جایگاه ایران در مدل اوراسیاگرایی چند قطبی

19:00 - 08 فروردين 1400
کد خبر: ۷۱۱۳۰۸
دسته بندی: سیاست
جایگاه ایران در مدل اوراسیاگرایی چند قطبی مرکزی است و در این مدل، تهران نزدیک‌ترین شریک مسکوست. البته شراکت با ترکیه، چین و هند نیز پیش‌بینی شده است.

- با ترسیم نمودار تحول نگرش روسیۀ پساشوروی به ایران، جابه جایی‌هایی با شدت نوسان گسترده قابل مشاهده است که در یک سوی آن، ایران به مثابه «متحدی مطمئن و قابل اتکا در منطقه و جهان» و «متحدی در برابر دشمان مشترک» و در سوی دیگر به عنوان «تهدید جنوبی و به منزله ابزاری برای تنظیم روابط با غرب» مورد شناسایی قرار گرفته است.

یکی از جلوه‌های عملی این نوسان، در ارائه دو رای متفاوت و مهم در شورای امنیت سازمان ملل متحد در قبال ایران مشاهده می‌شود، مخالفت و وتوی قطعنامه ضد ایرانی شورای امنیت در ۲۶ فوریه ۲۰۱۸ و موافقت و رای به قطعنامه ضد ایرانی ۱۹۲۹ در ۹ ژوئن ۲۰۱۰ است.

«ایران در هندسه سیاست خارجی روسیه» عنوان کتابی به قلم محمد شاد است که وی در این اثر کوشیده است تصویری منطبق با واقعیت، از نحوه سیاستگذاری خارجی روسیه در مقابل ایران و عناصر دخیل در شکل‌گیری این سیاست‌ها ارائه دهد. در نظر دارد هر روز برشی از این کتاب را با خوانندگان خود به اشتراک بگذارد.

 پیگیری الگوی جهان چند قطبی و توجه به جایگاه ایران در تحقق آن
مهم‌ترین مبنای شناختی اوراسیانیسم در سطح سیاست خارجی را می‌توان به نحوه خوانش آن از جهان چندقطبی مربوط دانست. جهان‌بینی تمدن‌گرایانه و تأکید بر خیزش عمومی ارزش‌های پسامدرن، مخالفت با جهانی‌سازی، مقابله با تقلیل نقش هویتی خرده‌فرهنگ‌ها و تولید نظریاتی مانند «دگر جهانی شدن» از فرآورده‌های نظریه پردازان اوراسیاگرا نظیر آلکساندر پانارین، گرینکو، باشچنکو و دوگین است، پانارین را فیلسوف اوراسیانیست چند قطبی گراییی نامیده‌اند. از نظر او، روسیه باید در نقش حافظ جهان چند‌قطبی‌گرا عمل کند و این مسئله را عیان سازد که تمدن غرب تنها نیروی محرکه توسعه نیست و باید در مقابل ایالات متحده آمریکا به عنوان مظهر یکجانبه‌گرایی ایستاد.

متفکران اوراسیانیسم این نحله فکری را شکلی از فلسفه سیاسی می‌خوانند که دارای سه سطح خارجی، میانی و داخلی است. در سطح خارجی، مهم‌ترین مسئله پیگیری الگوی جهان چند قطبی است؛ بدان معنی که چندین مرکز جهانی تصمیم‌گیری باید وجود داشته باشد که یکی از آن‌ها اوراسیاست. منظور از اوراسیا فقط روسیه نیست؛ بلکه کشور‌های شوروی سابق و بخش‌های دیگری را نیز شامل می‌شود. در سطح میانی، حاکی از وقوع نوعی همگرایی در میان کشور‌های اوراسیایی برای ساخت مدل فراملی است، در سطح سیاست داخلی اوراسیانیسم به ساختاری که بر مبنای ارزش‌های سنتی و احیاء، حقوق شهروندی بنا شده است باور دارد. این سه سطح فلسفه اوراسیاگرایی هستند که بر مبنای آن‌ها فقط یک شکل سیاست خارجی متولد می‌گردد که در تقابل با جهانی شدن جهان تک قطبی، امپریالیسم و لیبرالیسم است. (دوگین ۱۳۹۵). اوراسیانیسم ماهیتاً یک جنبش ضدهژمون در تقابل با نظام تک قطبی است.

شایان توجه است که اندیشه مقابله با نظم تک قطبی جهانی در روسیه، فقط به متونی که اندیشمندان اوراسیاگرایی تولید کرده‌اند محدود نمی‌شود؛ بلکه در ساختار‌های رسمی و اسناد راهبردی کشور نیز رسوخ کرده است. در سند مفهوم سیاست خارجی روسیه که در سال ۲۰۰۰ منتشر شد، به ضرورت‌های نیل به جهان چند قطبی و رد جهان تک قطبی اشاره و تصریح شده است که جهت‌گیری کشور باید در راستای «ژئوپلتیک اوراسیایی» تبیین و طرح‌ریزی شود. این مسئله نشان دهنده الهام‌بخش و اثرگذاری قابل توجه مکتب فکری اوراسیانیسم بر نظام معنایی و دستگاه ادراکی نظام حاکم بر فدراسیون روسیه است.

پیگیری الگوی جهان چند قطبی محدود به نگرش پوتین نبوده و مدودف نیز بار‌ها از آن به عنوان یکی از راهبرد‌های اساسی سیاست خارجی روسیه یاد کرده است. مدودف در این خصوص اظهار می‌دارد «دوران عمل یکجانبه گرایانه به سر آمده است و جهان باید بر اساس الگو‌های چند قطبی اداره شود کشور‌های جهان می‌توانند یک نظم بین‌المللی را بر اساس همکاری و توازن به وجود بیاورند و پذیرش اینکه کشوری مثل ایالات متحده، آمریکا بخواهد با نفوذ یکجانبه‌اش تصمیم‌گیر نهایی باشد قابل قبول نیست. اینچنین نظمی محکوم به ناپایداری و جنگ است» این در حالی است که مدودف در طبقه‌بندی درون گفتمانی به نحلفه‌های انتقادی گرایش دارد.

بر اساس نظر آن دسته از اندیشمندان روس که لزوم تغییر جهانی به سوی نظام چند قطبی را باور دارند، «پیوند با ایران» با مفهوم جهان چند قطبی کاملاً مطابق است و روسیه باید تلاش کند در راستای اجرای این ایده راهبردی با ایران همبستگی‌های مستحکمی را ایجاد کند.

دوگین در این باره می‌گوید از نظر جهان چند قطبی، در تئوری اوراسیاگرایی، ایران نقش کلیدی دارد. ایران، پس از انقلاب و از نظر جایگاه استراتژیک، در ایجاد فضای مستقل اوراسیاگرایی گنجانده شده است. اگر قبلاً میان ایران و روسیه درگیری وجود داشت و طرفین مسائلی فی‌مابین را با جنگ حل می‌کردند، امروز مسائل موجود فقط از طریق اتحاد صلح‌آمیز و استراتژیک حل و فصل می‌شوند، به این مفهوم که مسکو و تهران امروز مسائلی را باهم حل می‌کند که قبلاً به شیوه‌های نظامی نیز حل نمی‌شد. منافع ما با یکدیگر همپوشانی کامل استراتزیک دارند. این روند نه از طریق همگرایی، بلکه از طریق اتحاد استراتژیک محقق می‌شود. ایران شامل همگرایی اورسیاگرایی نیست؛ بلکه شریک روسیه در جهان چند قطبی است. منافع استراتژیک ما در آسیای مرکزی و به طور کلی حوزه منطقه‌ای به طور کامل همپوشانی دارند. به این ترتیب، جایگاه ایران در مدل اوراسیاگرایی چند قطبی مرکزی است و در این مدل، تهران نزدیک‌ترین شریک مسکوست. البته شراکت با ترکیه، چین و هند نیز پیش‌بینی شده است. (دوگین ۱۳۹۵)
 
انتهای پیام/ 

برچسب ها: روسیه ایران

ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *