تأثیر نزدیکی روسیه به جریان‌های راست افراطی بر روابط مسکو - واشنگتن

19:00 - 14 فروردين 1400
کد خبر: ۷۱۱۳۱۹
دسته بندی: سیاست
طبیعتاً نزدیک شدن روسیه به جریان‌های راست افراطی تأثیر بنیادین بر معادله حاکم بر روابط مسکو - واشنگتن نخواهد گذاشت اما با تقویت و نفوذ افرادی نزدیک به جریان محافظه‌کاری سنت‌گرا در دولت آمریکا، روسیه نیم‌نگاهی به ساختار‌های رونی قدرت در ایالات متحده نیز خواهد داشت.

- با ترسیم نمودار تحول نگرش روسیۀ پساشوروی به ایران، جابه جایی‌هایی با شدت نوسان گسترده قابل مشاهده است که در یک سوی آن، ایران به مثابه «متحدی مطمئن و قابل اتکا در منطقه و جهان» و «متحدی در برابر دشمان مشترک» و در سوی دیگر به عنوان «تهدید جنوبی و به منزله ابزاری برای تنظیم روابط با غرب» مورد شناسایی قرار گرفته است.

یکی از جلوه‌های عملی این نوسان، در ارائه دو رای متفاوت و مهم در شورای امنیت سازمان ملل متحد در قبال ایران مشاهده می‌شود، مخالفت و وتوی قطعنامه ضد ایرانی شورای امنیت در ۲۶ فوریه ۲۰۱۸ و موافقت و رای به قطعنامه ضد ایرانی ۱۹۲۹ در ۹ ژوئن ۲۰۱۰ است.

«ایران در هندسه سیاست خارجی روسیه» عنوان کتابی به قلم محمد شاد است که وی در این اثر کوشیده است تصویری منطبق با واقعیت، از نحوه سیاستگذاری خارجی روسیه در مقابل ایران و عناصر دخیل در شکل‌گیری این سیاست‌ها ارائه دهد. در نظر دارد هر روز برشی از این کتاب را با خوانندگان خود به اشتراک بگذارد.

علاوه بر جریان نامتعادل راست افراطی، زمینه‌های نزدیکی نظری میان این طرز تفکر با بخش‌هایی از جامعه روشنفکران سنتی ایالات متحده نیز وجود دارد. «سنت‌گرایان محافظه‌کار» افرادی هستند که از نظر تئوریک نزدیک قابل توجهی با تئوری‌ها و تجویزات اوراسیانیسم در قبال پدیده‌های مدرن دارند. جیمز کیرچیک در مقاله «پالئو کان‌های پوتین» نفوذ روسیه در ساختار‌های فلسفی- نظری و تأثیرگذاری از طریق آن‌ها در محیط‌های سیاست داخلی ایالات متحده آمریکا را شرح داده است. از نظر او، احترام و عزت نفسی که این افراد برای روسیه پوتین قائل‌اند برای آمریکا کنونی و سران آن قائل نیستند.

«پالئوکانسرواتیسم» یا محافظه‌کاری سنت‌گرا به نوعی از محافظه‌کاری در سنت‌های نظری جامعه روشنفکری در ایالات متحده اطلاق می‌شود که بر مفاهیمی نظیر «بازگشت به سنت»، «دین باوری»، «مخالفت با فضای چند فرهنگی»، «تأکید بر لزوم صیانت از خرده‌فرهنگ‌ها و هویت‌های قومی» و «دولت کوچک و محدود» تأکید می‌کند. میاکل فولی می‌نویسد «پالئوکان‌ها بر محدودیت مهاجرت‌ها، مخالفت با برنامه‌های چند فرهنگی، تمرکززدایی از سیاست‌های فدرال، بازیابی و احیای سازکار‌های کنترلی بر تجارت آزاد، ملی‌گرایی اقتصادی، انزواگرایی در هدایت، سیاست خارجی، نگرش خویشتن جویانه به نظم اجتماعی مبتنی بر تفکیک و تمایز نقش‌های اجتماعی بر اساس تقسیم‌بندی‌های سنتی از جنسیت، قومیت و نژاد تأکید می‌کنند» مبتنی بر شکاف سنت و مدرنیته، پالئوکان‌ها کاملاً در تضاد با نئوکان‌ها قرار دارند؛ زیرا برخلاف آنها، مخالف انترناسیونالیسم و مداخله‌گرایی، ضدجهانی شدن و در تقابل با چند فرهنگ‌گرایی و ایدئولوژی مرز‌های باز هستند.
 
طرفداران این نظریه باور دارند که اصول اولیه و مهم اندیشه آمریکایی در قرائت کنونی حزب جمهوری‌خواه و حزب دموکرات به انحراف رفته است و نئوکان‌ها تحریف‌شده‌ترین تفسیر را از محافظه‌کاری ارائه داده‌اند. برخی از فعالان سیاسی این جریان نظیر پتریک بیوکنن به سنت‌های جمهوری خواهی نزدیک‌ترند، اما به سبب اعتراض از به خطا رفتن جریان اصلی جمهوری خواهان، در انتخابات ۲۰۰۰ به کمپین نیدر که مستقل از دو حزب اصلی بود پیوستند.

پالئوکان‌های آمریکایی همانند اورسیانیست‌های روس به شدت مخالف «جهانی شدن و ادغام در فرایند‌های نظام جهانی» هستند و باور دارند که آمریکا باید راه خود را بپیماید. مداخله در امور سایر کشور‌ها (مداخله نظامی، دولت‌سازی، ملت‌سازی، وضع هنجار و نظام تحریم، ترویج دموکراسی، اعطای وام خارجی و غیره) به معنای تولد آشکالی از امپریالیسم و آغازی برای پایان آمریکا دانسته می‌شود، از این رو، مدافع انزواگرایی جکسونیستی هستند و برای نمونه، با پیمان‌های تجاری‌ای که مولود جهانی شدن اقتصاد و تجارت‌اند (نظیر: موافقت‌نامه تجارت آزاد آمریکای شمالی موسوم به نفتا، موافقت‌نامه تجارت آزاد از ایالات متحده آمریکا با آمریکای مرکزی، موافقت‌نامه شراکت ترنس-پاسیفیک) سرسازگاری ندارند.

همان‌گونه که مشاهده می‌شود، هسته‌های اصلی پالئوکانسرواتیسم آمریکایی شباهت‌های نظری بسیار با بنیاد‌های تئوریک اوراسیانیسم روسی دارد. اندیشمندان پیشن این گرایش افرادی نظیر راسل کرک، مل بردفورد، و اندیشمندان زنده و متأخر این مکتب فکری مانند پل گاتفرید، کلارید ویلسون، کریستین کوف و سایرین را در برمی‌گیرد.
نزدیکی آراء فلاسفه پالئوکان با فلاسفه اوراسیانیست باعث شده است که مراودات علمی نیز با یکدیگر داشته باشند؛ برای مثال گاتفرید بسیاری از اندیشه‌های دوگین را تأکید کرده است و حتی مقدمه یکی از کتاب‌های او با نام «مارتین هایدگر: فلسفه آغازی دیگر» را به رشته تحریر درآورده است. دوگین و گاتفرید در این کتاب به خوانش متفاوت و عمیق هایدگر از مدرنیته اشاره کرده‌اند و آراء او را دارای ظرفیت‌هایی درونی برای گذرا از وضعیت مدرنیته و آغازی دیگر بریا سعادت بشر دانسته‌اند. گاتفرید نقش مهمی را در تولید ادبیات در حوزه محافظه‌کاری سنت‌گرا داشته و واضع اصطلاح «راست جایگزین (آلترایت)» در ایالات متحده محسوب می‌شود. او برای اولین بار در نامبر ۲۰۰۸ با سخنرانی در «باشگاه منکن» با عنوان «ظهور و سقوط راست جایگزین» این مفهوم را مطرح ساخت.
 
پس از تولید ادبیات این اندیشه، افرادی نظیر ریچارد اسپنسر، جارد تیلور، و مایک سرنوویچ با الهام از اندیشه‌های گاتفرید، جریان سیاسی-اجتماعی‌ای را با عنوان مخفف «آلترایت» تأسیس کردند. گاتفرید رییس و موسس باشگاه منکن است که محلی برای هم‌اندیشی روشنفکران راست معرفی شده به شمار می‌رود. نام این باشگاه از نام هنری لوئیس منکن گرفته شده است. او نیز از روشنفکران منتقد ایالات متحده و دارای گرایش‌های انزواگرایانه و محافظه‌کارانه‌ای بود که در دوره خود، با تمامی اشکال مداخله‌گرایی و انترناسیونالیسم، حتی ورود ایالات متحده به جنگ‌های جهانی نیز مخالفت کرد. گاتفرید در آن سخنرانی گفته بود که باید اندیشه راست مستقلی بدون حمایت مالی ساختار قدرت راه بیفتد. او مدعی شده بود «گروه ما پر متفکران جوان و شخصیت‌های فعال است. اگر قرار باشد راست مستقلی راه بیفتد ما باید رهبرانش باشیم».

بسیاری از پژوهشگران، بازگشت جریان پالئوکان‌ها در سطح نخبگان از یک سو، و نیز اقبال به اندیشه‌های تولیدشده توسط جریان آلترایت در سطح توده‌ها را از سوی دیگر، زمینه و آغازی برای پایان ایدئولوژی لیبرالیسم می‌دانند. این مترادف با همان نظری است که دوگین در کتاب معروف خود «تئوری چهارم» مطرح کرده بود. گاتفرید نیز در این خصوص می‌گوید «نظریه دوگین سرنوشت محتومی دارد و بشر با تجربه ناکارآمدی فاشیسم اروپایی، کمونیسم شوروی و لیبرالیسم آمریکایی متوجه بازگشت به ارزش‌های سنت و مخالفت با اندیشه‌های جهان وطنی مدرن شده است. این منظومه فکری باعث شکل‌گیری نوعی همگرای عملی میان جریان‌های راست افراطی و همچنین بخشی از بدنه سنت‌گرای محافظه‌کاری در ایالات متحده به اندیشه اوراسیانیسم روسی شده است.
 
طبیعتاً نزدیک شدن روسیه به جریان‌های راست افراطی تأثیر بنیادین بر معادله حاکم بر روابط مسکو - واشنگتن نخواهد گذاشت اما با تقویت و نفوذ افرادی نزدیک به جریان محافظه‌کاری سنت‌گرا در دولت آمریکا، روسیه نیم‌نگاهی به ساختار‌های رونی قدرت در ایالات متحده نیز خواهد داشت.

برخی از چهره‌های معروف کابینه اولیه دونالد ترامپ، در طبقه‌بندی جامعه روشنفکری ایالات متحده متعلق به جریان پالئوکانسرواتیسم معرفی شده‌اند. استیو بنن، استراتژیست سابق کاخ سفید، که مشاور منتفذ ترامپ شناخته می‌شد، فردی پالئوکان بود. رسانه اصلی تأسیس شده توسط بنن بریت‌بارت نیوز، نیز توسط خود او به عنوان پلتفرم جریان راست جایگزین (آلترایت) معرفی شد. فشار ساختار‌های حاکمیت پشت‌پرده، به حدی بود که ترامپ مجبور به کنار گذاشتن بنن به عنوان یکی از اصلی‌ترین چهره‌های مخالف با ساختار کنونی قدرت در آمریکا کشد. بسیاری باور دارند که بنن و جریان وابسته به این تفکر همچنان به ترامپ متصل‌اند و به وی مشاوره می‌دهند.

اتیون میلر، مشاور ارشد ترامپ و اداره‌کننده ملی سیاست‌گذاری گروه انتقالی رییس جمهور نیز از چهره‌های نزدیک به این طیف فکری شناخته می‌شود. میلر از دوره دانشجویی با محافل محاظفه‌کار سنت‌گرا و افرادی نظیر پیتر بریمیلو، روشنفکر پالئوکان و فعال سیاسی و ریچارد اسنسر، از رهبران جریان آلترایت ارتباطاتی داشته است و هم‌اکنون نیز اصول نظری محافظه‌کاری سنتی را باور دارد. برخی از نمایندگان کنونی و سابق جمهوری خواه و طرفدار ترامپ در مجلس نمایندگان از جمله دانکن، والتر جونز، توماس تانکردو، و ویرژیل گود، پالئوکان و معتقد به اصول محافظه‌کاری سنتی هستند.

این مسئله نشان‌دهنده میزانی از ضریب نفوذی برای این سنت فکری در ساختار‌های قدرت در ایالات متحده است. حضور برخی چهره‌های پالئوکان در ساختار‌های یادشده که به دلیل حضور ترامپ وارد نظام تصمیم‌گیری شده‌اند. به نگرش‌های خاص شخص وی بازمی‌گشت. بسیاری از شعار‌های ترامپ با نظریات محافظه‌کاران سنت‌گرا همخوانی دارد و حتی برخی از این شعار‌ها از جمله «اول آمریکا» عیناً نام یکی از احزاب پالئوکان است که اتفاقا در پلتفرم حزبی آن بسیاری از این اشعار‌ها در مسائل سیاست داخلی و خارجی مشاهده می‌شود.

با روی کار آمدن ترامپ بسیاری از پژوهشگران نیز از قدرت گرفتن طیف‌های فکری نزدیک به روسیه در ساختار‌های رسمی قدرت در ایالات متحده آمریکا سخن گفته‌اند. از منظر این پژوهشگران، پالئوکانسرواتیست‌ها اصول نظریات اروساینستی را به رسمیت می‌شناسند. بلومبرگ در گزارشی به قلم استیون میم با عنوان بازگشت کانسرواتیسم ضمن تشریح آموزه‌های اصلی حاکم بر راست قدیم به بازگشت محاظفه‌کاران سنت‌گرا به رأس قدرت تصریح می‌کند. مجله پلیتیکو در گزارشی به قلم دیوید گرینبرگ با عنوان «تاریخ فکری ترامپیسم» اندیشه ترامپ را دارای ریشه‌های عمیق نظری در تاریخ فکری ایالات متحده برشمرده است. نحوه بازیابی اندیشه محافظه‌کار سنتی و بازسازی سیاست را بر اساس اصول نظری روشنفکران پالئوکان شرح داده است. نیویورکر در گزارشی با عنوان روشنفکران ترامپ برجسته شدن نقش محافظه‌کاران سنتی را علاقه‌مند به بازگشت به هویت سفید و ملی خود هستند در گروه ترامپ بررسی کرده است. هافینگتون پست در همین خصوص گزارشی را به قلم ریچار روبینو با عنوان ظهور، ظهور دوباره پالئوکانسرواتیسم منتشر کرد.
 
پیتر لایتهارت در یادداشتی با عنوان ترامبیم و پالئوکانسروایتسم رابطه میان این دو را بیان کرده است. دیفن متبر نیز در گزارشی با عنوان پالئوکانسرواتیسم جنبشی را که ترامپ توضیح می‌دهد شرح داده است. با اشاره به رابطه نزدیک افکار ترامپ با پالئوکان‌هایی نظیر بیوکنن، اصول این اندیشه را تشریح می‌کند. با تقویت انی نحله فکری در ساختار‌های سیاسی ایالات متحده، زمینه‌های نفوذگذاری یا طراحی اشکال جدید از مواجه با ایالات متحده برای روسیه فراهم می‌شود.
 

برچسب ها: روسیه ایران

ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *