چه شد که «جنگ» بر ایران تحمیل شد؟

11:11 - 30 شهريور 1400
کد خبر: ۷۵۹۷۵۱
روزنامه ایران به مناسبت سالروز شروع جنگ تحمیلی به بررسی دلایل هجوم صدام به خاک کشورمان پرداخته است.

_ روزنامه ایران نوشت: جنگ تحمیلی در واقع پیامد یک سلسله ناکامی‌ها و شکست‌های استکبار جهانی به رهبری امریکا درمواجهه با انقلاب اسلامی بود.

در چنان شرایطی حزب بعث عراق به‌دلیل کینه‌های تاریخی و تعارضات سیاسی و نظامی با ایران، مستعدترین اهرمی بود که می‌توانست مقابل انقلاب‌اسلامی علم شود و سد محکمی رادر جهت ممانعت از گسترش و صدور آن ایجاد نماید. از نظر عراق، ایران از سویی در زمینه اوضا ع داخلی دچار تشتت و از هم‌پاشیدگی بود و در همین حال از نظر شرایط بین‌المللی نیز در وضعیت به غایت نامساعدی قرار داشت که ضمن آن استکبار جهانی بشدت علیه انقلاب‌اسلامی تحریک و بسیج شده بود؛ بنابراین تعادل سیاسی نظامی فیمابین ایران و عراق به نفع عراق به هم خورده بود، آن هم به اندازه‌ای که عراق خود را قادر می‌دید از این تغییر موازنه، برای تحقق اهداف و مطامع دیرین خوداستفاده کند. با توجه به همسویی این تحرک با آن چه مدنظر قدرت‌های بزرگ بود، عراق امیدواری فراوانی برای موفقیت داشت. برای همین این کشور طی دوره‌ای به کسب آمادگی پرداخت تا به‌عنوان عامل مستقیم قدرت‌های استکباری در مقابله با انقلاب‌اسلامی وارد عمل شود. تحولات رهبری در حزب بعث و حذف حسن‌البکر و جایگزینی صدام‌حسین این روند را قطعی کرد و به آن شدت بخشید. سرانجام در تاریخ ۳۱ شهریور ماه سال ۵۹، طی یک تهاجم سراسری و گسترده، وارد سرزمین‌های ایران اسلامی شد.

زمینه‌سازی

از اوایل سال ۱۳۵۸ و با روی کار آمدن صدام، اقداماتی آشکار علیه جمهوری اسلامی آغاز گردیدکه به‌منظور کسب آمادگی و ایجاد زمینه لازم برای مبادرت به یک جنگ گسترده علیه ایران صورت می‌گرفت. در این چهارچوب علاوه بر ایجاد تحرکاتی در مرز‌های خود با ایران، اقدامات گسترده‌ای را در داخل ایران آغاز کرد که می‌توان به پشتیبانی و تحریک نیرو‌های ضدانقلاب داخلی، بویژه در کردستان و خوزستان اشاره کرد.

با گذشت زمان، مواضع خصمانه عراق نسبت به جمهوری اسلامی صریح‌تر گردید. صدام حسین برای اولین‌بار در تاریخ ۱۸/۱/۵۹ یعنی همزمان با قطع ارتباط ایران و امریکا، اعلام داشت که ایران باید از سه جزیره تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی خارج شود و چندی بعد نیز در یک سخنرانی تأکیدکرد که عراق آماده است اختلاف خود با ایران را با زور حل کند.

در پی این موضع گیری‌ها، تحرکات مرزی ارتش عراق نیزشدت گرفت. ازجمله:

ـ تقویت پاسگاه‌های مرزی
ـ حفر سنگر و ایجاد مواضع در نوار مرزی
ـ فعالیت‌های مهندسی و احداث جاده‌های نظامی
ـ تحرکات و جابه‌جایی نیرو
ـ استقرار توپخانه در نزدیکی مرز
ـ تقویت نیرو در برخی مناطق مرزی
ـ انجام شناسایی و عکسبردار‌ی هوایی
ـ تجاوزات هوایی، تیراندازی‌های سبک و سنگین، به داخل خاک ایران و ایجاد درگیری‌های مرزی و اعزام گروه‌های گشتی.

تقویت و افزایش توان و سازمان رزم ارتش عراق نیز از جمله دیگراقدامات رژیم بعث بود واز آنجایی که منافع استکبار جهانی با این اقدامات هماهنگی داشت، با انعقاد قرارداد‌های نظامی، ارتش عراق در مدت بسیار کوتاهی به سلاح‌های جدید و پیشرفته مجهز شد. پیامد آن سازمان رزم ارتش عراق به طورگسترده دستخوش تغییر و تحول گردید. افزایش دوره‌های آموزشی و ارتقای کیفیت و کمیت نیرو و در نتیجه تقویت کادر نظامی و فراخوانی و افزایش نیرو از جمله دستاورد‌های تحولات فوق است. به‌طوری که در مدت کمی نیروی زمینی این کشور از ۱۷۵ هزار نفر (کادر) به ۱۹۵ تا ۲۲۰ هزار نفر افزایش و تعداد یگان‌ها نیز گسترش یافت.

حجم نیروی زمینی ارتش عراق به‌عنوان اهرم اصلی تجاوز، هنگام شروع جنگ، ۱۲ لشکر متشکل از ۵ لشکر زرهی، ۲ لشکر مکانیزه و ۵ لشکر پیاده و همچنین علاوه بر یگان‌های گارد مرزی، ۱۵ تا ۲۰ تیپ مستقل شامل ۱۰ تیپ پیاده، ۱ تیپ مکانیزه، ۳ تیپ نیروی مخصوص و تیپ ۱۰ گادر جمهوری بود که در قالب ۳ سپاه سازمان یافت. طبق یک برآورد تخمینی، استعداد فوق با ۶۰۰ تا ۸۰۰ قبضه توپ، ۵۴۰۰ دستگاه تانک و نفربر، ۴۰۰ قبضه توپ ضدهوایی مجهز و حدود ۳۶۶ فروند هواپیمای جنگنده و ۴۰۰ هلی‌کوپتر پشتیبانی می‌گردید. نیروی هوایی عراق متشکل از ۲۰ اسکادران هواپیمای جنگنده رهگیر و بمب‌افکن بود که در ۹ پایگاه هوایی موجود این کشور مستقر شده بود.

همچنین چند تیپ موشکی زمین به هوا در مناطق بسیار حساس و حیاتی استقرار داشتند. نیروی دریایی عراق نیز از دو پایگاه اصلی متشکل می‌شد. پایگاه دریایی بصره که تیپ ۷۷ متشکل از مین‌روب بود و ۴ کشتی کوچک پیاده‌کننده نیرو در آن مستقر بود. این نیرو از یک سری یگان‌های پیاده نیز برخوردار بود.

صدام همزمان با آمادگی در مرز و ایجاد درگیری‌های متوالی و فراهم کردن شرایط سیاسی، با طرح بهانه‌هایی، سرانجام در تاریخ ۲۰/۶/۵۹ در جمع وزرای خارجه کشور‌های عربی، ضمن درخواست کمک و یاری از آنان اعلام داشت: «خاکمان را از ایران بازپس می‌گیریم.» و در تاریخ ۲۷/۶/۵۹، ۳ روز قبل از آغاز رسمی جنگ، قرارداد تعیین حدود مرزی دولتین ایران و عراق را که به‌نام قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر معروف است، ملغی کرد و نهایتاً ارتش عراق در روز ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ تهاجم گسترده خود را از هوا، دریا و زمین به خاک جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد.

اهداف و استراتژی نظامی عراق

در مجموع اهداف و انگیزه‌های دشمن را در موارد زیر می‌توان دسته‌بندی کرد:

۱ حاکمیت بر اروند و حل و فصل دعاوی مرزی
۲ جداسازی استان خوزستان.
۳ تضعیف منجر به سقوط نظام جمهوری اسلامی.

قبل از پرداختن به‌هریک از اهداف یادشده لازم است توجه شود که اولین هدف، هدف قطعی و فوری عراق و هدف دوم، هدف ایده‌آل عراق بوده است، اما هدف سوم، علاوه براین که مورد نظرعراق بود، از تبعات اهداف اول و دوم شمرده می‌شد و هدف اصلی غرب را از درگیر کردن دو کشورشکل می‌داد. اشتراک در این هدف، پشتوانه اصلی و مجوز جنگ‌افروزی عراق به شمار می‌رفت و تضمین پیروزی آن محسوب می‌گردید.

حاکمیت بر اروند و حل دعاوی مرزی

عراق پس از عقد قرارداد ۱۹۷۵، همواره مدعی بود که قرارداد یادشده به نفع ایران بوده و عراق تحت فشار آن را امضا کرده است. اینگونه برخورد‌ها عمدتاً به منظور زمینه‌سازی برای طرح حاکمیت عراق بر اروند‌رود بودکه از مطامع دیرینه، این کشورمحسوب بود. به‌دلیل موقعیت جغرافیایی عراق در جنوب و اهمیت وافر دسترسی و تردد این کشور به خلیج‌فارس که امری حیاتی برای اقتصاد عراق است، امکان آزادی عمل کامل در رودخانه اروند، فی‌المثل برای استفاده از بندر مهمی، چون بصره، حائز اهمیت استراتژیک برای کشور عراق بوده و هست. همچنین عمق بخشیدن به مرز‌های شرقی این کشور نیز از جمله مواردی است که مدنظر حاکمان عراق قرار داشت. از نظر آنان، موقعیت جغرافیایی کشور عراق و بویژه سرزمین‌های شرقی آن همواره وضعی مخاطره‌آمیز را یادآوری می‌کند. زیرا قواره جغرافیایی عراق به‌گونه‌ای است که مراکز حیاتی آن، چون بصره (مرکز اقتصادی)، بغداد (مرکز سیاسی) و کرکوک (مرکز نفتی) در فاصله‌ای حداکثر ۱۰۰ تا ۱۵۰ کیلومتر از مرز‌های شرق (ایران) قرار دارد که با هرگونه حرکت نظامی از سوی ایران می‌تواند با خطر جدی مواجه شود. بر این اساس عمق بخشیدن به سرزمین‌های شرقی و ایجاد تأمین برای مراکزی، چون بصره، بغداد و کرکوک ازجمله مطامع مقاصد سران این کشور بوده است.

جداسازی استان خوزستان

در مرحله‌ای بالاتر و در افقی وسیع‌تر، تجزیه ایران و جداسازی استان خوزستان، مهم‌ترین هدفی بود که عراقی‌ها با انگیزه‌های نظامی، سیاسی و اقتصادی برآن اصرار ورزیدند.

استان خوزستان از جهات مختلفی برای عراق حائز اهمیت است. نخست آن که جمعیت قابل توجهی از مردم استان را عرب‌زبانان ایرانی شکل می‌دهند و به‌همین دلیل حکومت عراق در مقاطع مختلفی تلاش کرده است تا با فعال کردن دستگاه تبلیغاتی خود در خوزستان و القاء افکار پان‌عربیسم، آنان را جذب و موجبات جدایی این استان را از کشور فراهم سازد. همین تصور موجب شدطراحان نظامی، در مرحله اشغال، جایگاه ویژه‌ای برای کمک مردم منطقه قائل شوند. با این طرح، نه تنها مردم مسلح می‌توانستند ارتش عراق را در مرحله اشغال یاری کنند، که حضور مسلحانه مردم نیزموجب می‌شد تا اشغال خوزستان در جنگ، رنگ آزادسازی از سوی سکنه آن گرفته و حول آن تبلیغات لازم صورت گیرد و در نتیجه از عواقب منفی حمله مستقیم کاسته شود.

از سوی دیگر، خوزستان به‌دلیل وجود مراکز اقتصادی و نفتی و نیز دارا بودن موقعیت جغرافیایی، اهمیت خاصی دارد. تصرف این استان، به عراق امکان می‌داد تا ضمن حل بزرگ‌ترین مشکل خود، در دسترسی به خلیج‌فارس صاحب مخازن و منافع سرشار نفتی گردد. تسلط عراق بر خوزستان و حضورگسترده در خلیج‌فارس، ضمن این که یک پیروزی مهم از حیث جغرافیای نظامی محسوب می‌شد، امکان گسترش سلطه این رژیم را تا کشور‌های عربی حوزه خلیج‌فارس میسر می‌ساخت.

استراتژی جنگ سریع

جنگ سریع را طراحان عراق برای دستیابی به اهداف خود برگزیدند. اساساً گزینش الگوی استراتژی، براساس اطلاعات و اهداف جنگ است. عراقی‌ها نیز با توجه به موارد زیر اقدام به انتخاب و تعیین این استراتژی نمودند:

ـ فعل و انفعالاتی که در ارتش عراق (تقویت جدی) و نیز در ارتش ایران (درگیر شدن با انقلاب اسلامی و پراکندگی و حذف سران آن) صورت گرفته بود، توان نظامی عراق را نسبت به توان نظامی جمهوری اسلامی برتری داده بود.
ـ اوضاع داخلی ایران: عراق به اطلاعات نسبتاً دقیقی از اوضاع اقتصادی - سیاسی و درگیری‌های سیاسی گروه‌های مخالف در ایران دست یافته و توانسته بود با استفاده از دستگاه‌های جاسوسی غرب، اطلاعات زیادی در مورد وضعیت نیرو‌های مسلح ایران کسب نماید. استراتژیست‌های عراقی با توجه به اطلاعات و اخبار موجود متقاعد شده بودند که ارتش جمهوری اسلامی، توان لازم را برای ورود به یک جنگ گسترده ندارد و همچنین تعارضات سیاسی مسئولان مانع از حضور یکپارچه مردمی خواهدشد؛ بنابراین نیروی قابل توجه و منظمی وجود نخواهد داشت تا در مقابل قوای عراق قد علم کند.
ـ زمینه‌سازی، جذب و تسلیح بخشی از ضد انقلابیون در خوزستان و جبهه‌های میانی و شمالی، حرکت سریع ارتش عراق را در اندیشه طراحان جنگی این کشور تسهیل می‌نمود.

در مجموع همه توان مادی و غیرمادی و برنامه‌ریزی‌ها و تمهیدات به‌عمل آمده در عراق به‌منظور دستیابی به اهدافی در نظر گرفته شده بود که می‌بایست طی چند روز محقق گردد. شواهد موجود و حوادث بعدی نشان داد که در استراتژی نظامی یاد شده، جای هیچ عاملی که منجر به کندی حرکت نظامی شود، در نظر گرفته نشده بود. براین اساس بروز هر عاملی در حرکت که منجر به‌طولانی‌شدن جنگ می‌گردید، خود به خود شکست استراتژی اولیه را به‌همراه داشت.
این یک نکته بسیار قابل اهمیت است که با توجه به ظواهر موجود، عراق ظرفیت لازم را برای تحقق اهداف مورد‌نظر در استراتژی مذکور نداشته است؛ بنابراین با وجود برتری عراق در زمان مورد بحث، ضعف اساسی آن، در عدم تطابق هدف بزرگ این دولت با پتانسیل و قدرت ملی، بالقوه و بالفعل آن بوده است، هرچند قدرت‌های بزرگ در جهت رفع این نقیصه از هیچ کمکی فروگذار نکردند.

طراحی مانور

متناسب با استراتژی یک جنگ سریع، تاکتیک عمل در قالب محور‌های عملیاتی و گسترش سازمان رزم ارتش مشخص می‌شود. ارتش عراق متناسب با اهداف و بررسی و تحلیل عواملی، چون موقعیت جغرافیایی نوار مرزی و اولویت‌بندی اهداف ارضی، مانور گسترده‌ای را تدارک دیده بود. در گام نخست، مرز ایران و عراق در طراحی مانور به بخش‌های مشخص تقسیم شده است که عبارتند از:

۱ جبهه جنوب: حدفاصل خرمشهر و آبادان تا دهلران
۲ جبهه میانی: دهلران تا جنوب دربندیخان
۳ جبهه شمالی: دربندیخان تا اشنویه

جبهه جنوب اهمیت بسیاری در استراتژی نظامی عراق داشت و به‌عنوان تلاش اصلی قوای بعث به شمار می‌رفت. در این بخش، اهداف مهمی، چون دزفول، اندیمشک، اهواز، سوسنگرد، خرمشهر و آبادان قرار داشت.

جبهه میانی شامل منطقه‌ای با وسعت استان‌های ایلام و باختران بود. این جبهه و بویژه محور قصرشیرین سرپل ذهاب جایگاه خاصی را به لحاظ موقعیت جغرافیایی و ترکیب زمین در تفکر نظامی کلاسیک دار‌است، چراکه همواره به‌عنوان معبر وصولی در حرکت ارتش عراق به کرمانشاه و برعکس معبر ارتش ایران به سمت بغداد مورد محاسبه بوده است. براین اساس، دشمن اهداف مهمی را در این منطقه دنبال می‌کرد. چنانچه احتمال پیشروی ارتش عراق به باختران به‌عنوان یک فرض ضعیف موردنظر واقع شود، قدر مسلم هدف اصلی دشمن در این محور دستیابی به خط دفاعی مطمئن جهت حفاظت از بغداد در قبال واکنش احتمالی جمهوری اسلامی بوده است؛ بنابراین طراحان نظامی عراق برای دو هدف مهم، یکی عمق بخشیدن به نوار مرزی و تسلط بر نقاط حساس و دیگری حضوری قدرتمند در جهت تأمین بغداد، ناگزیر به صرف بخشی از توان ارتش خود در جبهه میانی بودند.

در منطقه سوم یعنی جبهه شمالی، دشمن با دو مشکل اساسی روبه‌رو بود که در مجموع او را واداشت تا بخشی دیگر هر چند اندک از نیرو‌های خود را صرف این جبهه سازد. ضرورت تأمین کرکوک یکی از دو معضل مورد اشاره است این شهر به خاطر موقعیت جغرافیایی وداشتن مراکز، منابع و تأسیسات مهم نفتی حائز اهمیت است. بویژه پیش‌بینی عواقب ناشی از آغاز جنگ و احتمال از کارافتادن بنادر مهمی، چون بصره، فاو و ام‌القصر و قطع صدور نفت از طریق جنوب، اهمیت شهر کرکوک را به‌عنوان مجرای اصلی در صدور نفت عراق بیشتر می‌کرد. مانع دوم، وجود افراد معارضی بود که به‌طور طبیعی مشکلاتی را برای رژیم عراق در منطقه کردستان فراهم می‌کردند. براین اساس ضروری بود تا با اختصاص دادن بودجه و صرف نیروی لازم، تعرضات آنان تحت کنترل قرار گیرد.

با توجه به مشکلات فوق، دشمن بعثی از نیرو‌های ضدانقلاب نیز در این منطقه استفاده می‌کرد و تاحدی ضعف خود را در کنترل معارضین عراقی و ممانعت از تحرکات نظامی ایران جبران می‌ساخت. به هرحال در کنار استفاده از گروهک‌های ضدانقلاب، ضروری بود تا بخشی دیگر از نیرو‌های خود را از توان اصلی جدا ساخته، ضمن کنترل معارضین عراقی، مانع هرگونه عکس‌العمل از سوی نیرو‌های انقلابی ایران شود.

سازمان دهی ارتش عراق در حمله سراسری به مرز‌های ایران اسلامی مبتنی بر ارزش‌یابی از مناطق موردنظر صورت گرفت و بر این اساس جزئیات مانور برای هریک از یگان‌های عمل‌کننده تدوین شد و سپس یگان‌ها با ابلاغ مأموریت‌های محوله در سراسر مرز صف‌آرایی کردند.

جبهه جنوب

براساس طرح مانور ارتش بعث، هدف اصلی عملیات که جبهه جنوب بود، به عهده سپاه سوم عراق گذاشته شد. این سپاه که لشکر‌های ۱ و ۵ مکانیزه و لشکر ۹ زرهی را در اختیار داشت، برای شروع جنگ لشکر ۳ و ۱۰ زرهی و تیپ ۳۳ نیروی مخصوص را که قبلاً در سازمان نیروی دریایی عراق بود، تحت امر خود گرفت.

محور‌های پیش‌بینی شده عملیات از سوی طراحان جنگ برای تهاجم یک ارتش کلاسیک، بر راه‌ها و معابر وصولی قرار داشت که به طور طبیعی روش خاصی از تهاجم را دیکته می‌کرد. از مشخصات بارز آن، استفاده از جاده به منظور تردد وسایل زرهی و پشتیبانی از تک بود. بر همین اساس، سپاه سوم عراق نیز متناسب با معابر موجود در جبهه‌های جنوب، مانور خود را اینگونه طراحی کرد.

۱ محور تنومه، شلمچه، خرمشهر
هدف اصلی دشمن در این محور ضمن محاصره شهر خرمشهر، عبور از رودخانه کارون و محاصره و اشغال کامل شهر آبادان بود.

۲ محور نشوه، جفیر، اهواز
هدف اصلی در این محور حرکت به سمت اهواز بود. دو محور مذکور ابتدا به لشکر ۵ مکانیزهواگذار شد تا حداکثر به ۴ تیپ ضمن محاصره خرمشهر، عبور از کارون و محاصره شهر آبادان و پاکسازی منطقه وسیعی از جنوب اهواز، خود را به اهواز رسانده، با لشکر ۹ زرهی الحاق نماید.

۳ محور عماره، چزابه، بستان، سوسنگرد
این محور از مهم‌ترین معابر وصولی به سمت مرکز استان خوزستان، یعنی اهواز به شمار می‌رفت. برای همین لشکر ۹ زرهی موظف گردید ضمن تصرف شهر‌های بستان، سوسنگرد و حمیدیه، خود را به اهواز رسانده، در آن جا با دیگر یگان‌هایی که از جنوب و شمال به این نقطه می‌رسیدند، الحاق نماید.

۴ محور فکه، شوش، دزفول
پیشروی در این محور به دلیل گستردگی زمین و عمق اهداف، به دو لشکر ۱ مکانیزه و ۱۰ زرهی واگذار شد که هر دو می‌بایست از معابر فکه و اطراف آن وارد عمل شوند. لشکر ۱ مأموریت داشت پس از عبور از فکه به سمت رودخانه کرخه و شوش تک نموده، ضمن پشت سرگذاشتن رودخانه و قطع جاده اهواز اندیمشک، محاصره اهواز را از طریق شمال کامل کند. لشکر ۱۰ نیز مأموریت داشت با پشت سرگذاشتن مرز در محور پاسگاه‌های شرهانی و بجلیه، با دو فلش به حرکت خود ادامه دهد. با فلش اول به پاکسازی عین‌خوش و دشت عباس بپردازد و سپس حرکت را به سمت پل نادری روی رودخانه کرخه ادامه داده، با عبور از آن دزفول را محاصره نماید و با فلش دوم در محور دهلران جناح مطمئن را برقرار سازد.
در مجموع سپاه سوم علاوه بر یگان‌های عمل‌کننده فوق که قرار بود هریک در مراحل اولیه وارد عمل شوند، لشکر ۳ زرهی را نیز به عنوان احتیاط در اختیار داشت تا در صورت لزوم وارد عمل کند.

جبهه میانی

سپاه دوم عراق، فرماندهی و هدایت عملیات را در این جبهه به عهده داشت. براساس مأموریت و اهمیت محور، لشکر‌های ۶ و ۱۲ زرهی، ۲، ۴، ۸ پیاده و همچنین چند تیپ مستقل در اختیار این سپاه قرار گرفت.

در این جبهه نیز متناسب با روح کلاسیک حاکم بر ارتش مجهز عراق، محور‌های عملیاتی مشخص شد و برای هریک اهدافی تعیین گردید. در این جبهه هدف عمده، تصرف بخش‌هایی از خاک جمهوری اسلامی بود تا امکان هرگونه واکنش از سوی رزمندگان اسلام به سمت بغداد از میان برود و با تأمین بغداد، اهداف اصلی در جنوب بهتر دنبال شود.
برای تأمین این منظور، تنگه و گردنه پاتاق در عمق ۵۰ کیلومتری خاک جمهوری اسلامی به عنوان نقطه‌ای کلیدی و سوق‌الجیشی در نظر گرفته شده بود. طبق این طرح فعالیت دشمن از شمال تا پل دو‌آب شامل ارتفاعات دالاهو و شاه‌نشین

و از سمت جنوب تا ارتفاعات مهم کاسه‌گران گسترش می‌یافت. بر این اساس اهداف ذیل در دستور کار یگان‌های سپاه دوم قرار گرفت.

۱ محور قصرشیرین، سرپل‌ذهاب، پاتاق
۲ محور مندلی، سومار، نفت‌شهر
۳ محور مهران

جبهه شمالی

مسئولیت این جبهه برعهده سپاه یکم عراق بود که دو لشکر ۱۱ و ۷ پیاده را تحت امر خود داشت. این سپاه مأموریت داشت ضمن حفاظت از منطقه و کنترل معارضین عراقی، نیرو‌های ضدانقلاب را در وارد ساختن ضربه به جمهوری اسلامی ایران تجهیز، تقویت و هدایت کند و در صورت لزوم نیز برخی از ارتفاعات را به اشغال درآورد. یگان‌های تحت‌امر سپاه یکم، با وجود اهداف محوله، عملاً نقش احتیاط نیروی زمینی ارتش عراق را برعهده داشت.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *