شهیدی که دفاع از وطن را به تحصیل در آمریکا ترجیح داد

14:40 - 02 مرداد 1400
کد خبر: ۷۴۳۸۲۱
شهید «عبدالحسین ربیعیان» با شروع جنگ تحمیلی و حمله دشمن دوری از وطن را جایز ندید. او تحصیل را در آمریکا رها کرد و به کشور بازگشت.
_ روزنامه جوان نوشت: در جریان دفاع مقدس انسان‌های بزرگی پا به عرصه جنگ گذاشتند و با گذشتن از بزرگ‌ترین سرمایه و هستی‌شان، جانشان را برای وطن‌شان فدا کردند. شهید عبدالحسین ربیعیان نیز یکی از شهدای نخبه کشورمان است که در جریان آزادی خرمشهر در سال ۱۳۶۱ به شهادت رسید. ربیعیان درس و دانشگاه و سال‌ها تلاش در رشته فیزیک هسته‌ای را ر‌ها کرد و با سینه سپر کردن مقابل دشمنان، به نخستین شهید هسته‌ای کشور تبدیل شد.

قانون پدر

هنگامی که عبدالحسین در محرم سال ۱۳۳۵ در نجف‌آباد اصفهان به دنیا آمد، کمتر کسی فکر می‌کرد او یک روز به یکی از بزرگ‌ترین نخبگان علمی کشور تبدیل شود. اما او خیلی زود هوش و نبوغش را عیان ساخت و نشان داد آینده‌ای روشن در انتظارش است. پدر شغل کلاه مالی داشت و روی درس خواندن بچه‌هایش بسیار حساس بود. درس خواندن و کسب تحصیل در خانواده ربیعیان یک شرط سخت داشت. یک قانون نانوشته که پدر وضع کرده بود و قطعاً و بی‌رحمانه اجرا می‌کرد. پدر می‌گفت هزینه تحصیل‌تان را پرداخت می‌کنم تا هر جایی که ادامه تحصیل دادید، ولی اگر نمره کم گرفتید، حتی نیم نمره، باید درس را کنار بگذارید و وارد بازار کار شوید. عبدالحسین شخصیت متفاوت خود را از همان کودکی نشان می‌داد. شخصیت منحصربه‌فردش از او فردی ساکت، متفکر، مهربان و تابع محض پدر ساخته بود. همچنین به یادگیری علوم، علاقه خاصی نشان می‌داد و یادگیری علوم دینی و قرآنی برایش جزو واجبات بود. عبدالحسین همزمان هم کار می‌کرد و هم درس می‌خواند. زمانی که مدرسه نبود در حجره پدر کار می‌کرد. پدر خیلی زود متوجه نبوغ و پشتکار فرزندش شده بود و آینده‌ای روشن را برای فرزندش می‌دید.

رفتن به امریکا

پس از گرفتن دیپلم، پدر با توجه به ظرفیت، قابلیت و توانایی‌های او ایده تحصیل در دانشگاه خارج از کشور را پیشنهاد داد. عبدالحسین سال ۱۳۵۴ به امریکا رفت و در ایالت فلوریدا دانشگاه گینزویل مشغول به تحصیل در رشته فیزیک هسته‌ای شد. رشته تحصیلی‌اش برای همه ناشناخته بود، ولی خودش می‌گفت به درد آینده مملکت می‌خورد. او در امریکا هم کار می‌کرد و هم درس می‌خواند. دوستانش می‌گویند که در شبانه‌روز فقط دو ساعت می‌خوابید. با عشق و علاقه درس می‌خواند و نمی‌خواست زمانش بیهوده تلف شود. در دوران دانشجویی، قیام انقلابی مردم ایران نیز شروع شد و عبدالحسین با بازگو کردن سخنان امام (ره) در بین دانشجویان ایرانی خارج از کشور فعالیت می‌کرد. با شروع جنگ تحمیلی و حمله دشمن متجاوز عبدالحسین دیگر دور بودن از وطن را جایز ندید. با وجود چندین سال تلاش و تحصیل، امریکا را ترک کرد و به کشورش بازگشت. در اولین فرصت، خودش را به وزارت نیرو، برای استخدام معرفی کرد. مدرک تحصیلی‌اش پذیرفته شد، ولی برای استخدام کارت پایان خدمت یا معافیت از خدمت نیاز داشت. خانواده نگران رفتن پسرشان به جبهه بودند، اما عبدالحسین نظر دیگری داشت و می‌گفت: «من آمده‌ام به وطنم خدمت کنم. آیا بالاتر از دفاع از خاک و ناموس و هموطنانم، خدمتی بالاتر و باارزش‌تر هست؟! هر چه قسمت باشد همان می‌شود.»

مدافع خرمشهر

خیلی زود خودش را به مدافعین خرمشهر رساند و در جریان تلاش‌هایی که برای آزادی خاک وطنش داشت از ناحیه کتف مجروح شد. پس از بهبودی دوباره آماده رفتن به جبهه شد و به خانواده گفت: «به فرمانده‌ام قول داده‌ام زود برگردم. او نیاز به کمک دارد.»
 
۱۹ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ آخرین اعزام عبدالحسین بود. او در غروب دوم خرداد و در آستانه آزادی خرمشهر به شهادت رسید. دوستانش می‌گویند زیر آتش سنگین دشمن عبدالحسین برای نجات جان همرزمانش به سوی سنگر کمین حرکت می‌کند که تیر مستقیم دشمن استخوان بازوی دستش را می‌شکافد و از آن عبور می‌کند. چفیه سیاهش را دور بازویش می‌پیچد تا جلوی خونریزی را بگیرد. این تیر اخطار هم نتوانست او را از تصمیمش منصرف کند و به عقب براند. تیر دوم از وسط پیشانی‌اش گذشت و از پشت سرش خارج و خاک از خون عبدالحسین رنگین شد. فردای آن روز رسانه‌ها اعلام کردند خونین شهر، شهر خون و قیام آزاد شد.

برچسب ها: جنگ تحمیلی شهید

ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *