائتلافی با کارکرد‌های مثبت امنیتی برای مدیریت جامعه مسلمانان روسیه در محیط امنیتی این کشور باشد. اسلام عرفانی آناتولیایی و ترکی نیز برای روسیه خطرآفرین است؛ از منظر اوراسیانیسم، این نحله نیز مورد حمایت ایالات متحده آمریکا قرار دارد و در نهایت، لیبرالیسم مدرن و آتلانتیسیسم را ترویج می‌کنند. علاوه بر ذکر کارکرد‌های مثبت همگرایی با تشیع از منظر منفعت و امنیت، اوراسیاگرایان از دریچه «هویت» نیز موضوع مگرایی با اسلام شیعی را بررسی کرده‌اند. از دیدگاه آنها، آنچه هویت و سنت‌های حاوی سعادت بشری را به مخاطره انداخته، پروژه جهانی سازی لیبرالیسم و کارفرمایی آن توسط ایالات متحده آمریکاست.

اوراسیاگرایان، به خصوص دوگین، با تمامی اشکال جهانی شدن سرنزاع دارند و سکولاریزاسیون را شکل مذهبی پروژه جهانی سازی معرفی می‌کنند. به باور آنها، احیای سنت‌گرایی مذهبی و بازگشت به هویت‌های سنتی، معنویت و مراقبه، بهترین روش برای مقاومت در برابر سکولاریزاسیون و لیبرالیزاسیون است؛ از این روست که اوراسیاگرایان با اسلام سنتی، یهودیت سنتی و مسیحیت ارتدوکس مخالفی ندارند. دوگین در این میان پای را فراتر می‌نهد و از نوعی هم آهنگی هویتی-عرفانی میان اسلام و شیعی و مسیحیت ارتدوکس سخن می‌گوید.
 
او نزدیکی سیاسی کنونی میان روسیه و ایران را محصل جانبی نوعی قرابت هویتی، معنوی و عرفانی برمی‌شمرد. دوگین با در هم آمیزش معانی آخر‌الزمانی، عرفان بین‌الادیانی و مفاهیم ژئوپلتیکی به نتیجه می‌رسد که شراکت روسیه و ایران برخاسته از نوعی «سنت موازی» است و می‌تواند به لایه‌های عمیق‌تر راهبردی برسد؛ او می‌گوید «من به ایران و سنت شیعه علاقه‌مندم و به اسلام معنوی تمایل دارم؛ این علاقه بیش از سی سال است که وجود دارد. من کتاب‌های زیادی را از رنه گنون و هانری کربن و بسیاری دیگر از افراد درباره تمدن ایران و سنت شیعه و فلسفه اسلامی مطالعه و برخی از متون‌های هانری کربن را به روسی ترجمه کرده‌ام. من تاریخ ایران، تاریخ فارس و تاریخ شیعه را مطالعه، و نقاط اشتراک زیادی کشف کرده‌ام. میراث سهروردی، ملاصدرا، ملاحیدر آملی و بسیاری دیگر از متفکران شیعه ایرانی را با فلسفه عرفانی مسیحیتی ارتدوکس روسیه مطابقت داده و نقاط اشتراکی زیادی دیده‌ام، برای من این به منزله سنتی موازی است. من مسیحی ارتدوکس هستم؛ اما در سنت ایرانی و اسلام شیعه، نکات معنوی و الهامات فلسفی و ماورالطبیعی مشاهده می‌کنم که دلیلی محسوب می‌شوند برای اینکه درک کنم روسیه و ایران و اسلام شیعه در نبرد آخرالزمانی در یک جبهه قرار دارند.
 
قرابت‌ها و اشتراکات معنوی زیادی بین این دو تمدن متفاوت وجود دارد: بین تمدن ایرانی اسلام از یک سو و تمدن روسی ارتدوکسی مسیحی و اوراسیایی از سوی دیگر... ما به یک تمدن تعلق نداریم؛ اما در وضعیت آخر‌الزمان، در یک اردوگاه قرار داریم. قیاس‌های زیادی وجود دارد؛ برای مثال، ما به تمدن مسیحی تعلق داریم؛ اما برای ما کلیسا‌های غربی و مسیحی شامل کاتولیک و پروتستان به مراتب از ما دورند؛ آن‌ها تقریباً هیچ اشتراکی با سنت مسیحیت ارتدوکس ندارند؛ زیرا ما سنت‌گرا و تقدس‌گرا هستیم و آن‌ها مدرن و سکولار؛ ما محافظه کاریم و آن‌ها لیبرال؛ ما در وهله نخست اهل مراقب و تفکر هستیم، اما آن‌ها از همان آغاز اهل اقدام و عمل‌اند؛ ما مسیحیت عرفانی هستیم که مراقبه داریم و سنتی هستیم. از نظر من، اسلام شیعه در ایران، تشیع متفکرانه و مبتنی بر مراقبه، عربان و جهت‌گیری آخرالزمانی است، ضمن آنکه از فرقه کاریکاتوری معاصر، موسوم به اسلام سلفی فاصله دارد. اسلام سلفی اسلام سنتی نیست. اکنون نکته جالب این است که این دو نیروی صرفاً معنوی، یعنی قرابت بین این دو سبک معنوی اسلام و تفکر مسیحیت ارتدوکس روسیه، در مقابله با جبهه مادی یکسان‌اند و با دشمن واحد می‌جنگند. اسلام رادیکال به روسیه ایران و جهان تشیع حمله کرد. در پشت این سلفی رادیکال که خود را با عنوان اسلام عرضه می‌کند آمریکا وجود دارد که عربستان سعودی و قطر و دیگر کشور‌ها به عنوان نیروی نیابتی استفاده می‌کند تا به هدف صرفاً ژئوپلتیکی خود دست یابد برای ما نیز مسلمانان شیعه، نمایندگان اسلام معنوی و خالص هستند و آن‌ها نیز در مقایسه با کلیسا‌های مسیحیت غربی به ما نزدیک‌ترند... به نظر من، این ائتلاف منطقی و راهبردی که ما اکنون در سوریه، یمن و لبنان و دیگر نقاط شاهد هستیم و نوعی از تجلی تارییخی از این قرابت معنوی است... منافع ملی روسیه با منافع تمدن شیعه سازگاری دارد.

بر اساس نظریات وی، «اتحاد روسی- شیعی» فقط به یک هم‌پیمانی ژئوپلتیکی و سیاسی نیست بلکه دارای ریشه‌های هویتی و رابطه‌ای از نوع «روابط عمیق روحانی» است که به موجب آن، هر دو معتقد به وجود چشم‌انداز جدیدی از جهان هستند و در نهایت، ظهور رهبر روحانی نجات‌بخش آخرالزمانی را باور دارند. از نظر دوگین، ایالات متحده آمریکا، ناتو و نیرو‌های نیابتی آن‌ها را از قبیل عربستان سعودی، قطر و رژیم صهیونیستی، موانع بازگشت نجات‌دهنده مقدس آخرالزمانی هستند موانعی که در آینده از میان برداشته خواهند شد. او همچنان از شیخ نمر، رهبر شیعیان عربستان، که در این کشور بازداشت و اعدام شد. با لفظ «شهید» تقدیر می‌کند و با کلماتی وام گرفته شده از ادبیات شریعت اسلامی اظهار می‌دارد: از بین بردن عربستان سعودی کنونی یک «فتوای اوراسیایی» است. او همچنین در مورد یمن نیز از رهبران جنبش حوثی دفاع، و روسیه را به حضور جدی‌تر در عرصه یمن تحریض می‌کند.

طرح نظریاتی در خصوص کارکر‌های مثبت نزدیکی به محور شیعی در چهارچوب مکتب فکری اوراسیانیسم، گرچه منحصر به دوگین نیست، به کارگیری این نوع ادبیات و تعمیق ریشه‌های این نزدیکی به لایه‌های هستی شناسانه و ابعاد هویتی از جانب او مسئله‌ای قابل تأمل است. در هر صورت طرح این دیدگاه‌ها در یکی از بالاترین سطوح نمایندگان محافظه‌کار این مکتب فکری، امری واقع در جهان خارج است و نمی‌توان از آن به مجامله عبور کرد. این اظهارات حتی اگر برخاسته از ادراک غالب در ساختار سیاسی روسیه نباشد و انطباق کاملی با آن نداشته باشد دارای نتایجی در افکار عمومی روسیه خواهد بود؛ چه آنکه دوگین از چهره‌های ثابت شبکه‌های اصلی تلویزیونی و رسانه‌های خبری در روسیه است و برخی باور دارند که حضور بیش از اندازه او در حوزه عمومی و زندگی سیاسی مردم روسیه یکی از نشانه‌های همراهی ضمنی نظام حاکم با نظریات اوست؛ زیرا رسانه‌های مهم در این کشور و به صورت خاص شبکه‌های تلویزیونی تقریباً به طور کامل تحت کنترل کرملین هستند و اگر کرملین انتشار آراء وی را غیر سودمند تشخیص می‌داد، قطعاً همانند برخی نمونه‌های عینی دیگر، از رپورتاژ خبری او در افکار عمومی روسیه جلوگیری می‌کرد.

بنابراین، بر اساس مبانی گفتمانی اوراسیانیسم، بر خلاف نظریات اوروآتلانیست‌ها، نزدیکی به ایران به عوان محور جریان تشیع در جان اسلام نه تنها واجد کارکرد‌های منفی برای روسیه نیست. بلکه از سه بعد منفعت، امنیت و هویت می‌تواند به نوعی هم‌افزایی و اشتراک منافع راهبردی منتج شود. نزدیکی روسیه به محور تشیع باعث ایجاد نگرانی‌های جدی در ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی شده است. نگرانی راهبردی آمریکا و رژیم اشغالگر قدس معطوف به تغییر موازنه ژئوپلتیکی قدرت در منطقه غرب آسیا، قفقاز و آسیای میانه به نفع روسیه و ایران است. این نگرانی‌ها در بخش‌های مرتبط بررسی خواهند شد.
 


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *