کتاب «راسته آهنگرها» منتشر شد/ روایت محمدحسین شمشیرگرزاده از هشت سال دفاع مقدس

16:30 - 30 مهر 1400
کد خبر: ۷۶۸۰۴۴
کتاب «راسته آهنگرها» خاطرات خودنوشت آقای محمدحسین شمشیرگرزاده توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد.

- کتاب «راسته آهنگرها» خاطرات خودنوشت آقای محمدحسین شمشیرگرزاده، روایتی صادقانۀ از شروع حیات و حرکت اجتماعی یک جوان دزفولی در مسیر رسیدن به زمان اعزام به خدمت سربازی در ماه‌های آغازین تهاجم ارتش بعثی به خوزستان است. صاحب خاطرات روزنوشت اش در سال‌های میانسالی با رجوع به یادداشت‌های چند دهه پس از پایان جنگ تحمیلی و دوران جنگ تحمیلی، ضمن توجه دقیق به جزئیات و مستندات وقایع، به روایت خاطرات دوران کودکی، نوجوانی، خدمت نظام وظیفه، رزم و ایثارگری در راه باور‌های اعتقادی و آرمان‌های نسل جوان برآمده از انقلاب اسلامی در دهه شصت پرداخته است.

این کتاب نوشته‌های سربازی است که مسیر زندگی خود را در خدمت مقدس سربازی پیدا کرد و به این جمله که از قدیم الایام بر سرِ زبان‌ها جاری بود مهر تأیید زد، «برو خدمت تا آدم بشی!...» جنگ در نفس خود زشت و پلید و نامرد است. اما جنگ ما زیبا و دوست داشتنی بود. اصلاً ما اهل جنگ نبودیم. ما حتی دل کشتن یک گنجشک را هم نداشتیم. فرهنگ ما فرهنگ مسالمت و نوع دوستی است. جنگ بر ما که تازه تمرین آزادی می‌کردیم تحمیل شد. ما جنگ نداشتیم، دفاع می‌کردیم. از خاک، سرزمین، دین، ناموس، آزادی و هر آنچه در قاموس انسانیت جا می‌گرفت. از پشت میزِ مدرسه وارد معرکه‌ی جنگ شدیم. مشق جنگ را در معرکه‌ی جنگ می‌گرفتیم. تمرین مردانه جنگیدن و جانانه ایستادن و ایستاده مُردن را. واه که چه مردانه مرد می‌شدیم. روی کاغذ بعد از مدرسه به سوی دانشگاه فلش زدیم، اما جنگ برای ما دانشگاهی از هنرمندی و زیباشناسی مردمانی را ترسیم می‌کرد که مسئولیت پذیر و وظیفه شناس بودند.

کتاب «راسته آهنگرها» روایتی از محمدحسین شمشیرگرزاده از هشت سال دفاع مقدساین اثر به‌عنوان نمونه‌ای موفق از خاطرات خودنوشت و مستند که با وسواس و دقت نظر فردی و ریزبینی صاحب خاطره نگارش یافته مورد مطالعه و توجه علاقمندان به کتاب‌های حوزه خاطرات و ادبیات پایداری در سراسر ایران اسلامی قرار می‌گیرد و الگوی خوبی برای رزمنده‌ها و ایثارگرانی باشد که توانایی ثبت و ضبط خاطرات خود را دارند.

نویسنده اثر، پیش نویسی از خاطرات خودنوشت را در سال ۱۳۹۶ به دفتر ادبیات هنر مقاومت حوزه هنری ارائه کرد که بعد از چند مرحله کارشناسی و جلسه با نویسنده اثر، کمبود‌های موجود در خاطرات استخراج و اصلاحات مورد نظر و پیشنهاد دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری توسط او در متن اِعمال شد.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:
یک روز قبل از عملیات موهایش را کوتاه کردم. روز عملیات یک پایش قطع شد. ناراحت بودم. روی برانکارد دیدمش، روحیهی بالایی داشت. نزدیکش که رسیدم، پرسیدم: «ابوالفضل پات قطع شده؟!»
خندید و گفت: «دیروز تو سرمو کوتاه کردی، امروز بعثی‌ها پایم را.»
با خنده گفتمش: «فعلاً دوره دوره‌ی کوتاه کردن اعضای ابوالفضله.»
بی معطلی گفت: «ولی خدا رو شکر هنوز زبونم کوتاه نشده!»‌
می‌خندید و بلبل زبانی می‌کرد، انگار نه انگار یک پایش قطع شده. ابوالفضل بچه‌ی مشهد بود. خوش خُلق و با مرام...

این کتاب با شمارگان ۱۲۵۰ نسخه و در ۴۹۵ صفحه منتشر شده‌است.

 انتهای پیام/



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *